مگر آیت الله یزدی چه گفت؟

اکبر نبوی،   3971017144 ۱۷ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
 مگر آیت الله یزدی چه گفت؟

1-  حتما برخی خوانندگان  به یاد دارند که بنده نسبت به نامه ی نامناسب و ناروای آیت الله یزدی به حضرت آیت الله شبیری زنجانی، واکنش نشان دادم وموضع آقای یزدی را  تقبیح کردم.

اما اخیرا ایشان در باره ی دستاوردهای انقلاب اسلامی گفته است که در این چهل سال به اندازه ی چهارصد سال پیشرفت کرده ایم.


از همان ساعتی که این سخن منتشر شده، کسانی (که بعضا از آنها توقع می رود که تامل و درنگی خردمندانه و عقلانی در سخن و گفتار داشته باشند) با ادبیاتی تاسف بار به آقای یزدی تاخته و او را نواخته اند. از دسته و قبیله های چپ افراطی و نئولیبرال های تازه به دوران رسیده تا کسانی که در سرگردانی تحلیل گرفتارند و گوشه ای خِپ کرده اند تا از کسی و یا جریانی سخنی برخلاف مشهورات زمانه بشنوند و به آن بتازند. بی آنکه بدانند با چه و چرا مخالفت می کنند. و همه می دانیم که یکی از مشهورات زمانه که برساخته ی فضای هیجان ساز رسانه ای و شبکه های اجتماعی است، سیاه بینی و نکبت پراکنی و انواع عقده گشایی ها علیه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است. هرچه سیاه بین تر، روشنفکرتر.!


منطقا می توان با بسیاری از مواضع فکری و رویکردهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آیت الله یزدی همراه و همداستان نبود و آنها را تخطئه کرد اما چرا باید با لجاجتی کودکانه و از موضعی «خودروشنفکر» پندار با سخن حق و درست او مخالفت شود؟

2-  بنیاد سخن آیت الله یزدی که بسیار درست است، اشاره به پیشرفت های شگرف و شگفتی است که در سالهای پس از انقلاب اسلامی در حوزه های اجتماعی، اقتصادی، علمی، فرهنگی، هنری، نظامی، آموزشی و ورزشی، با همت و تلاش مردم و نخبگان و عالمان علوم مختلف و هنرمندان و فرهنگیان و مسوولان امین و خادم و ... بدست آمده است. در کنار این همه، فقر و فساد و رانت و تبعیض و فحشا و اختلاس و ربا و ویژه خواری و آپارتاید سیاسی و پدیده ی منحوس و تحریف شده ی آقازادگی هم هست.

خب، مگر انسان عاقلی پیدا می شود تا این پدیده های شوم و زشت و بدترکیب و اهریمنی را نادیده انگارد و صرفا سالهای پس از انقلاب را یکدست سپید و روشن وآبی ببیند و تفسیر و تحلیل کند؟

و مگر خردمندی یافت می شود که خال ها و لک و پیس های مشمئز کننده را بر چهره و سیمای جامعه نبیند؟ بنا نبوده که این پدیده های زشت که در تقابل با جوهره ی انقلاب اسلامی است در گستره ای ناباور، جلوه بفروشد؟

حتما همینطور است و همگان از حضور سرطانی این وضعیت ناخرسندیم و مشاهده ی آن به شدت آزارمان می دهد. و باید تا بکوشیم ریشه اش را از بیخ و بن برکنیم و جامعه را از شرشان ایمن بداریم.


اما همه ی اینها چه ارتباطی به پیشرفت ها و فتح قله های بزرگ دارد؟ بنده از سال 1365 که نوشتن جدی و حرفه ای را در مطبوعات و رسانه ها آغاز کرده ام، همواره و پیوسته در نقد و رد و طرد پدیده های شوم اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و برای تحقق عدالت اجتماعی قلم زده، هشدار داده، و از همان زمان تاکنون بر این مشی و شیوه و سلوک بوده ام. اما در همه ی این سالها، تعالی ها و بالندگی ها و شکوفایی ها را نیز با شوق و لذت به تماشا نشسته ام. و موتور پیشران جامعه را هم دیده ام که حتی فارغ از اصحاب قدرت سیاسی و اقتصادی، می توفد و پیش می رود.


3- بارها نوشته و گفته ام که اگر جامعه را به عنوان یک پیکره و یک ارگانیزم زنده، در نمای درشت (کلوزآپ) ببینیم، و بر آن پایه وضعیت اش را تحلیل کنیم، توسعه نیافتگی فرهنگی و اجتماعی خود را نشان داده ایم و صفت و خصلت جهان سومی خود را فریاد کرده ایم.


پدیده های فردی و اجتماعی را باید در نمای متوسط (مدیوم) تا باز (لانگ) ببینیم تا بتوانیم به تحلیل و تفسیر و دریافتی واقعی و خردمندانه برسیم. بر چهره ی جامعه ایرانی، هم خال لبی زیبا و ابروانی خیره کننده و پیشانی یی بلند و روشن دیده می شود و هم لکه یا لکه هایی سیاه. آنها که این چهره را در نمای نزدیک می بینند، یکی از این دو وضعیت از چشم شان پنهان می ماند. یا خال لب زیبا، یا ابروان دلبربا را می بینند و یا لکه های سیاه و حال برهم زن را. در نتیجه داوری و قضاوت شان، ناقص، غیرواقعی و مضحک می شود چرا که یا فقط زیبایی و روشنایی می بینند یا زشتی و سیاهی.


این گروه در زمره ی کسانی اند که به تعبیر مولوی در شبی تاریک، به اندام های فیل دست می ساییدند و هر کدام بر پایه ی آن بخش از پیکره فیل که لمس می کردند، قضاوت خود را ابراز می کردند. یک می گفت ستون است، دیگری می گفت ناودان است و ...


 سخن پایانی اینکه، پیوسته نق زدن و سیاه دیدن و چشم بستن بر روشنی های جامعه، ممکن است از میان ناآگاهان و گروه های هیجان زده و حتی بعضا ضد ملی، برای ما لایک و هوادار دست و پا کند، اما الزاما ما را در زمره ی آگاهان و خیرخواهان و روشنفکران جامعه قرار نمی دهد. لایک ها و هوادارانِ فضای مجازی و رسانه ای، به معنای درستی مواضع ما و حقیقت خواهی و واقع گرایی و تمنای ما برای اصلاح امور نیست.

*کاش از فرهنگ جهان سومی فاصله بگیریم.