امان از شکم پرستی ما

کاظم فخار، گروه تعاملی الف،   3970603025 ۱۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
امان از شکم پرستی ما

قدیم انقدر بستنی‌ و فالوده و تهیه غذا وجود داشت؟ کتابفروشی‌هایمان یکی‌یکی یا از رونق می‌افتند و یا با تلخی تعطیل می‌شوند. چقدر گناه کردن‌ها، زیرآب‌زدن‌ها، دروغ گفتن‌ها، سر دیگران کلاه گذاشتن‌ها و... به خاطر همین شکم‌پرستی اتفاق می‌افتد؟

هر بار که وارد این فروشگاه‌های تخفیف‌دار می‌شوم و کالاها را یکی‌یکی از زیر چشمانم عبور می‌دهم، می‌بینم بیشترشان خوردنی‌های سالمی نیست و حاوی شکر است: از انواع و اقسام بیسکویت و کیک‌ها گرفته تا پاستیل و بستنی و آبمیوه؛ بهترین و سالم‌ترین‌هایی که معمولاً همیشه می‌خرم، شیر پاستوریزه پاکتی و خرما است.

آیا ملت و کشوری که فقط به شکم اهمیت بدهد و حاضر نباشد برای یک کتاب بیشتر خواندن و یا فهم عمیق‌تر یک مساله مهم‌تر کمی از خوردنش بزند، می‌تواند رشد کند؟ می‌تواند توسعه پیدا کند؟ اشتباه نشود؛ منظورم از شکم‌پرستی فقط خوردنی نیست. رنگارنگی خرید کردن‌ها، پوشیدنی‌ها، مصرف‌گرایی دیوانه‌وار و خریدهای غیرضروری، ما را آرام‌آرام دارد تبدیل به مردمان دیگر غیر از خودمان می کند.

باز هم اشتباه نشود. این گلایه منکر کاستی‌های اقتصاد، سوءمدیریت‌ها، فسادها و اختلاس‌ها نیست که بحثی جدا است؛ بلکه بیشتر تاکید بر این است که شکم‌پرستی و خرید کردن، حس سیری‌ناپذیری است که اگر جلویش گرفته نشود، تا همیشه آدم را به خودش مشغول می‌کند.

برخی اوقات وقتی غذای خوشمزه‌ای مادرم درست می‌کند، به خاطر ادب کردن نفسم کمتر در بشقاب می‌ریزم و یا لقمه برمی‌دارم؛ شاید آن وقت کمی فشار تحمل کنم، اما بعدش لذت و آرامش خاص خودش را دارد. درست مانند شب‌ها که وقتی سبک می‌خوریم، راحت‌تر هم می‌خوابیم و آرام‌تر هستیم.

یک پیشنهاد: هر زمان هوس خوردنی کردیم، به جایش چند خط کتاب بخوانیم؛ و یا اگر وسعمان می‌رسد، کتابی بخریم! باور کنیم ارزشش را دارد؛ خیلی هم دارد.