شهیدی‌فر: ان‌شاء‌الله کارم با شهادت تمام شود

گروه فرهنگی الف،   3970310087 ۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۷ تکراری یا غیرقابل انتشار

مجری تلویزیون در پاسخ به این سوال که «فکر می‌کنید چه جوری می‌میرید؟» گفت: ان‌شاء‌الله با شهادت. که فرمود این غایت هنر است. حتما از ذهن بعضی‌ها می‌گذرد؛ ای ریاکار...! حق دارند .

شهیدی‌فر: ان‌شاء‌الله کارم با شهادت تمام شود

آشناییمان از سفر ده روزه به بوسنی و هرزگوین شروع شد. ده شب‌همنشینی در بالکن خانه‌ای در وسط شهر سارایوو در نوشانوش قهوه‌های بوسنیایی این سفر را خاطره‌مندتر کرد‌. کتاب بسیار خوانده و خوش محضر است‌. شاید کسی نداند از اعضای اتاق فکر برنامه خندوانه بوده و خیلی کم هستند آنها که خبر دارند یک مستند خیلی قدبلند در مورد حضرت آیت‌ا... حسن‌زاده آملی ساخته است‌. هنوز مرور خاطره گفت‌وگوهایش با چهره‌های فرهنگی و اجتماعی در برنامه پارک ملت مثل مزمزه یک آبنبات هلی مطبوع است. دغدغه‌اش آگاهی است و دانستن و تقریبا در کارنامه‌اش کار ضعیف یا حتی متوسط هم ندیده‌ایم‌. مدتی بعد از سفرمان قراری گذاشتیم برای دیدار تازه کردن. صحبت‌های متداولمان که انجام شد‌. پیشنهاد یک گفت‌وگوی بوق اشغالی دادم و فروتنانه پذیرفت‌. پلک رنجه کنید و خلاصه این گفت‌وگو را از نظر بگذرانید.

نام و نام خانوادگی؟

محمدرضا شهیدی‌فر.

شغل؟

تهیه‌کننده،کارگردان و مجری تلویزیون و گاهی هم رادیو.

رشته تحصیلی؟

سینما.

یک اتفاق مهیب در کودکی؟

در دو سه سالگی ظرف شیر داغ از روی علاء‌الدین ریخت روی صورت و سینه‌ام. پدر و مادرم خیلی رنج کشیدند تا خوب بشوم آن‌هم با نداری.

اولین کتاب غیر درسی که خواندید؟

ما اولین چیزی که یاد می‌گرفتیم قرآن بود. غیراز آن را یادم نمی‌آید.

عجیب‌ترین آدمی که در زندگی دیده‌اید؟

پدر و مادرم که از اولیای الهی هستند.

در دوره دانش‌آموزی تقلب کرده‌اید؟

حتما بوده، اما مورد خاصی یادم نمی‌آید.

یک خاطره از اولین سفر کربلا؟

زمستان بود. مریض شدم و یکی دو روز توی هتل افتادم.

بهترین گفت‌وگویی که تاکنون انجام داده‌اید‌؟

گفت‌وگو پدیده غریبی است. همه گفت‌وگوها خوبند. مواجهه من با کارهایم معمولا اینجوری نیست؛ بهترین یا بدترین! کارم را انجام می‌دهم. ضمن این‌که کار به‌درد بخوری نکرده‌ام که تازه دنبال بهترینش بگردم.

مهم‌ترین اشتراک آوینی و هیچکاک‌؟

به نظرم هر دو برای سینما موضوعیت داشتند و هر دو به سینما مسلط بودند و هر دو فهم عمیقی از انسان و جهان داشتند.

فرهنگ امروز به حسین منصور حلاج بیشتر نیاز دارد یا امیرکبیر؟

شاید امیر کبیر. ولی جهان همیشه و همه جا به همه کس محتاج است.

یک نفر که آرزو داشتید ای کاش جایش بودید؟

کاش این‌همه بد نبودم.

مهم‌ترین کار نکرده‌؟

بچه به‌درد بخوری برای پدر و مادرم نبودم.

جنون خرید چه چیزی دارید؟

شکر خدا ندارم.

یک اتفاق که زندگی‌تان تقسیم شود به قبل و بعدش؟

هنوز تو دوره قبل زندگی می‌کنم، به بعدش نرسیدم.

یک خاطره کوتاه از دوره‌ای که در جنگ بالکان در بوسنی بودید؟

همه شهرها و جاده‌ها پر بود از محل‌های ایست و بازرسی. از هر کدام که رد می‌شدیم معلوم نبود بازرسی بعدی، امروز دست کی است، مسلمان‌ها، صرب‌ها یا کروات‌ها. واجعلنا می‌خواندیم و رد می‌شدیم. در شهر ویسکو رادیویی وجود داشت که مسلمان‌ها اداره‌اش می‌کردند. در ایام محرم مجموعه برنامه‌ای می‌ساختیم که حادثه کربلا را شرح می‌داد. گوینده‌هایش بوسنیایی بودند و بقیه کارهایش را ما انجام می‌دادیم. گاهی شهر ویسکو گلوله باران می‌شد. گلوله‌های قناصه از کنار گوشمان رد می‌شد.

یک کلمه که خیلی دوستش دارید؟

بسم الله الرحمن الرحیم.

یک ویژگی حرم امام رضا(ع) که ما شاید ندانیم؟

عجیب است، انگار هر شب همه آنجا هستند.

یک کار نکرده؟

میلیاردها کار نکرده دارم، خجالت می‌کشم بگویم!

سه شاخصه مهم یک گفت‌وگوی خوب؟

هر گفت‌وگویی باید در فضای محترمانه، مودبانه و اخلاقی پیش برود. بشدت باید مراقب تمپو و ریتم گفت‌وگو بود. در یک گفت‌وگوی خوب می‌شود ویژگی‌های یک اثر دراماتیک موفق رو دید.

یک پیشنهاد برای سفر؟

مشهد.

بزرگ‌ترین تهدید جوانان امروز؟

کم دانشی و اشتباه گرفتن اطلاعات کم فایده، به جای سواد.

با یک آیه نصیحت‌مان کنید؟

یا ایهاالذین آمنوا، آمنو

فرق سینما و تلویزیون؟

سینما هنر است و عمیق‌تر از رسانه تلویزیون. سینما اگر سینما باشد به کشف و تجلی بهتر عالم و حقایق عالم منجر می‌شود. ولی تلویزیون در دنیای ما بیشتر صرف تغافل از حقایق عالم شده. البته وظیفه ما کشف دوباره تلویزیون است به نحوی که تحمل تماشا و نمایش جلوه‌های رحمانی حیات را بیشتر کند.

کتاب بالینی‌تان؟

محدود به یک کتاب نیستم. مجموعه‌ای از کتاب‌هایی که اگر اقبالمان بلند باشد همه عمر با آنها سر می‌کنم.

یک خاطره از رسول ملاقلی‌پور؟

خدا رحمتش کند. چند وقت قبل از فوت‌اش در برنامه مردم ایران سلام راجع به فیلم «میم مثل مادر» گفت‌وگو کردیم. صریح بود و پرشور و عزیز.

محمدرضا شهیدی‌فر چه رنگی است؟

باور کنید، نمی‌دانم!

فکر می‌کنید چه جوری می‌میرید؟

ان‌شاءا... با شهادت. که فرمود این غایت هنر است. حتما از ذهن بعضی‌ها می‌گذرد؛ ای ریاکار...! حق دارند .

آخرین خوابی که دیده‌اید؟

یادم نمی‌آید.

به نظرتان آخرش چه می‌شود؟

بهار می‌آید.

* جام‌جم