داوری در باره تصرف سفارت آمریکا در ایران

اکبر نبوی، گروه سیاسی الف،   3970813081 ۲۵ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۹ تکراری یا غیرقابل انتشار
داوری در باره تصرف سفارت آمریکا در ایران

امروز سیزدهم آبان است. سی و نه سال پیش، گروهی که نام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را برای خود برگزیده بودند، با یک برنامه ریزی و هماهنگی با سید محمد موسوی خوئینی ها، از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و با اشغال آن، کارکنان سفارت را به گروگان گرفتند. این گروگانگیری، به یکی از سرفصل های مهم حیات سیاسی تاریخ ایران و انقلاب اسلامی تبدیل شد.

محمدرضا پهلوی، شاه دیکتاتور ایران که طومار رژیم استبدادی و وابسته اش از سوی مردم درهم پیچیده شده بود، پس از فرار از ایران و سرگردانی و آوارگی، به دعوت دولت جیمی کارتر (رییس جمهور وقت آمریکا) به آن کشور رفته بود. این اقدام آمریکا، خشم و خروش توده های مردم ایران علیه آمریکا را شدت بخشید. خشم و انزجار از پذیرش دیکتاتور پهلوی از سوی آمریکا، روز به روز ابعاد بیشتری می یافت و به بمبی ساعتی که لحظه به لحظه به زمان انفجارش نزدیک می شد، تبدیل گشته بود.

مردم ایران پیشتر، به دلیل حمایت های آمریکا از شاه و دخالت مستقیم اش در کودتای 28 مرداد سی و دو، زخم و نفرتی عمیق از آن کشور به دل داشتند، اما رفتن شاه به آمریکا، بر آن زخم قدیمی نمک پاشید و بر دامنه ی نفرت و خشم ایرانی ها از رژیم آمریکا افزود.

از سوی دیگر در آن روزگار، فضای عمومی جامعه ی ایرانی، بویژه دانشجویان و روشنفکران، علاوه بر توفان هیجان ها و التهاباتی که نتیجه ی طبیعی هر دگرگونی و انقلابی است، خواسته یا ناخواسته، به شدت از اندیشه ها و ادبیات تند و افراطی چپ مارکسیستی متاثر بود. همه می خواستند نشان دهند که چقدر ضد آمریکایی و دشمن امپریالیزم هستند. کسی برای نشان دادن دشمنی عمیق خود با آمریکا به بهانه نیاز نداشت. آمریکا پرونده ی قطوری از جنایت و دشمنی علیه مردم ایران از خود به جا گذاشته بود.

دقیقا در چنین وضع و شرایطی، و مبتنی بر فضای به شدت ضد آمریکایی و چپ روانه ی افکار عمومی، سفارت آمریکا اشغال شد. دیپلمات های آمریکایی بازداشت شدند. و پس از مدتی، نام سفارت آمریکا به جاسوسخانه ی آمریکا تغییر کرد.

در آن فضای خاص که چند ویژگی و شاخصه اش را برشمردم، اقدام دانشجویان، هم بر امواج و تمایلات ضد آمریکایی جامعه افزود، و هم مرهمی انگاشته شد بر زخم رفتار دولتی که برای تحقیر مردم ایران، از هیچ کاری کوتاهی نکرده بود. مردم احساس می کردند، این وضع (تصرف سفارت آمریکا) به عزت آنها در برابر ایالات متحده منجر شده. به همین خاطر طی چند ماه، شبانه روز جلوی سفارت آمریکا جمع می شدند و با سردادن شعار، از اقدام دانشجویان حمایت می کردند.

با گذشت زمان، بویژه در ده سال گذشته، در رد و طرد اشغال سفارت، حرف و سخنان و مواضعی از سوی افراد و گروه های سوپر چپ دهه ی شصت، و اکنون دمکرات و آزادیخواه شده، بیان شده است. حتی برخی از عناصر رهبری کننده ی حمله به سفارت نیز، به جریان رد آن اقدام پیوسته اند.

وقتی به ریشه های رفتاری چپ های مسلمان در سال پنجاه و هشت و دهه ی شصت وتا نیمه ی نخست دهه ی هفتاد درنگ می کنیم، و رفتار و سخنان این سال ها و این روزهای شان را مورد دقت قرار می دهیم، یک واقعیتِ عریان خودنمایی می کند. این دوستان، هم در آن سال ها و هم در این سال ها، بیشتر هیجان زده، احساسی، و افراطی عمل کرده و می کنند. انگار که از عقلانیت سیاسی و تحلیل درست شرایط، عاجز و ناتوان اند.

به همین دلیل، یا از این سوی بام می افتند و یا از آن سوی بام. کوچ کردن از منتهی الیه چپ روی، به نوک تیز راست روی، لزوما نشان دهنده ی آزادگی و حریت و اعتراف به اشتباه نیست. بلکه نشان دهنده ی فقدان اصول عقلانی و راهبردی برای برنامه ها و اقدامات است. جامعه با هیجان اداره نمی شود. خرد و تفقه و تامل و درنگ های عقلانی و منطقی است که رهیافتی مناسب و تعالی دهنده در سرنوشت جامعه شمرده می شوند.

این دوستان، متاسفانه اکنون هم احساسی و هیجانی می گویند و می نویسند و عمل می کنند و آرمان های ضد آرمان شان، افراطی است. نسبتی با واقعیت های عقلانی و منافع ملی ندارد.

سخن آخر آنکه: چه مدافع اشغال سفارت آمریکا در سیزده آبان 58 باشیم و چه مخالف آن، منطقا نمی توانیم با شرایط و حال و هوای امروز و ... آن اتفاق را تحلیل کنیم و مورد داوری خردمندانه قرار دهیم. باید خود را در آن سال ها و شرایط خاص آن قرار دهیم و سپس به تحلیل و داوری بنشینیم. نتیجه ی این داوری هرچه می خواهد باشد، مهم نیست. دستکم به واقعیت های آن زمان نزدیک تر است و استنادات تحلیلی اش محکم تر.

انسان عاقل، منفک از زمان، در باره زمان سخن نمی گوید و تحلیل نمی کند.