خبرنگار بي بي سي فارسي مدعي شد: نگوييد اقتصاد مال خر است، چون مال ميمون هاست!

علي اباذري، گروه فرهنگی الف،   3970517189 ۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۲ تکراری یا غیرقابل انتشار

زماني يكي از روشنفكران ديني در پاسخ به برخي منتقدانش به طعنه گفته بود براي كساني كه مطالعه نمي كنند هر سخني تازه و شگفت انگيز به نظر مي رسد.

خبرنگار بي بي سي فارسي مدعي شد: نگوييد اقتصاد مال خر است، چون مال ميمون هاست!

 اين روزها كه اوضاع اقتصادي كشور دچار تلاطم و آشفتگي است عده اي تبليغاتچي كه مسايل و مباحث فكري را مانند تنقلات تفنني مصرف مي كنند و معمولا هم از مطالعه بهره چنداني ندارند براي تفسير رويدادهاي سياسي و اجتماعي جاري در كشور رو به استفاده از نقل قول هايي آورده اند كه معلوم نيست معنا و مفهوم آن را چقدر درك كرده اند!


مثلا يكي از آن ها كه مجري تلويزيون فارسي "بي بي سي" است به نقل از كتابي به نام " انسان خردمند" ري توييت كرده:


"... شما هرگز نمي توانيد ميموني را قانع كنيد كه در مقابل وعده بي شمار موز در بهشت ميمون ها پس از مرگ، يك موز به شما بدهد..."
منظور اين است كه اغلب انسان ها ( و احتمالا به خصوص ايراني ها) حتي به اندازه ميمون هم از "عقل" شان استفاده نمي كنند و به همين دليل داراي اعتقادات ديني هستند و به همين دليل هم در زندگي اين دنيايي و اقتصادشان عقب مانده اند.


اما آيا رفتار ما (نه ادعاها) اين موضوع را تاييد مي كند؟ ظاهرا تجربه خلاف اين را نشان مي دهد، چون از قضا اغلب ما انسان ها از جمله ايشان درست مثل ميمون ها و بر اساس اصل كميابي و ضرورت ارضاي فوري نياز فردي و شخصي مان عمل مي كنيم: فقط عده بسيار بسيار كمي از ما حاضريم از خير يك "موز" به خصوص اگر از جيب خودمان نباشد، بگذريم، حتي اگر وعده ده موز را تا يك ساعت ديگر در همين دنيا به ما بدهند!


جدا از تناقض اين قبيل افاضات شبه متفكرانه با پيش فرض هاي ديگر اين جماعت به خصوص سخنان داروين درباره نسب ميموني انسان ها، بايد گفت بيش از ٢٠٠ سال است كه خواست اين جماعت، يعني عقل ميمون ها عملا و رسما در مناسبات اجتماعي و شيوه زندگي اغلب مردم دنيا رايج شده و تقريبا از همان ابتداي اين حاكميت، همه "آدم" حسابي هاي فيلسوف و جامعه شناس در غرب از گرفتار شدن آدميزادگان در قفس آهنين اين عقل ميموني جزء نگر ( همان عقل معطوف به دريافت پاداش شخصي و فوري يك موز) انتقاد كرده اند و در پي راه حل براي اصلاح نظام اجتماعي "سرمايه داري" به مثابه تجسم اين عقل برآمده اند.


حتي فيلسوفاني كه در ايران به غلط به ماده گرايي در اخلاق يعني همان رفتار معطوف به ترجيح يك موز نقد بر ديگر ارزشهاي زندگي متهم شده اند، مانند ماركس، تمام همتش، به گفته خودش اين بوده كه هر چه زودتر از "آت و آشغال هاي" اقتصادي "سرمايه" فارغ شود و برود "بالزاك" بخواند و هدفش را هم از نگارش سرمايه رسيدن آدميان به همين سطح از برخورداري از كيفيت زندگي مي داند. سطحي بالاتر از خوردن و خوابيدن ، سطحي شايسته "انسان" نه "حيوان".


تبليغاتچي هاي يادشده در ادامه اين قبيل نقدها، گاه و بيگاه همان تحريف مشهور از سخن بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي را هم در باره اقتصاد ( يعني اقتصاد مال خر است) چاشني تفسيرهاي بي مايه خود در حمايت از عقل ميموني مي كنند و به شيوه اي كه گويي به آنها و عقلشان توهين شده به سخنان او مي تازند. جدا از تحريف آشكار سخنان بنيانگذار جمهوري اسلامي در اين جمله، بايد گفت نقد زيست ميموني و كلا حيواني بشر چنانكه گفته شد از مسلمات اهل تفكر در شرق و غرب است حتي آنانكه مشهور به تفكر "مادي" هستند. بين اين جملهء بنيانگذار انقلاب كه "خيال مي كنند انسان يك حيواني است كه همان خورد و خوراك است" و ترجيح خواندن داستان هاي بالزاك بر پرداختن به آت و آشغال هاي اقتصادي سرمايه نزد ماركس ملحد در سطح اوليه هيچ فرقي نيست. فرق اصلي بين طرفداران "ميمون" ها و طرفداران "انسان"ها است.


نكته ديگر اين است كه بر خلاف تصور اين توييت كننده تبليغاتچي، اين طور نيست كه طرفداران ميمون ها هميشه در زمره مخالفان دين بوده باشند،از قضا اغلب فلسفه هاي اجتماعي مبتني بر تصور فردگرايي حيواني از جامعه انساني كه نظام سرمايه داري را پديد آورده و پشتيباني كرده اند موسسانشان معتقداني ظاهرا دين باور بوده اند.

جدا از تحقيق "اخلاق پروتستاني و روح سرمايه داري" از ماكس وبر كه برآمدن سرمايه داري يعني تلاش مداوم براي انباشت سرمايه را از انديشه ديني يك فرقه مسيحي به نام كالون نشان مي دهد، ماركس نيز در انتقادي بسيار گزنده به اين روند غيرانساني شدن جامعهء مدني از تعبير " يهودي شدن جامعه مدني" استفاده مي كند كه اشاره اي است به خصوصيات اخلاقي قوم يهود در پول پرستي و زراندوزي و روح تجارت. او در مساله يهود مي نويسد: " يهودی چيست؟ نياز عملي، نفع شخصی. پرستش دنيوی. يهودی چيست؟ چانه زدن. خدای دنيوی او چيست؟ پول!


اگر خواندن كتاب براي اين تبليغات چي ها سخت است كافي است براي اثبات اين سخن كه عقل ميموني در تضاد با همه اشكال دين باوري نيست نگاهي به همان دلارهاي دريافتي خودشان بيندازند و نام خدا را روي آن ببينند.