«بیوه‌ها»؛ آریل دورفمان؛ ترجمه بهمن دارالشفایی؛ نشر ماهی دیکتاتورها عاقبت به خیر نمی‌شوند...

حمیدرضا امیدی‌سرور،   3971010220 ۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار

«بیوه‌ها» نوشته آریل دورفمان شاهکاری است که از دل تقابل با سانسور زاده شده؛ اگرچه نویسنده‌اش هنگام خلق اثر در جهانی آزاد می‌زیست و می‌توانست همه آنچه می‌خواست آزادانه بر روی قلم بیاورد. اما دورفمان این کار را نکرد که اگر کرده بود شاید حاصل کار تا این این اندازه ماندگار نمی شد!

دیکتاتورها عاقبت به خیر نمی‌شوند...

«بیوه‌ها»

نویسنده: آریل دورفمان

ترجمه: بهمن دارالشفایی

ناشر: ماهی، چاپ اول و دوم 1397

208 صفحه، 16000 تومان

 

****

 

«بیوه‌ها» نوشته آریل دورفمان شاهکاری است که از دل تقابل با سانسور زاده شده؛ اگرچه نویسنده‌اش هنگام خلق اثر در جهانی آزاد می‌زیست و می‌توانست همه آنچه می‌خواست آزادانه بر روی قلم بیاورد. اما دورفمان این کار را نکرد که اگر کرده بود شاید حاصل کار تا این این اندازه ماندگار نمی شد!

دورفمان در آرژانتین به دنیا آمده بود، اما دوران نوجوانی و جوانی‌اش را در شیلی گذراند، دل به این سرزمین داد و شهروند این کشور شد. با روی کار آمدن حکومت چپ‌گرای سالوادور آلنده در حلقه مشاوران فرهنگی او قرار گرفت. اما زمامداری آلنده، دولت مستعجل بود و با کودتای نظامیان و در راس آنها، پینوشه عمری کوتاهش به آخر رسید و مقدمه‌ای شد برای خون‌ریزی‌های کودتاگران نظامی. دورفمان خوش شانس بود که در شب کودتای سال 1973، در کاخ ریاست جمهوری حضور نداشت، در غیر این صورت چه بسا در زمره همان ناپدید شدگانی قرار می گرفت که در رمان بیوه‌ها دستمایه خود قرار داده است.

مدتی را به صورت مخفیانه در شیلی ماند و بعد از کشور گریخت، چندی را در اروپا گذراند و سرانجام هم به آمریکا رسید؛ کشوری آزاد که از قضا در سیاست خارجی از حامیان کودتاچیان به‌حساب می‌آمد! در آمریکا به تدریس در دانشگاه پرداخت و نوشتن را پی‌گرفت. آثار معروف او اغلب به فارسی درآمده اند، آن هم چندین بار، چنان که رمان «بیوه‌ها» نیز پیشتر به فارسی برگردانده شده است، با همین نام (توسط جمشید نوایی) و با نام ناپدیدشدگان (توسط احمد گلشیری) که این دومی برگردان مقبولی است، هرچند که حاصل کار بهمن دارالشفایی و ویراستاران دقیق نشر ماهی، کتابی شسته رفته و خوشخوان‌تر را پیش روی ما گذاشته است. دارالشفایی در مقدمه آغازین کتاب به قدر کفایت به این مهم پرداخته و از علایق و دلایل خود برای برگرداندن دوباره این رمان گفته است و نیاز به تکرار آن نیست؛ فقط اینکه مخاطب علاقمند به آثار دورفمان می‌تواند با آسودگی خیال به سراغ آن برود.

«بیوه‌ها» رمانی است در 12 بخش که در قالب هشت فصل نوشته شده است. عمده رمان از منظر دانای کل روایت می‌شود. دورفمان در دو بخش «بیوه‌ها» از روای اول شخص استفاده کرده که تمهیدی کارآمد برای تاثیرگذاری بیشتر بر مخاطب (با نزدیک‌تر کردن او به متن وقایع) محسوب می‌شود. ایده جذاب رمان در این نکته است که قهرمانان واقعی آن نه مبارزانی که بواسطه دیکتاتوری حاکم ناپدید شده‌اند، بلکه بیوه‌هایی هستند سیاهپوش همسرانشان؛ زنانی که پدران یا فرزندان خود را از دست داده‌اند و حالا به دنبال جنازه‌های آنها هستند که شاید تسکینی باشد بر دردهایشان، جسمی بی‌جان که می‌تواند  هویت از دست رفته آنها  را بازگرداند و و روان از همگسیخته آنها را آرام دهد تا دوباره به متن زندگی بازگردند. زندگی‌ای که اساسش بر مبارزه با شرایط موجود شکل گرفته و تلاش برای تصاحب این جنازه‌ها نوعی مبارزه است برای آنها، چنانکه طرف مقابل آگاهانه نیز حاضر به تن دادن به آن نیست.

از این روست که هربار جسدی تازه پیدا می‌شود کورسوی امیدی در دل آنها روشن می‌شود. نیروی مقابل آنها را سروانی تندخو نمایندگی می‌کند که نماد دیکتاتوری حاکم است، به همراه  یک گماشته بومی که اهالی روستا به عنوان خائن به او می‌نگرند؛ نماد کسانی که مسیر ظلم و اختناق را برای دیکتاتوری هموار می‌کنند. دورفمان برای تاثیرگذاری بیشتر عمق خشونت و خفقان نه فقط از کنش‌ها و دیالوگ‌های رد و بدل شده میان شخصیت‌ها از توصیفات جغرافیای وقوع داستان نیز بهره گرفته است. فضایی گرم و دم کرده که از نگاه سروان آخر دنیاست و یکجور سگدانی است! اما این سگدانی، همه دنیای آن آدمهاست که برای نگه داشتن و آزادکردن آن مبارزه می‌کنند.

روستا در منطقه‌ای کوهستانی قرار دارد که محل مناسبی برای اخفتای مخالفان محسوب می‌شود. مخالفانی که از نظر سروان تروریست و جنایتکار محسوب می‌شوند و کشته شدن آنها امری بدیهی و بی اهمیت تلقی می‌شود. سایه حضور این مخالفان در جای جای رمان احساس می‌شود، نقطه عزیمت داستان رمان اراده یکی از خیل زنان بیوه شدن روستاست که می‌خواهد به این حضور سایه‌وار عینیت ببخشد. جنازه‌هایی را که در رودخانه پیدا می‌شوند، نزدیکان خود معرفی می‌کند. اما سروان راضی نمی‌شود این جنازه‌های شکنجه شده را، با صورت‌هایی که دیگر قابل شناسایی نیستند، برای برگزاری مراسم تدفین در اختیار آن زن قرار دهد. زیرا در هراس است این مراسم بدل به فرصتی برای اقدام علیه شرایط حاکم شود.

سروان با بی اهمیت دادن ماجرا و همچنین حذف واقعیت شکنجه می‌کوشد دیکتاتوری حاکم بر منطقه را تطهیر کند تا آنجا که حتی مرگ ناگوار ناپدیدشدگان را به رودخانه نسبت می دهد و تغییر جنازه‌ها را حاصل برخورد آنها سنگ و چوبهایی که در مسیر رودخانه وجود دارند، جلوه می دهد. به این ترتیب تقابل میان سروان و آن بیوه موتور محرک داستانی تلخ و دردمندانه و در عین حال جذاب و آگاهی‌بخش می‌شود.

اما این داستان بجای شیلی پس از کودتا (که خیل ناپدیدشدگان بسیاری را در بی‌خبری چشم انتظار باقی گذاشته بود)، در روستایی دورافتاده در یونان می‌گذرد، در زمان سلطه اشغالگران نازی. دورفمان برای اینکه امکان انتشار رمانش در شیلی وجود داشته باشد، از تمهید دیگری نیز استفاده می‌کند و نهایتا این رمان با نامی مستعار برای نویسنده در جایی که باید (شیلی) منتشر می‌شود. تغییر زمان و مکان داستان، سوای نتیجه بخشی‌اش در عبور از سد سانسور، از «بیوه‌ها» که می‌توانست به اثری سیاسی و تاریخ مصرف دار بدل شود، رمانی جهانی ساخته است. اثری که به مدد فرافکنی نویسنده، آنچه مردم شیلی در دوران پس از کوتای پینوشه تجربه کرده‌اند، در اقلیمی دیگر روایت می‌کند. به این ترتیب بدل شده است به حکایت آشنای خوانندگانی که در هرگوشه دنیا که با با حکومت‌هایی غیر دموکراتیک سروکار داشته‌اند. چرا که تا حکومت‌های دیکتاتوری در جهان یافت می‌شوند، پلیس مخفی‌ها برای تحکیم قدرت اربابانشان مخالفان را نه فقط شب هنگام از خانه‌های خود می‌ربایند، بلکه در روز روشن و در خیابان نیز دستگیر کرده و در نقاط نامعلومی سربه نیست می‌کنند.

دیکتاتورها اما رویین تن نیستند؛ چنان که پینوشه و بسیاری دیگر از دیکتاتورها از فاشیست‌ها گرفته تا کمونیست‌ها سرانجام در جایی به آخر راه رسیدند، یا قدرتِ خشم مردم آنها را به زیر کشید و یا  همانند رمان بیوه‌ها کارگزارانشان  خسته و بریده آنها را تنها می‌گذارند. دورفمان تلخی سرشار رمان را با شیرینی چنین امیدی پیوند زده است: دیکتاتورها عاقبت به خیر نمی‌شوند...