«غرور»
نویسنده: مایکل اریک دایسون
مترجم: مهین خالصی
ناشر: ققنوس، چاپ اول 1396
152 صفحه، 9000 تومان
****
اگر غرور نبود، خبری از بسیاری دستاوردهای مهم و بزرگ بشری هم نبود. فرهنگ، تمدن و پیشرفت، تا حد زیادی، وابسته به غرور افراد است. شاید غرور تنها گناهی است که جنبههای سازنده جدی هم دارد، بهطوری که اگر نباشد، برخی از تواناییهای انسانها شکوفا و آشکار نمیشوند. بیجهت نیست که ارسطو غرور را میستاید و آن را گل سرسبد فضائل معرفی میکند. البته این هم هست که شاید غرور انواعی داشته باشد که برخی از آنها خوب و بقیه بد باشند. ارسطو نیز آنجا که غرور را میستاید از "غرور بهجا" سخن می گوید و "غرور نابهجا" را مذمت میکند. بنابراین بهنظر میرسد که این خصلت پیچیده بشری عرض عریضی دارد و به همین دلیل شاید نتوان بهطور کامل و همه جانبهای آن را بررسی کرد.
نویسنده «غرور» نیز برای اینکه در کتاب کوتاهش خط سیر مشخصی را طی کند، خود را به تجربه مشخصی محدود کرده است؛ تجربه شخصی خودش در ساحتهای فردی، اجتماعی و ملی.مایکل اریک دایسون یک سیاهپوست آمریکایی است و خواسته در این اثر خود غرور را از این دریچه بنگرد. همچنین او به غرور در جامعه آمریکا میپردازد. غرور سیاهپوستان و سفیدپوستان آمریکایی را در برابر هم میگذارد و از خلال آنچه از این تقابل در تجربههای شخصی او منعکس شده، غرور را واکاوی میکند. اما وی به این غرور قومی و نژادی بسنده نمیکند و غرور ملی آمریکایی را هم بررسی میکند. همه اینها نیز در پرتو رویدادهای تاریخی و با توجه به رخدادهای واقعی انجام میشود؛ چراکه غرور را میتوان بهصورت انتزاعی هم بررسی کرد. مفهوم آن را محور قرار داد و درباره آن اندیشید و نظریهپردازی کرد. اما نویسنده چنین نمیکند. او این موضوع را بهطور انضمامی و ناظر به موقعیت خاصی مورد تامل قرار میدهد.
این کتاب فرصتی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ آمریکایی هم هست؛ آگاه شدن از چالشهای نژادی رادیکالی که به شکلی عمیق در آن ریشه دوانده است. در این اثر تصویری میبینیم از غرور یک کشور که برترین و پیشرفتهترین کشور مدرن غربی بهشمار میآید. نکات متعددی که در آن وجود دارد بهکار بسیاری میآید. با این توضیحات روشن است که غرور در این کتاب نه به عنوان گناهی فردی با مجازاتهای اخروی، بلکه تمرکز نویسنده بر غرور به عنوان خصلتی عمیق در انسانها در زندگی دنیوی و مناسبات اجتماعی مدرن است. غرور از میان گناهان کبیره خصلتی متمایز است. تقریبا همگان آن را دارند، حتی انسانهای نیک. اما هر کدام به شکلی و گونهای. علاوه بر این، شاید تنها گناهی باشد که جنبه جمعی، قومی و ملی هم دارد. حتی وقتی به عرصه عمومی میآید، همگان با صراحت خود را متصف به آن اعلام میکنند. برای مثال ملتها به داشتن آن افتخار میکنند. سایر گناهان کبیره اینگونه نیستند. نه کسی به داشتن آنها اعتراف میکند و نه گروهها و اقوام و ملتها به آنها افتخار میکنند.
البته نویسنده قبل از اینکه وارد بحث از این مسئله شود، در ابتدا مقدمه مفصلی را به ریشههای فلسفی و دینی غرور اختصاص میدهد و نظریههای فیلسوفان و متالهان را در اینباره ذکر میکند. همچنین آنچه در انتها خودنمایی می کند این است که اگر غرور چنین است، پس فضیلت چه میشود؟ اساسا گناهان چگونه چیزی خواهند بود؟ آیا تغییر نگاه ما به غرور باعث نمیشود که نگاه ما به دیگر گناهان نیز از اساس دگرگون شود؟ نویسنده غیرمستقیم این مسائل را در خلال مباحث خود جای داده است.
برای اینکه استفاده از این اثر بیشتر شود، باید به این نکته توجه داشت که آنچه نویسنده میگوید یک مطلب جزیی و محلی نیست که فقط درباره آمریکا صادق باشد. اگر دقیقتر به آنچه مطرح شده، نگاه کنیم، متوجه میشویم که آنچه گفته میشود قابل تعمیم به دیگر کشورها نیز هست. متاسفانه باید اذعان کرد که هیچ کشوری نیست که در آن میان تودههای مردم دستهبندیهایی وجود نداشته باشد؛ دستهبندیهای متنوعی که هر کدام با غرور خاص خود در مقابل هم صفآرایی میکنند. این صفآرایی مسبب مسائل و مشکلات متعددی میشود. این مطلب درباره غرور ملی هم صادق است. فقط آمریکائیان نیستند که غرور ملی دارند. تقریبا همه ملتها با هر وضعیتی چنین هستند؛ مثلا حتی کشورهای فوق عقبافتاده آفریقایی نیز از غرور ملی پرسروصدایی برخوردارند. هدف نویسنده، این باشد یا نه، اما این هم هست که نتیجه کار او تذکر و تلنگری غیرمستقیم به همگان است.