مظلومی که داستان ندارد

فرهاد دادجو،   3970924050 ۲۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
مظلومی که داستان ندارد

در روزهای گذشته گفتگوهای طرفهای یمنی در خصوص حل و فصل مسائل به پایان رسید اما مساله اصلی در خصوص یمن همچنان باقی است. این نوشتار می کوشد بدون محوریت دادن به ابعاد دیپلماتیک و نظامی، از منظر رسانه و افکار عمومی به مساله یمن بپردازد.

می دانیم که حصر اقتصادی، اعلی درجه تحریم است. در تحریم هر کس مراوده تجاری یا مالی برقرار کند، جریمه می شود، بنابراین شرکای تجاری شما تصمیم می گیرند که مراودات اقتصادی را به صورت غیرقابل رصد و شناسایی انجام دهند. کشتی های ریسک پذیر با نرخهای بالاتری، محصولات را در بنادر خاص تخلیه می کنند و کانتینرها از طریق مرزهای غیررسمی، کالا وارد کشور می کنند، هواپیماهای کشور اصلی می توانند نشست و برخاست کنند و بانکهای کوچک حاضرند با حاشیه سود بیشتر، مبالغ شما را جابه جا نمایند.

اما در حصر اقتصادی، مرزها به گونه ای مسدود و تحت نظارت می شود که هیچ محموله ای ولو دارو، از زمین و دریا و هوا امکان ورود نداشته باشد. حتی پزشکان بدون مرز و خبرنگاران بدون مرز نیز به دشواری می توانند با پرواز خود را به آن کشور برسانند. حصر اقتصادی، مثل موریانه ای وحشی عمل می کند، کشور را ضعیف و نحیف می سازد و اگر مرحله ای پیش از جنگ نظامی باشد، به خوبی بستر را برای شکست نهایی در نبرد فراهم می سازد.

در جهان امروز تنها مردمان یک کشورند که در حصر اقتصادی اند و البته همزمان شاهد جنگ نظامی: یمن. کشوری که تنها دو همسایه دارد: آب و عربستان. همسایه دوم سالهاست تمام مرزهای آبی و خاکی و هوایی یمن را در حصر اقتصادی قرار داده، اجازه رساندن محموله های غذا و دارو را نیز سلب کرده و همزمان، باران بمب است که بر سر مردمانش فرو می ریزد. نهادهای بین المللی، این نقطه از زمین را محل بزرگترین فاجعه انسانی سال 2018 بویژه در خصوص مرگ کودکان، معرفی کرده اند.

 از مناسبات کثیف سیاسی - اقتصادی میان ایالات متحده، سعودی ها و سازمان ملل که بگذریم، سوال این است که چرا در بیرون از نهادهای سیاسی جهان، تحرک و خروشی برای این مظلومان زمانه دیده نمی شود؟ چرا در هوشمندترین عصر ارتباطات، چنین ظلم آشکار و مرگباری می تواند سالها علیه مدنیون یعنی شهروندان بی دفاع، استمرار داشته باشد؟

به نظر نگارنده، مشکل را باید در روایت سازها جستجو کرد. افسار افکار عمومی، در دست روایت سازهاست، آنها که تصویر ذهنی مردمان را شکل می دهند. واشنگتن پست آنقدر در روایت سازی خود حرفه ای است که می تواند اعتراض به قتل خاشقچی را به نهضتی مردمی در کشورهای مختلف تبدیل کند، ما متاسفانه چنین هنری نداریم. برای مرگ هزاران کودک یمنی، رسانه های جهان مجموعا به اندازه یک هزارم آقای خاشقچی، زمان نگذاشتند و مرثیه سر ندادند. حال آنکه هر دو جنایت توسط یک رژیم مدیریت می شود، تازه قتل یک منتقد فعال کجا و کشتار هزار بیگناه بی آزار کجا؟ قاعدتا انتظار می رود جنایت دوم، بیشتر جلب توجه کند اما نکته این است: قتل خاشچقی و فعالیتهای ضدرژیمش، ترسش از ماموران سعودی، رفتن به همراه نامزدش به کنسولگری و شکنجه هایش، همه و همه، داستان و درام دارد لکن مخاطب رسانه، داستانی از تلف شدن آن هزاران کودک یمنی نمی داند.

 ما جز تکرار مشکلات کلی جنگ یمن در بخشهای مختلف خبری، هنر دیگری به خرج نداده ایم. روایت سازی نکرده ایم و البته نمادسازی. به همین جهت مردم جهان، وجدان انسانی شان در خصوص یمن برانگیخته نشده است، ارتباط عاطفی و قلبی با یمن برقرار نکرده اند، در خیابانها شمع روشن نکرده و سیاستمدارانشان را تحت فشار نگذاشته اند.

روایت سازی، به معنای دروغ پردازی و مبالغه نیست. روایت سازی یعنی کارگردانی یک داستان واقعی، یعنی به تصویرکشیدن معنای عاطفی از یک خبر ظاهرا خشک و بی جان. روایت سازی یعنی هنر حسین بن علی (علیه السلام) که از تقابل سیاسی – اعتقادی خود و یزید، تصویری شورانگیز، اخلاقی و خانوادگی ارائه کرد، حکایتی که 14 قرن است هنوز دارد دلها را می لرزاند، عشق ها را به جناح حق شعله ور می کند و نفرتها را به جناح باطل برمی انگیزد.     

اگر امروز طبقاتی از جامعه ما، حس مسئولیت و حتی همدردی با فلسطین و یمن ندارند، بخشی از ماجرا به بی هنری رسانه های ما برمی گردد. مردم هر هفته در بخشهای خبری، جملاتی از مجری اخبار به گوششان می خورد اما تا یکی از آن واقعیات، به یک داستان و درام تبدیل نشود، به گوش جان شنیده نمی شود و در قلبها اثر نمی کند.

پلشتی قساوت یک ظالم و صداقت و بیگناهی یک مظلوم، اگر به همراه داستانش، ولو با یک مستند دو دقیقه ای (و نه حتی فیلم سینمایی) پیش چشمها به تصویر کشیده شود، آزادگان را با هر دین و ملتی به خود جلب می کند.

اهالی رسانه می دانند که طی شش سال اخیر چند هزار فیلم مستند و داستانی با موضوع خدمات داعش! و ابعاد جذاب نهضت داعش، ساخته شده و (بخواهیم یا نخواهیم) بر روی جذب افرادی از غرب و شرق کارگر افتاده است، چرا ما نتوانیم از نماد مظلومیت معاصر، چنان روایتهای جذاب تری ارائه کنیم؟  

اگر رسانه های ما در طول 4 سال از جنگ یمن، هنر روایت سازی را به خرج داده بودند، اکنون شاید ادامه جنگ آنقدر برای سعودی ها پرهزینه شده بود که الان، وضعیت متفاوت بود. شاید سازمانهای بین المللی تحت فشار افکار عمومی (اگر قطعنامه خاتمه جنگ صادر نمی کردند حداقل) امکان ارسال کشتی های غذا و دارو را فراهم می کردند و در نتیجه نام صدها کودک جدید، در فهرست قربانیان درج نمی شد و پیش چشمان پدر و مادر، از بی غذایی پرپر نمی شدند. اگر هیچکدام از اینها نیز رخ نمی داد، دستکم من وشما، شبها با این احساس می خوابیدیم که در وظیفه خویش، کوتاهی نکردیم.

اما امروز با تاسف باید گفت بی هنری ما و کم کاری ما، جزء عناصر تداوم ظلم به یمن است و ما امروز نزد وجدان و خدای خویش، شرمساریم. اکنون در نشان دادن پیشرفتها یا مشکلات برای مردم و مسئولان و در نمایاندن جبهه ظالم و مظلوم، بیش از همه محتاج نهضت روایت سازی هستیم.