دو ساعت با گلاره ناظمی، از تمرین در برف تا قضاوت در فینال المپیک

گروه ورزشی الف،   3970805027

گلاره ناظمی داور بین المللی ایران می‌گوید در لحظات ناامیدی به سختی‌هایی که در این راه کشیدم فکر می‌کرده و همین باعث شد تا به آرزویش که قضاوت در فینال المپیک بود برسد.

دو ساعت با گلاره ناظمی، از تمرین در برف تا قضاوت در فینال المپیک

مشروح گفت‌وگو با گلاره ناظمی سر داور بازی فینال فوتسال المپیک جوانان و داور بین المللی ایران با ایسنا  را در ادامه می‌خوانید.

قضاوت برای ثبت در تاریخ

حدود چهار سال است که در مسابقات بین‌المللی قضاوت می‌کنم اما داوری فینال آن هم فینال المپیک با بقیه بازی‌ها فرق می‌کند.  از وقتی که به این مسابقات دعوت شدم دوست داشتم  که داور دیدار فینال باشم.  به دلیل اینکه در این مسابقات قضاوت  مردان و زنان با هم ادغام است همه این شانس را داشتند که بازی‌های المپیک را سوت بزنند اما زمانی که من از ایران دعوت شدم با خودم گفتم حتما باید شرایطی را به وجود بیاورم  که یکی از داوران فینال باشم. تلاشم را کردم اما نمی‌دانستم که آیا می‌شود یا نه.

در تمامی بازی‌های قبل از فینال سعی کردم به بهترین شکل تمرکزم در اجرای قوانین و تسلطم در کنترل بازی را نشان دهم و جای هیچ حرف و حدیثی باقی نگذارم که بعدا پشیمان شوم. وقتی هم که ابلاغ فینال را به من دادند بهترین لحظه زندگی ام بود و به اندازه زمانی که وارد لیست بین‌المللی داوران فوتسال شدم، برایم لذت بخش بود چون یکی از آرزوهایم، قضاوت در فینال المپیک بود که به آن هم رسیدم. علاوه بر این از آن جایی که این دوره فوتسال برای اولین بار وارد  المپیک شد و قضاوتم در دیدار فینال به نوعی تاریخی می‌شد و در یاد و خاطره‌ها می‌ماند برایم جذابیت بیشتری داشت.  خاطره انگیزترین و جذاب ترین بازی‌ام بود و هیچ وقت فراموشش نمی‌کنم.

بغضی که از سر شوق بود

در مسابقات المپیک برای تحلیل بعد از بازی جلسه‌ای  با حضور داوران،  مدرسان و  ناظران  فیفا تشکیل می‌دادند و در همان جلسه ابلاغ بازی بعد را می‌خواندند؛  در مسیر رفتن به محل برگزاری جلسه با خودم می‌گفتم  یعنی می‌شود من یکی از داوران فینال باشم؟ خیلی حس و حال عجیبی بود. تمام 10 طبقه‌ای که بالا رفتم تا به جلسه برسم را تپش قلب داشتم و صدای قلبم را می‌شنیدم.  بعد از خواندن داور دیدارهای رده بندی که جزءشان نبودم برایم سوال پیش آمد که داور اصلی هستم یا کلا داوری ندارم اما چون به من  بازی ضربدری نداده بودند و عملکردم خوب بود امیدوار شدم که داور اصلی باشم.

همین که داوران فینال را خواندند و به عنوان داور اصلی انتخاب شده بودم به سختی خودم را کنترل کردم چون یکی از قشنگ ترین لحظه‌های زندگی‌ام بود که برایش خیلی تلاش کردم و به آن رسیدم، اصلا نمی‌توانم حال آن لحظه را توصیف کنم. البته چون در آن جلسه همه حرفه‌ای بودند و شاید خود را محق قضاوت می‌دانستند، نمی‌شد عکس العملی خاصی انجام دهم اما قند در دلم آب می‌شد و خیلی خوشحال بودم.

وقتی هم که جلسه تمام شد به پدر و برادرم زنگ زدم آنقدر بغض داشتم که نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم. امیدوارم همه داوران این لحظه را تجربه کنند. باید این را بگویم  که کشورمان در بخش بانوان چند داور بین المللی دارد، خانم زری فتحی از استان فارس و مریم پورجعفریان از استان خراسان رضوی داورانی هستند که در لیست بین‌المللی فیفا قرار دارند.

تسلیم در برابر قاطعیت خانم داور

 در مسابقات فوتسال دانشجویان جهان دو دیدار مردان را  قضاوت کردم. مسابقات مردان به دلیل  آمادگی جسمانی  و سرعت بهتر، نسبت به خانم‌ها سطح بالاتری دارد به همین دلیل تصمیماتی که داور باید بگیرد خیلی سریع‌تر است. علاوه بر این آمادگی جسمانی داور هم باید خیلی خوب باشد. به طور کلی فوتسال بازی کردن مردان از زنان بالاتر و قضاوتش هم  اینگونه است.

من هم داوری کردن در بخش مردان را خیلی دوست داشتم و واقعا لذت بردم چون خیلی سخت است اما همین که مسئولان برگزار کننده مسابقات این اطمینان را کردند و داوری مردان را به من دادند، نشان می‌دهد به چنین درجه‌ای رسیده‌ام که این وظیفه را به من محول کردند. البته بین خانم‌ها هم تیم‌هایی هستند که در سطح بالایی کار می‌کنند. تیم‌ ‌ملی  کشور خودمان قهرمان آسیا است  ولی در کل دوست دارم دیدارهای مردان را هم قضاوت کنم چون یک سطح بالاتر هستند و دلم می‌خواهد توانایی خودم را در آنجا هم نشان دهم.

در AFC خانم ها برای آقایان قضاوت نمی‌کنند ولی در FIFA این اتفاق می‌افتد به همین دلیل برای مردان در سطح جهانی انتخاب یک خانم برای داوری بازی‌شان خیلی عجیب نیست چون قبلا هم اتفاق افتاده  ولی برای من که اولین بار دیدار مردان را قضاوت می‌کردم خیلی سخت بود چون فکر می‌کردم شاید بازیکنان پذیرشی را که باید از داور داشته باشند را انجام ندهند ولی این گونه نبود. زمانی که داور با صلابت و قدرت به دیگران نشان می‌دهد اینجا من هستم که تصمیم می‌گیرم و تعیین می‌کنم که در مورد قوانین بازی چه تصمیمی گرفته شود این پذیرش اتفاق می‌افتد.

بنابراین در چنین شرایطی جنسیت مطرح نیست و وقتی تیم‌ها تسلط داور بر بازی  را ببینند به آن اطمینان و باور می‌کنند و جنسیت برای  آنها هم  مهم نمی‌شود.  در ابتدا این حس اعتماد به نفس را شاید خودم به خودم نداشتم ولی در جریان بازی  اعتماد پیدا کردم که فرق ندارد کسانی که بازی می‌کنند خانم هستند یا آقا،  مهم این است که قوانین را اجرا کنم. هرچند بیرون از زمین آرام هستم و از خیلی چیزها می‌گذرم  ولی در زمین اینگونه نیست، کاملا قاطع برخورد می‌کنم و همه چیز را به دقت می‌ببینم. اگر بیرون زمین از خیلی چیزها چشم پوشی می‌کنم در زمین بازی این طور نیستم.

برای قضاوت کردن مردان می‌دانستم  نباید نرمشی که گاهی در بخش بانوان وجود دارد را داشته باشم بنابراین 10 دقیقه تا یک ربع از بازی که گذشت و توانستم صلابت و اشراف خود را نشان بدهم پذیرش تیمها اتفاق می‌افتد که این حس خوبی برای ادامه داوری بازی است.

صدایی آشنا، تصویرسازی و یاد خدا آرامش بخش‌های قبل بازی

دو ساعت قبل از بازی‌ها سعی می‌کنم  موبایل و سایر وسایل ارتباطی‌ام را کنار بگذارم و فقط بازی و تیم‌ها را تصویر سازی می‌کنم.  در گذشته تصور این بود که داوران وقتی در بازی قرار می‌گیرند نه به اندازه بازیکنان می دانند و نه می دوند  ولی این گونه نیست. بعد از این که مدتی از داوری می گذرد، متوجه می شویم که  تکنیک تیم در بازی کردن چگونه است بنابراین سعی می‌کنم  قبل از بازی تصویر سازی کنم که مثلا برای تیم پرتغال که از سمت چپ حمله می‌کند در چه موقعیتی قرار بگیرم که بتوانم به درستی قضاوت کنم و اگر بازیکنی سرعت بالایی داشته باشد با داوران دیگر هماهنگ می‌کنم که نکند این بازیکن از دستمان برود. همچنین با کسانی مثل خانواده‌ ام که به من آرامش می‌دهند صحبت می‌کنم.

در بازی فینال هم پیام‌هایی که قبل از بازی برایم گذاشته بودند خیلی حس خوبی به من داد و انگیزه‌ام  را دو برابر کرد تا هر چه در توان دارم را برای بازی بگذارم. چون فهمیدم به غیر از جامعه ورزشی سایر افراد هم پیگیر هستند و حمایت می‌کنند. به طور کلی قبل از بازی‌ها تا جایی که می‌توانم سعی می‌کنم تمرکزم روی بازی باشد و دو ساعت قبل از بازی حتما داخل سالن هستم و با کادر داوری در مورد بازی صحبت می‌کنم. موقع حاضر شدن  هم موسیقی گوش می‌دهم و علاوه بر این قبل از این که داخل زمین بروم وضو می گیرم چون حس خیلی خوبی به من می‌دهد. احساس می‌کنم یکسری لحظات که در جریان بازی شرایط سخت می‌شود در دلم می گویم خدایا حواست باشد که اشتباهی نکنم. به همین دلیل ارتباط معنوی با خدا می‌تواند آرامش بخش باشد.

داوری؛ حال خوب یا بد بعد از بازی

 در سال‌ها داوری‌ام پیش آمده که واکنش‌های بدی را گرفتم. گاهی در جریان بازی مثلا کسی دچار مصدومیت یا تشنج می‌شود که ممکن است خیلی داور را اذیت کند و خاطره بدی را برایش بر جای بگذارد. اما در مورد قوانین همه داوران ممکن است اشتباه کنند. هرچند همه تلاش می‌کنند بهترین قضاوتشان را داشته باشند  ولی بدترین اتفاق برای داور این است که اشتباهی تاثیرگذار داشته باشد و این اتفاق برای همه داوران هم افتاده اما باید تلاش بر این باشد که با اشتباهات کمترین تاثیرگذاری را در جریان بازی داشته باشیم.

در مدت 17 سالی که داوری کردم تجربیات خوب و بدی داشتم البته الان امکانات بهتر شده و  فیلمبرداری‌هایی چون آنچه در جام جهانی دیدیم  باعث شده که داور دیگر عذاب وجدان نداشته باشد چون اگر اشتباهی کند قابل جبران است اما قبلا  وقتی از زمین بازی بیرون می‌آمدیم گاهی حس رضایت داشتیم و گاهی نگران بودیم  و با چک کردن فیلم‌ها اگر اشتباهی  داشتیم آن خستگی بازی همچنان می‌ماند.

در این موارد سعی می‌کنم علتش را پیدا کنم که چرا آن اشتباه را کردم تا در بازی‌های آینده پیش نیاید. از سال‌هایی که داوری کردم با همه تصمیمات درست و غلطش کوله باری از تجربه دارم که بدانم در مسابقات چگونه داوری کنم که اشتباه تاثیرگذاری نداشته باشم. در  المپیک هم سعی کردم از تمام تمرکز و تجربیاتم استفاده کنم.

FIFA از جنسیت و پوشش عبور کرد

بازی بین برزیل وآرژانتین در المپیک را می‌دیدم و برایم خیلی جذاب بود. خیلی دوست داشتم به جایی برسم که این بازی را قضاوت کنم، در حال حاضر هم امیدوارم بتوانم به مسابقات جام جهانی دعوت شوم. در فوتسال جام جهانی برای زنان نداریم و دلم می‌خواهد اگر مسابقه‌ای برگزار شود در فینالش قضاوت کنم. در FIFA هیچ نگاه جنسیتی برای قضاوت وجود ندارد. شاید در AFC این نگاه وجود داشته باشد یا این گونه فکر می‌کنند که به اندازه آقایان مسابقه بانوان هم هست و از داوران زن در رشته خودشان استفاده کنند ولی FIFA دنیای متفاوتی است، همه کارهایش حساب شده است و فقط قابلیت‌ها را در نظر می‌گیرد که آیا یک خانم می‌تواند بازی مردان را قضاوت کند یا خیر.

بحث پوشش هم برای AFC  و FIFA حل شده در AFC که مسئول داوران مسلمان است و هیچ مشکلی در این زمینه نداریم و  FIFA هم اگر با پوشش مشکل داشت می‌توانست فینال المپیک را به داور دیگری بسپارد اما آنجا به همه آدم‌ها با اعتقادات و اخلاقیاتشان احترم می‌گذارند و فرد را با توانایی داوری و علم او می‌سنجد. اما در برخی از فدراسیون‌ها  پوشش حل نشده مثلا در همین المپیک ماجرای مارال مردانی جودوکاری که به دلیل پوشش نتوانست بازی کند واقعا ناراحت کننده بود و نشان داد که این موضوع برای فدراسیون جهانی جودو حل نشده است.

نگاه مثبت جهان به داوران ایرانی

 در حال حاضر نگاه به داوران ایرانی خوب است چون در فوتسال زنان و مردان قهرمان آسیا هستیم. از طرف دیگر  وقتی کسانی مثل آقای فغانی در ابتدای صف به عنوان خط شکن  در بالاترین سطح فوتبال قضاوت می‌کند نشاندهنده توانایی داوران ایرانی است در نتیجه نگاه ویژه ای به آنها می‌شود. البته در مورد فغانی معتقدم  که فینال حق او بود اما فکر می‌کنم به خاطر مسائل سیاسی قضاوت آن دیدار را به او ندادند. وقتی داوران ایرانی در چنین سطحی قرار می‌گیرند به کل دنیا نشان می‌دهند که زن و مرد می‌توانند داوران خوبی باشند. هر چه داوران یک کشور در سطح بالاتری قضاوت کنند راه برای سایر آنها باز می‌شود.

اجباری که به علاقه بدل شد

به زور برادرم وارد داوری شدم چون یا باید بازی می‌کردم یا داوری و نمی‌شد هر دو را با هم داشته باشم.  از فوتسال بازی کردن لذت می بردم اما بر عکس برادرم از اول دوست داشت داوری کند. حتی از زمانی که با دوستانمان در کوچه ها فوتبال بازی می‌کردیم او به داوری علاقه داشت.  وقتی در بازی یار اضافه می‌آمد به او می‌گفتند تو داور شو، انگار می‌خواهند او را جریمه کنند به همین دلیل هیچ کس دوست نداشت داوری کند اما برادرم خودش کارت قرمز و زرد داشت و با علاقه داوری می‌کرد.

از آن جایی که ارتباط نزدیکی با برادرم دارم و او از داوری لذت می‌برد سعی کرد من را با خودش همراه و به سمت داوری هدایت کند. هرچند مدتی از این موضوع فرار کردم اما با تشکیل کلاس های آموزش داوری، من را ثبت‌نام کرد و آن قدر اصرار کرد تا با او همراه شدم. در پایان دوره آموزشی از 40 نفری که در کلاس بودیم تنها هفت نفر قبول شدند که من هم جزو آنها بودم و دیگر راه فراری نداشتم. این گونه نبود که از ابتدا عاشق داوری باشم اما وقتی بازی ای را قضاوت کردم از اینکه می‌توانی تصمیم بگیری و به تصمیمت احترام می‌گذارند، خوشم آمد در نتیجه‌ به آن علاقه‌مند شدم. آن موقع تعداد بازی‌ها کم بود و می‌گفتند ابتدا باید کارورز باشی در صورتی که الان کارورزی وجود ندارد. چند سالی به عنوان کارورز بودم و بعد از آن توانستم داوری کنم که دیگر آن را رها نکردم.

معتقدم اگر در کنار داور محیط و افرادی با نگاه مثبت به داوری وجود داشته باشند که او را حمایت کنند می‌تواند در این راه ادامه دهد اما اگر توجهی به او نشود به دلیل اینکه منبع درآمدی هم ندارد و خیلی جاها باید خودش هزینه کند آن را رها می‌کند.  تا شروع قضاوتم دوست داشتم بازیکن باشم و حس گل زدن برایم آنقدر لذت بخش بود که آن را با دنیا عوض نمی کردم  ولی با شروع داوری دیگر به آن فکر نکردم و حتی گاهی دوستانم به من می گفتند که برویم با هم تمرین کنیم، تمایل نداشتم. چون می‌خواستم در فضای داوری باشم و تا جایی که می‌توانم علمم را در این حوزه بالا ببرم.

داوری تنها چیزی است که باید عاشقش باشی و هیچ جذابیت دیگری جز این  ندارد. رشته‌ای است که خیلی ها می‌گویند آخرش چه می‌شود؟ همه به آن توهین می‌کنند برای چه می‌خواهی داور شوی؟  بالاخره همیشه یک تیم بازنده می‌شود و هیچ دیواری کوتاه تر از داور نیست. چون  می‌خواهند یک بهانه پیدا کنند که ما خوب بودیم ولی داوری اشتباه کرد. البته ممکن است داور هم اشتباه هایی داشته باشد اما نه به این شدت که بخواهیم همیشه او را مقصر بدانیم.

داوران با این که رکن اصلی بازی هستند و اگر نباشند بازی برگزار نمی‌شود اما قشر مظلومی محسوب می‌شوند و بعد از بازی سراغ‌ تنها کسی که نمی‌روند، او است.  تنها چیزی که دارد، حس لذت دادن  حق به حق دار است و این موضوع  آنقدر لذت دارد که باعث می‌شود فرد در آن گیر کند و رها نشود.  همه به ما می گفتند  داوری آخرش چه می‌شود؟ به آنها می‌گویم که  آخرش می‌تواند خیلی خوب باشد که حس دل چسبی را برایت به وجود بیاورد.

 

داوران مظلوم هستند

  شاید در تمام سال‌هایی که داوری می‌کردم توجه زیادی به این رشته نبود و این ذهنیت همیشه وجود دارد که در جامعه ورزشی به بازیکن نگاه ویژه‌ می‌کنند و انگار آنها را بیشتر  ورزشکار می دانند و  در مرکز قرار دارند ولی به داورانی که در کنار آنها هستند و وظیفه خیلی سختی دارند، توجه کمی می‌شود.

چون آنها باید در سطح آمادگی خیلی خوب و تمرینات آمادگی جسمانی مداوم داشته باشند و علم خود را به روز کند. حتی در تحقیقاتی مشخص شد که داوران بیشتر از  بازیکن‌ها می‌دوند.  همین که می‌گویم داوران مظلوم هستند به این دلیل است.  همه سراغ کسی می‌روند که گل می زند یا مثلا دروازه‌بانی که فرصت‌های زیادی را از حریف می‌گیرد خیلی دیده می‌شود اما داور معمولا خیلی دیده نمی‌شود مگر این که اتفاق وحشتناکی رخ دهد که در این صورت به سراغش می‌آیند. گاهی می بینیم برنامه‌هایی می‌گذارند که قضاوتشان را بررسی می‌کنند. به صحنه‌هایی توجه می‌کنند که اشتباه داشتند. اما زمانی که بهترین وعادلانه ترین قضاوت را دارند به آنها توجه نمی‌شود مخصوصا در خانم‌ها که بیشتر به توجه و شناخته شدن نیاز دارند.

 راه موفقیت برای داوران زن سخت تر است

این راه برای بانوان سخت‌تر است. البته برای کسانی  که در سطح بین المللی قضاوت می‌کنند هموارتر می‌شود  اما همکارانم که در سطح لیگ برتر قضاوت می‌کنند سختی های زیادی دارند، خیلی از آنها مادر هستند و مسئولیت‌های زیادی هم در خانه انجام می‌دهند ولی با این وجود قضاوت می‌کنند. من هم خیلی مواقع که بعد از کارم می‌خواستم تمرین کنم بقیه می‌گفتند مگر بعد از این همه خستگی جان داری تمرین کنی؟ حتی بعضی وقت ها هم  غمی  مرا می‌گرفت که با وجود خستگی باید تمرین کنم و برایم سخت بود. چون تا حدود ساعت پنج بعد از ظهر سرکار هستم  و بعد از انجام کارهای خانه تمرین می‌کنم.

شاید به دلیل این سختی‌ها است که بعضی داوری را رها می‌کنند. اگر راه موفقیت راحت بود که همه به آن می‌رسیدند ولی مهم این است که عشق و علاقه داشتی باشی و بدانی که می شود. من وقتی فینال المپیک جوانان را قضاوت کردم به این نتیجه رسیدم  که الان دیگر هیچ بهانه ای وجود ندارد و همه چیز خواستن است.  اگر کسی بخواهد از همان خانه هم می‌تواند تمرین را شروع کند.

یادگیری از نکات مثبت دیگر داوران

الگوی خاصی در داوری ندارم و همیشه سعی کردم از هر داور نکات مثبتش را انتخاب کنم، آنها را کنار هم بگذارم و در  نهایت از کلیت آنها استفاده کنم.  همچنین بازی بازیکن خاصی مد نظرم نیست. در زمین بازی تمرکزم روی داوری‌ام است حتی وقتی فوتبال می‌بینم شاید بازیکن  به این توجه کند که باید چه تکنیکی به کار ببرند تا به گل برسند یا از فرصت‌هایشان به خوبی استفاده کنند اما ما داوران به این موضوع توجه می‌کنیم که آیا داور تصمیم درستی می‌گیرد یا اگر به گونه‌ای دیگر عمل می‌کرد بهتر بود و ناخودآگاه تمرکز مان روی داور است. این حرفه را خیلی دوست دارم و به کسب کرسی در FIFA  فکر نکردم اما اگر روزی این حرفه‌ را کنار بگذارم دوست دارم در حیطه نظارت AFC  و  FIFA که به حیطه کاری‌ام مربوط می‌شود فعالیت کنم.

کودکی‌هایی که با فوتبال گذشت

از 6 سالگی در کوچه فوتبال بازی می‌کردیم. مثل الان نبود که همه درگیر بازی‌های کامپیوتری شوند. تفریحمان همین بود که داخل کوچه برویم و با هم بازی کنیم. خودم همیشه دوست داشتم فوتبال بازی کنم و برادرم داوری می‌کرد تا این که سال 78 این فرصت برای خانم ها مهیا شد که فوتسال بازی کنند اما انگار قسمت نبود به عنوان بازیکن ماندگار شوم و سرنوشتم به گونه‌ای دیگر رقم خورد. اگر فوتبال مثل فوتسال شرایطش خوب بود قطعا انتخابش می‌کردم چون دویدن و قضاوت کردن در زمین چمن را خیلی دوست دارم. آن زمان چون هنوز لیگ فوتبال نداشتیم  و تنها هفته‌ای یک بازی برگزار می‌شد خیلی فرصت قضاوت نبود و به همین دلیل فوتسال را انتخاب  کردم. البته از انتخابم پشیمان نیستم.

 زودرنجی که زود می‌بخشد

یکی از خصوصیات مثبتم این است که بدی‌ها و یا ناراحتی‌ها را خیلی زود فراموش می‌کنم و اصلا کینه‌ای نیستم.  اگر از کسی دلخوری داشته باشم و همان لحظه حل شود خیلی سریع فراموش می‌کنم به گونه‌ای که دیگر یادم نمی‌آید موضوع چه بوده اما یکی از ویژگی‌های بدم این است که کمی حساس و زودرنج هستم. سبک  زندگی‌ مشخصی هم دارم و تقریبا یک مدل است که صبح سر کار می روم بعد از کار تمرین و بدنسازی دارم و بعد به خانه می‌روم تا برای فردا آماده شوم. مشغله‌هایم باعث شده که دوستانم از من خیلی دلخور باشند و از وقتی هم که آمدم نتوانستم خیلی از آنها و اقوام خود را ببینم که به همین دلیل  ناراحت شدند.

وقتی لیگ شروع می‌شود تقریبا اوقات فراغتی ندارم. هر روز تا ساعت چهار  یا پنج سر کار می روم و پنجشنبه‌ و جمعه‌ درگیر بازی‌ها هستم. هر چند مجردم اما به دلیل این که مادرم فوت شده تقریبا چند سالی است که وظایف خانه را هم به عهده دارم هر چند در  این مورد با پدر و برادرم تعامل می‌کنیم اما دختر یک خانه مادر آن خانه می‌شود و نمی‌توان به امور خانه بی‌توجه بود.

گلاره سختی‌هایی که کشیدی را فراموش نکن

  وقتی افراد به سمت موفقیت می‌روند برخی به دنبال سرکوب یا متوقف کردنشان هستند. من  در این مسیر سختی‌های زیادی کشیدم چون جای تمرین مناسبی نداشتم. با برادرم روی آسفالت و در پارک جنگلی سرخه حصار تمرین می‌کردیم. خیلی روزها تمرین‌هایمان در برف و سرما بود. وقتی آن روزها را به یاد می‌آوردم به خودم می‌گویم "گلاره یاد روزهایی بیفت که کسی در آن سرما بیرون نمی‌آمد  و تو تمرین می‌کردی. هیچ وقت آن سختی‌ها را یادت نرود." باید به جایی برسی که به خودت بگویی خستگی‌ام در رفته. 

در این راه سختی‌های زیادی داشتم از سر کار بر می‌گشتم و مشغول تمرین می‌شدم . گاهی اوقات سختی‌ها آنقدر زیاد می‌شد که اشکم درمی‌آمد و دلسرد می‌شدم. با خودم  می‌گفتم دیگر نمی‌خواهم ادامه دهم. علاوه بر این گاهی پیام‌های منفی که می‌آمد  باعث می‌شد به نقطه‌ای برسم که بگویم عطایش را به لقایش بخشیدم. در تمام این لحظات تنها چیزی که امیدوارم می‌کرد این بود که  پس نمی‌خواهی جواب زحمات و تمرین‌هایت را بگیری؟ و باز بلند می شدم. برخی می‌گفتند نمی‌توانی، نمی‌شود و تلاش کردند من را کنار بگذارند، در این لحظه‌های ناامیدی با خودم می گفتم تو حرف‌های دیگران را تصدیق و تایید می کنی و  کم آوردی پس اگر می‌خواهی حرف‌هایشان محقق نشود و همچنین نتیجه تمام سختی‌ها، تمرین‌ در برف و روزهای سرد  را بگیری پس باید ادامه دهی.