«سینمای جادهای»
(مجموعه مقالات از نویسندگان مختلف)
به کوشش احسان نوروزی
ناشر: علمی و فرهنگی (با همکاری بنیاد سینمایی فارابی)، چاپ اول، ۱۳۹۵
۳۵۱ صفحه، ۲۲۰۰۰ تومان
***
سینما و جاده دو پدیدهای که با ظهور مدرنیته زندگی انسان معاصر را برای همیشه تغییر دادند، در یک نقطهی تلاقی مشخص به هم میرسند و آن نقطه، فیلم جادهای است. این دو پدیدهی مهم جهان مدرن که هر دو از مادری به نام «میل ناگزیر به حرکت» زاده شدهاند، هر کدام توانستهاند دنیای پهناور ما را کوچک و به هم متصل کنند. آندره بازن در کتاب مهم «سینما چیست؟» میگوید: «سینما باروک را از انقباض عضلاتش رها میسازد.» گفتهی بازن ناظر به آن وجه ذاتی سینماست که به طور مشخص به حرکت و گریز از وضعیت ایستا مربوط است. در فیلمهای جادهای این خصیصهی ذاتی سینما با سفر و جابهجایی، کشف سرزمینهای دیگر، تغییر و مفاهیمی از این دست آمیخته است و این ازدواج خجسته است که هر فیلم جادهای کلاسیک را برای مخاطب نوستالژیک و به یاد ماندنی میکند.
مقالات کتاب سینمای جادهای را مارک آلوی، استوارت س. آیتکن، کلی تامس، شاری رابرتز، مایک سل، بنت شابر، کریستوفر لی لاکینبیل، ایان لئونگ، مویس کرول اوتس، کوری ک. کریکمور، باربارا کلینگر، استیون کوهان و اینارائه هارک نوشتهاند و مترجمان مقالات آزیتا افراشی، فرهاد ساسانی، نیاز ساغری، سیمون سیمونیان، علی عامری، نیما ملکمحمدی، احسان نوروزی، امید نیکفرجام و شهریار وقفیپور هستند.
کتاب مجموعهی ۱۱ مقاله است که با یک مقدمهی مجمل و مفید آغاز میشود. مقالهی نخست کتاب که به عنوان درآمد آمده است، یادداشتی است از استیون کوهان و اینارائه هارک به ترجمهی شهریار وقفیپور. این یادداشت که با تصویری از فیلم «خوشههای خشم» جان فورد آغاز میشود، به اختصار به بررسی مضمون جاده در فرهنگ امریکایی و پیشینهی فیلمهای جادهای در سینمای کلاسیک امریکا میپردازد. این یادداشت به موازات تحولات سیاسی اجتماعی جامعهی امریکا، ساخت فیلمهای جادهای چون «مسیر انحرافی»، «آنها شبها زندهاند»، «بانی و کلاید»، «ایزی رایدر»، «آیداهوی خصوصی من»، «تلما و لوئیز»، و «قاتلین بالفطره» را نشانهگذاری میکند و نشان میدهد که چطور فرهنگ امریکایی که به قول بودریار با «فضا، سرعت، سینما و تکنولوژی» همسان است در ذات فیلم جادهای تنیده شده است.
مقالهی دوم کتاب، «هیتلر نمیتونه اینقدر نگهشون داره/ جاده، مردم» نوشتهی بنت شابر و ترجمهی امید نیکفرجام است و بر پیشانی خود نمایی از فیلم «در یک شب اتفاق افتاد» ساختهی فرانک کاپرا را دارد. نمایی است که در آن کلارک گیبل در حال انداختن دکمههای پیراهنش به کلودت کولبرت نگاه میکند و در نگاه کولبرت تاشی از فانتزیهایی است که بخشی از فضای عامهپسند فیلم جادهای را میسازد. یادداشت با تاکید بر علاقهی هیتلر به فیلم «در یک شب اتفاق افتاد» آغاز میشود. نویسنده محبوبیت فیلم را کنار اقبال عمومی هیتلر به عنوان دیکتاتوری تمامعیار میگذارد و این جملهی ویلیام شایرر را یادآوری میکند که: «هروقت تماشاگرها را در حال فیلمدیدن میبینم میخواهم از شادی بال در بیاورم. دو ساعت مال شما هستند. هیتلر نمیتواند اینقدر نگهشان دارد! آخرش به جایی میرسی که حتی بیشتر از روزولت با برنامهی رادیوییاش آدمها را جذب میکنی! اگر شکسپیر بود حاضر بود زندگیاش را بدهد تا اینهمه تماشاگر داشته باشد!»
مقالهی بعدی کتاب، «وسترن به ملاقات ایستوود میرود» با عنوان فرعی «ژانر و جنسیت در فیلمهای جادهای» نوشتهی شاری رابرتز و ترجمهی سیمون سیمونیان است. تصویر عنوان یادداشت از فیلم «یک دنیای کامل» ساختهی کلینت ایستوود انتخاب شده است و خود او به عنوان یکی از شمایلهای سینمای وسترن در مقام کلانتر ستارهای طلایی بر سینه دارد. یادداشت ناظر به آن وجه سینمای جادهای است که به ویژگی مردانهبودن فیلم جادهای مربوط است و این مضمون را با محوریت سینمای وسترن به عنوان ژانری مردانه بسط میدهد. رابرتز در آغاز به وسترن اسپاگتی و سهگانهی دلار سرجیو لئونه با بازی کلینت ایستوود میپردازد و پس از آن سراغ وسترنهایی چون «دلیجان»، «جویندگان» و «مردی که لیبرتی والانس را کشت» ساختهی جان فورد میرود و نمونههای متاخر این ژانر را نیز بررسی میکند. نویسنده فیلمهای جادهای را جایگزینهایی طبیعی برای فیلمهای وسترن میگیرد که در آنها به طور ذاتی سفر و تغییر عامل تعیینکنندهی ژانر است. «وسترن، قصههای جادهای و مردانگی»، «ظهور فیلمهای جادهای در مقابل فیلمهای وسترن»، «فیلمهای جادهای، کنایات وسترن و مردانگی»، «زنانگی در فیلمهای جادهای» بخشهای این یادداشت مفصل است.
یادداشت چهارم کتاب که تصویر وودی هارلسون در «قاتلین بالفطره» را بر خود دارد، مقالهای مفصل است با عنوان «عشق جنونآمیز، خانههای سیار و آدمهای ناکارآمد» و زیرعنوان «در جاده همراه با بانی و کلاید» نوشتهی ایان لئونگ، مایک سل و کلی تامس. فیلم جنجالی «قاتلین بالفطره» یا «قاتلین مادرزاد» ساختهی الیور استون محور اصلی یادداشت است و مقولهی عشق و خشونت افسارگسیخته با یادآوری فیلم پایهی این ژانر یعنی «بانی و کلاید» ساختهی آرتور پن (۱۹۶۷) را مورد بررسی قرار داده است. «نماهای دور، بتواره و تولد مخاطب فیلمهای کالت»، «سبک به مثابهی تاریخ، سبک به مثابهی شورش»، «ابرستارهها، قتل عام و گریز رسانهای» و «رهاییبخشی فیلم جادهای» بخشهای این مقالهاند. نویسندگان نقش رسانه در تولید محتوای خشونتآمیز و اقبال بیچون و چرای این شیوهی زندگی نزد مردم را با شاهدهایی چون قاتلین مادرزاد، بانی و کلاید، دیوانهی اسلحه، رمانس حقیقی، تلما و لوئیز و… نشان میدهند. فیلمهایی که به طور مشخص عشق دو قهرمان به هم را در کنار قتل، جنایت و حذف دیگر شهروندان قرار داده است.
«در گریز، در راه» عنوان مقالهی پنجم کتاب نوشتهی کوری ک. کریکمور به ترجمهی احسان نوروزی است. تصویر مقاله ژان پل بلموندو را در فیلم «پییرو خله» ساختهی ژان لوک گدار نشان میدهد. در فرهنگ عامهپسند امریکای سدهی بیستم تنها دو دلیل برای زدن به جاده وجود دارد: مشهورشدن یا پنهانگشتن. اگر در قاتلین مادرزاد قهرمانها برای مشهورشدن به جاده میزدند در فیلمهایی چون پییرو خله پناهبردن به جاده به خاطر گریز قهرمانان یاغی و تحت تعقیب است. آن یکی در انظار و رسوا و این یکی مخفیانه و در استتار. مقاله در ۲۳ صفحه به فیلمهایی چون واگن گروه خوانندگان، دیوانهی اسلحه، دزدانی چون ما و… نگاه میکند و به ظهور زوجهای یاغی در بستر فیلمهای جادهای میپردازد.
مقالهی «تقریبا به راحتی خانه» (فرهنگ نمایش و سفرهای جادهای هالیوود در دهههای چهل و پنجاه) نوشتهی استیون کوهان به ترجمهی نیما ملکمحمدی به مفهوم خانه در فرهنگ امریکایی و شکلگیری آن پس از جنگ جهانی دوم میپردازد و نگاهی مفصل دارد به فرهنگ نمایش سیار و جادهای و انعکاس آن در سینما. سفرهای سالیوان ساختهی پرستون استرجس که نمایی از آن بر پیشانی مقاله آمده است نمونهی درخشانی برای اینگونه فیلمهاست. «سفر دور و دراز ستارهها: نمایشهای جادهای هوپ و کرازبی»، «سفر به آرمانشهر: تورها، خرابکارها و مسیرهای انحرافی»، «هالیوود در جاده: بیچون و چرا» و «مصرف نمایش: من خریدار آن رویا هستم» بخشهای اصلی این یادداشتاند.
مقالهی «اشتیاق سفر و رینگهای سیمی» (جستوجوی اگزیستانسیال در جاده ۶۶) به طور خاص به بررسی سریال جاده ۶۶ اختصاص دارد. سریال محبوبی که در سالهای دههی ۶۰ ساخته شد. باز مرداک که نقش او را جورج ماهاریس بر عهده دارد در سال ۱۹۶۰ در نقش راننده برای مکانیک پیری توضیح میدهد که چگونه او و دوستش تاد استایلز (با بازی مارتین میلنر) چند ماه قبل اتومبیل کوروت خود را سوار شدند و در حادهای به راه افتادند. «عصیانگری چه عیبی دارد؟ مثل هر کار دیگری است. به علاوه همهی ما به نوعی درگیر آن هستیم.» در ۱۱۵ واقعهی بعدی که طی چهار فصل رخ میدهد این عصیان تاد و باز در مسیر جندین مایلی بزرگراه ۶۶ در میان بخش عظیمی از سرزمین امریکای شمالی، برخوردهای بیشماری را با روانهایی آشفته باعث میشود.
یادداشت هشتم کتاب را باربارا کلینگر نوشته و نیاز ساغری ترجمه کرده است. مقالهای است با عنوان «جادهای به ناکجاآباد» (منظرهنمایی کشور در ایزی رایدر). یادداشت دربارهی ایزی رایدر (سبکسوارن) ساختهی دنیس هارپر است. فیلمی که به قول واشینگتن پست «ترانهای است از باب دیلن روی سلولوئید». ایزی رایدر فیلمی است که از جنبههای مختلف میتوان بررسیاش کرد: به خاطر مورد توجه قرار دادن زندگی هیپیها، مایههای اجتماعی دوگانهاش در مورد آزادی و سرکوبگری، ارتباط با فرهنگ عمومی بهواسطهی استفاده از موسیقی راک، اشارههای ضمنی به فیلمهای موفق کمپانی AIP راجر کورمن که در آنها موتورسیکلت و مواد مخدر نقش مهمی داشتند، بازخوانی فیلمهای وسترن و بهکار گرفتن تکنیکهای سبکی و روایتی سینمای جدید امریکا.
«ترس از پرواز» مقالهی نهم کتاب، انتقاد از فرهنگ نوکیسهها در فیلمهای جادهای رفاقتی دههی هشتاد است. یادداشتی است به قلم اینارا هارک و ترجمهی احسان نوروزی. مقاله با لحنی تند به فرهنگ کاسبکاری و آن وجه مردسالارانهی فیلمهای جادهای فیلمهای دههی هشتاد می پردازد. اجتناب از جاده، افول بلندپروازیهای دههی ۱۹۸۰، مردانگی و پول، موعد مقرر معامله و راههای انحرافی و بنبست عناوین این مقالهی سراسر انتقادی را تشکیل میدهند.
مقالهی «پایان راه» نگاهی است به رمانهای جک کرواک نویسندهی بزرگ نسل بیت. مقاله را جویس کرول اوتس داستاننویس پرآوازهی امریکایی نوشته و از این نظر بسیار ارزشمند است. کرواک با رمانهای «ولگردهای دارما» و «در راه» نقش اصلی را در شکلگیری جنبش کولهپشتی در امریکا بازی کرد و آثار او از مهمترین کتابهای نسل بیت و الهامبخش آثار سینمایی و داستانی بسیاری به شمار می رود.
«مردانگیهای از هم گسیخته و جغرافیای جادهای» نوشتهی استورات س. آیتکن و کریستوفر لاکینبیل مقالهی پایانی کتاب است که علی عامری آن را ترجمه کرده است. نمایی از فیلم «ماجراهای پریسیلا، ملکهی صحرا» در صفحهی عنوان آن آمده است که خود براعت استهلالی موجز در معرفی این فیلم خلاف جریان است. یکی از فیلمهای جادهای که در این مقاله به آن ارجاع داده میشود، فیلم معروف ویم وندرس به نام «پاریس تگزاس» است.