حسین محب اهری (29 مهر 1330 - 26 دی 1397) مدتها با غول سرطان مبارزه کرده و به قول دوست و همکارش ایرج راد به مرگ طعنه سنگینی زده بود. تا ساعات آغازین بامداد روز گذشته پس از چند بار بستری شدن بر تخت بیمارستان لاله تهران، سرآخر به دست دادن با ملکالموت رضایت داد و برای همیشه رفت. او سابقه کار رسانهای هم داشت و در دهه 60 در کسوت خبرنگار حوزه سینما و تئاتر خبرگزاری جمهوری اسلامی هم کار کرده بود. با این حال آنچه از او در اذهان عمومی باقی مانده، نقشآفرینیهایش در چند دهه گذشته تلویزیون و تئاتر و سینما است. در ادامه سخنان چند نفر از همکارانش را درباره او و خصلتهای هنری و انسانیاش میخوانید:
** شخصیت او از کارنامهاش فراتر بود
بهزاد فراهانی (بازیگر) - سی و چند سال با هم نشست و برخاست مداوم داشتیم و در یوسـفآباد تهران همسایه بودیـم. حسین حریف شطرنج من بود. جنگش با دنیا و مافیها جنگی بود که روحیه خوب و مقاوم او را نشان میداد. این استحکام و اعتماد به نفس در بازی حسین هم مشهود بود. شخصیت او از کارنامهاش فراتر بود. در مقاومت، شکیبایی و از صفر شروع کردن و بالا آمدن نمونه بود. عاشق پیشهای بود که به هیچ کس و هیچ چیز و هیچ کس باج نمیداد. در شورای عالی انجمن بازیگران خانه تئاتر از وجودش بهرههای فراوان بردیم. در واکاوی مشکلات و مسائل خلاق، زیرک، نترس و شجاع بود. باید از او به یکی از شایستگان صنفمان یاد کنیم.
** شیفته و شیدای هنر بود
ایرج راد (بازیگر) - سالها با بیماری دست و پنجه نرم کرد. با بیماریاش میجنگید تا سرپا و زنده باشد؛ فقط به خاطر اینکه بتواند در صحنه حضور داشته باشد. با تمام درد و فشارهایی که در اثر بیماری داشت، وقتی در صحنه بود شما احساس میکردید که کوهی از انرژی و عشق است که دارید میبینید. لبخندهایش شیرین و بازیاش از لبخندهایش شیرینتر بود. او به نوعی به مرگ طعنه میزد و تا آخرین لحظه هم سعی میکرد در صحنه حضوری شایسته داشته باشد. خصوصیات و خصلتهای خاصی داشته. از مهمترین خصلتهایش خوشقولی او بود. این خوشقولی را شما هم در کار بازیگری و قولوقرارهای مربوط به این حوزه میدیدید و هم در کارهای صنفی. شیفته و شیدای کار هنر بود و با آثاری که از او بر جای مانده این شیفتگی قابل مشاهده است.
** متعهد و خوشقول بود
رضا فیاضی (بازیگر) - بـا وجــود دوره بیماریاش که کوتاه هم نبود، مرتب کار میکرد و خیلی هم متعهد به کارش بود. یک بار با هم در جشنواره همدان داور بودیم. نصف روز مشغول دیدن کارها بودیم و در زمان استراحت دیدم که حسین نیست. پرسیدم کجا رفته، گفتند رفته تهران آمپول بزند و برگردد. ببینید چقدر متعهد به کارش بود که با آن وضعیت رفت تهران و به برنامه بازبینی تئاتر بعدی هم رسید و خودش را رساند به همدان. شاهد بودم که چقدر حالش بد است. در جاهایی که با هم کار کردیم جاهایی پیش آمد که حسین حالش خوب نبود و به سختی میتوانست کار کند. یک بار در یک نمایش کودک خانم مریم کاظمی آنقدر حالش بد شد که من رفتم و نقش او را بازی کردم. عین این اتفاق برعکس هم افتاد. یعنی یک بار او به داد من رسید و به من کمک کرد. در بازبینی حالم بد شد و او آمد و جای من بازی کرد و نگذاشت کار زمین بماند.خوشقول، متعهد و خستگی ناپذیر بود و این تعهد ویژگی مهم او بود. همینطور پرکاری و خستگیناپذیریاش. او همین الآن هم در قرارداد با یک پروژه برای همکاری است که دیگر نمیتواند در آن بازی کند.
** گرمیبخش زندگی و هنر بود
مسعود کرامتی (بازیگر)- انسانی دوستداشتنی بود و شما این را در روایت اطرافیانش در مورد او میتوانید بفهمید. محبوب و مثبت و کارگشا بود. متاسفانه بیمــــاری نگذاشت که هنر ایران بیشتر از حضور او بهره ببرد. هر جا که او را میدیدم، خنده معروفش روی لبان او بود. همیشه آدم سرحالی به نظر میآمد. حتی روزهای آخر عمرش که با بیماری سختی دست و پنجه نرم میکرد. او هم تئاتر کار کرد هم تلویزیون و هم سینما و در ژانرهای مختلف برای کودکان و بزرگسالان نقشآفرینی کرد. هم در بازی و هم در مراوداتش آدم گرمی بود و آنچه مردم از گرمای بازیاش میدیدند، در زندگی شخصیاش هم مشاهده میشد و این او را از خیلیهای دیگر جدا میکرد.
منبع: روزنامه ایران