فقدان سواد اقتصادی در سودای مدرک و سویدای قدرت

محمود رستم خانی، گروه اقتصادی الف،   3970305057 ۷ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳ تکراری یا غیرقابل انتشار
فقدان سواد اقتصادی در سودای مدرک و سویدای قدرت

 

 اظهارات چند روز پیش یکی از نمایندگان مجلس به نقل قول از رییس مجلس در مذاکرات بررسی مشکلات اقتصادی و ارزی کمیسیون اقتصادی مجلس ، سوژه ای شد تا مجددا" به  یکی دیگر  از مهم ترین چالشهای بنیادی کشور پرداخته شود . در این مذاکرات نبود سواد اقتصادی ،  بعنوان علت العلل مشکلات موجود کشور درمواجهه با مشکلات و مباحث  اقتصادی عنوان شده است .

اظهارات دیر هنگام ولی واقعی  ، از آنجا ناشی شد  که تلاطم شدید حاصل از نوسانات ارزی ، باعث کاهش ارزش پول ملی ، در قبال ارزش پول رایج بین المللی و سایر کشور های دیگر گردید .

 هر چند  از ماه گذشته علت العلل کاهشِ ارزش پول ملی و افزایش ارزش نرخ سایر ارزهای رایج در قبال پول ملی  ، عاملِ روانی ناشی از  موضعگیری ها و رخدادهای سیاسی عنوان شد ، لیکن بنظر می رسد بسنده کردن به پذیرش اظهارات مسئولین ذیربط ، نوعی ساده انگاری و فراموش کردن ناتوانی تصمیم سازانِ تصمیمات کلان اقتصادی ، در ایفای نقشِ توانمند و هوشمندِ مدیریت اقتصادی کشور در کسوت پیران مجرب و تحصیلکرده است .

 اگر به زعم آنان ، عامل سیاست را صرفا" در پدیده های اقتصادی و یا اجتماعی  و رخداد اخیر الذکر ، مفروض بدانیم و تجربیات گذشته این قبیل دخالت ها را تجربه شده بیابیم ، آنگاه باید بپذیریم که مسئولین کشور ، با علم به قبول تاثیر سیاست بازی های کشور های خارجی در اقتصاد کشور و آشنا بودن به تجربیات گذشته ، به هر دلیل و برهانی ، از دانائی و توانمندی لازم برای مواجهه منطقی و خردمندانه در مقابله با چالش اخیر برخوردار نبوده اند .  

 با اقرار به این موضوع که جغرافیای حاکمیتی ایران ، همچون جغرافیای کشور های دیگر ، همواره  در تنازع اقتصادی و اجتماعی ، درگیر فاعلیت های مزاحمی بوده  که آماده بودن و آماده شدن از لوازم ضروری آنست ، می توان به این باور رسید که در صورت عدم احرازِتواناییِ مبتنی بر دانایی ، عدم برخورداری از آمادگی های به روز شده و نیز ملبس شدن به لباسِ رخوت و یا خدای نا کرده لباسِ عجزو نا توانی ،  چیرگیِ خواسته های طرف یا طرفهایِ تنازع ، بر قامت کشور غیر قابل اجتناب شده ، ضعف ، درهم ریختگی اقتصادی و عدم اطمینان به اقدامات و برنامه ها ، از لوازمات غیر قابلِ انکار آن خواهد بود .    

اگر بپذیریم که اصل تنازع بقا یا استیلای جزئی و کلی در جهت استعلای حاکمیتی قدرتمندان و زور گویان  ، برپایین دستان ، بعنوان خصوصیات بشر ، مسلم و غیر قابل انکار است  می توان گفت که این  اصل  علاوه بر اینکه می تواند موتور حرکت جوامع در مقابله با رخدادهایِ تزاحمی و پیشرانِ توسعه آرمانی در پناه       خویشتن یابی ِآگاهانه یِ خویش باشد ، می تواند با توجه به تجربیات تلخ گذشته  جمهوری اسلامی در جغرافیای متعدد و پر تعداد مواجهه با کشور های  مستعلا ، "هشداری مجدد" ، از "جنس هوشیاری"  ، برای مسئولین نظام  ما باشد که پس از مغلوب شدن در قبال خواسته های آنان ، مسئولیت ناتوانی خود را بجای مقابله یِ خردمندانه ی متقابل ، به دوش سیاست نیاندازند .  

گر چه چاشنیِ فعلِ خواستن برای بهبود و آرمانی شدن شرایط کشور در تراز صداقت مسئولان ارشد کشور ، همواره ملازم آنان در پندار و گفتار بوده است لیکن ناتوانی از نوع آشنائی به دانش‌روز ، کارشناسی نشدن  مباحث ، عدم استفاده از ابزار های فنی ، عدم  برنامه ریزی عملیاتی و تطابقیِ زمان مند در چارچوب اهداف کلی نظام از یک سو و همسو نشدن نظرات با یکدیگر در اشل رفتار های تزاحمی و تداخلی از سوی دیگر ، سبب شده است که عملکرد های ناشی از تصمیمات اقتصادی و اجتماعی آنان ، بجای آنکه ، خود بخشی از  "راهکار "باشند تبدیل به بخش از "مشکلاتی شوند" که در روند اصلاح و ترمیم مشکلات ، به مشکلات مضاعفی بیانجامند که ضرورتا"متقاضی راهکار های جدیدی باشند .

دور و تسلسل ناشی از ارائه راهکارهای نامناسب ونامتناجس ونیز تزاید مشکلات ناشی از تزریق بسته های "شفابخش نا کارآمد" و تبدیل آن به "مشکلات فزاینده "، روش آزمون و خطایی است که نا آزموده گان حوزه های اقتصادی و اجتماعی با  "سودا گری مدرک" و "سویدای قدرت"   ، با اصرار بر توانایی و توانمندی ، سعی درتحمیل مدیریتی خوش پندار به  عوام و خواصی دارند که با عدم پذیرش آن  از سوی جامعه هدف ،  نتیجه آن نه تنها معکوس بلکه زیان بار است .

اگر  مدل نظارت ، کنترل و ارزیابی عملکرد با محور خود ارزیابی را  در جهت  بهینه گزینی و بهسازی فرآیند ها تعریف نماییم وحداقل و حداکثر انتظار را در سطح جامعه به  صورت منطقی  و واقعی معین کنیم  آنگاه عملکرد نسبی فرد و یا گروه عملیاتی و اجرایی ، در محدوده عملِ زمانیِ خاص،‌ درمقیاس استاندارد و تراز سنجش محاسباتی و عملیاتی ، در سطحی قرار خواهد گرفت که  قابلیت ها و توانمندیهای  آنان در کمینه و بیشینه مورد انتظار مورد قضاوت  قرار خواهد گرفت .

این روش نه تنها قادر به دریافت بازخوردهای‌ لازم‌  درباره‌ نقاط‌ قوت‌ و ضعف‌ رفتاری و عملکردی آنان ‌،  بلکه تلاشی نظام مند ، برای اطلاع از  حد جواب گوئی ارکان  عملیاتی و اجرائی  مسئولین به نیازهای مردم و توانایی آنان در برآورده نمودن آنهاست .

 این داوری که  مبتنی بر مقایسه دقیق داده های عینی با استانداردهای انتخابی است ، دقیق بودن هدف ها  را با  مشاهده نتیجه گیری منطقی و غیر هیجانی از داده ها و ستانده های سنجش محور، اندازه گیری و در اختیار ذی نفعان قرارخواهد داد .

متاسفانه یکی از موضوعات چالشی امروز، فقدان مدل های  رفتاری و ارزیابی آنها در پهنه عملکردهای متعدد و گسترده ای است که پیشرفتِ در مسیر و توسعه مدلهای تکمیلی و تحولی را از سوی برنامه ریزان مدیریت دولتی ، با مشکل مواجه کرده است .

 طبیعی است وقتی الزامات اولیه و ضروری در پهنه گسترده عملکردهای متعدد و پیچیده نادیده انگاشته شوند و مقدمات مفروض ، اسبابِ اقتضائات حکمت قرار نمی گیرند  ، اقداماتِ علیل در فرآیندهای عملکردی به نتایجیِ منجر خواهند شدکه ثمره آن تزاید مشکلات در گستره مشکلات متکثّر و نهادینه شده خواهد گردید .  

عدم بازرسی موثّر و هدفمند ، عدم ارزیابی و کنترل عملکرد دوره ای در دوره مدیریتی ، تساهل و تغافل عامدانه در چشم پوشی از هدر رفت منافع عمومی در زمان برخورداری از مدیریت ، نادیده انگاشتن ضعف های عمده از سوی مدیران بالاسری علیرغم اطلاع آنان از ضعف های موجود  ، عدم توجه به شاخصهای استاندارد عملکردی و بی اطلاعی از آنها ، عدم امکان دستیابی به اطلاعات و شاخصه های منطقی و غیر هیجانی عوامل مثبت و منفی مدیریتی ، برخورد گروهی، محفلی و جناحی در انتخابِ مدیران بدون ملاحظه جایگاهِ شغل با شاغل ، مدرک گرایی بدون پشتوانه علمی و تجربی با چاشنی حفظ قدرت ، انتخاب های منفعتی و معامله گرایانه در مسئولیت های کلیدی و نیز  عدم التزام  واقعی به اجرای قانون ، از جمله عواملی است که خرد ورزی منتج به حکمت عملی را در پیشگاه ملت فهیم و صبور ایران ، با چالش جدی مواجه کرده است .

این چالش که از رفتار مسئولان مدعی و مباشرانِ دست اندر کار فعالیت های اجرایی و تصمیم سازی  حکایت دارد و در جبین ملت ایران نشانی از اِشراف عملیاتی بر سامانه کنترل و ارزیابی عملکرد مدیران و دست اندر کاران وظائف و حقوق عامه ندارد ، از ضروت نوسازی و بازسا زی ارکان تصمیم سازانی دارد که عدم اقدام بموقع و بجا ی آن ،  می تواند آثار جبران ناپذیری در حیات اقتصادی کشور  و روندِ بهبودِ مستمر کشور داشته باشد . 

.