به قول معروف نمیدانم همه اینطور هستند یا من؟ نمیدانم فقط من سینمای رضا میرکریمی را دوست دارم یا بقیه هم همینطورند؟
از همان اولین فیلمها، «کودک و سرباز» یا حتی سریال تلویزیونی «بچه های مدرسه همت»، حضور کارگردانی حس میشد که نگاه نجیبی دارد، شریف است و متعهد.
رضا میرکریمی تبحر خاصی در ساخت داستانها و شخصیتهای ساده و معمولی دارد، اتفاق خاصی در فیلمهایش رخ نمیدهد، شاید نقطه عطف داستانی و روایتگری نداشته باشد، اما تماشاگر را با خود همراه میکند. شاید به خاطر موضوع انسانی است که مطرح میکند، شاید به خاطر آدمهای خاکستری دوست داشتنیای است که می پروراند، شاید به خاطر شخصیت خود اوست که اهل جار و جنجال نیست، شعار نمیدهد و تظاهر نمیکند، خودش است، یک فیلمساز ساده با فیلمهای ساده.
«قصر شیرین»، آخرین فیلم میرکریمی از همه این خصوصیات دور نیست. فیلم ساده به قول معروف جادهای که انتظار میرود سفر و راه و جاده باید مسیری برای تعالی و تحول شخصیت باشد که هست.
اما راه بلد این سفر، یک پیر و مرشد یا شخصیت فرهیخته نیست، دو کودک هستند، پسر و دخترش، علی و سارا. دو کودک دوست داشتنی که پیش از این در سریال «بچه مهندس» خوش درخشیده بودند و این بار نیز حضورشان نقطه عطف «قصر شیرین» میشود. دختر شیطان است و شیرین زبان، مثل بسیاری از دختر بچه ها. هر سوالی از او میپرسند جواب میدهد، خصوصا سوالهایی که همسر دوم پدر از او میپرسد و همین باعث گره گشاییهای داستان میشود. هر سوالی هم که به ذهنش میرسد میپرسد و پاسخ میخواهد و باز همین نقطه های عطفی میشود برای ادامه داستان مثل قضیه
گلخانهای که مادرش با او همکاری میکرد.
پسر با وجودی که کم حرف میزند، اما خوب حرف میزند و حرفهای خوبی میزند، به جا از حقش در مقابل پدر دفاع میکند، به موقع ایرادهای پدر را گوشزد میکند، حتی پلیس بازی درمیآورد. در سکوت خوب همه آنچه در اطرافش میگذرد را درک میکند و به موقع واکنش نشان میدهد و همینها باعث میشود پدر که در ابتدای فیلم حتی نمیخواست بچه هایش را ببیند و نگاه غیظ آلودش به پسر و دخترش آزاردهنده بود، در آخر رام و آرام میشود و نگاه مهربانش به پسرک و دختر نوید مسیر تازهای برای او دارد که از قانون فرار میکرده است.
«قصر شیرین»، قصر دروغین و ساختگی مادر ( شیرین) در ذهن بچه ها نیست، قصر شیرین شاید راه و مسیر تازهای برای پدری باشد که باید مسیر بالندگی را طی کند.