چرایی استمرار شعار مرگ بر آمریکا

احمدرضا هدایتی، گروه سیاسی الف،   3970227038 ۲۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۷۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
چرایی استمرار شعار مرگ بر آمریکا

ظاهراً این روزها خیلی از افراد جامعه زخم‌های کهنه و قدیمی و حتی تازه و جدید ناشی از خصومت‌ها، تجاوزات، غارتگری‌ها، ظلم و ستم‌ها و خیانت‌های پنهان و آشکار غربی‌ها، به‌ویژه آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها، فرانسوی‌ها، ‌آلمانی‌ها و پرتقالی‌ها بر پیکر ملت و کشورشان را فراموش کرده و در تحلیل‌هایی ساده اندیشانه و عجیب، اقدامات آنها را معلول دشمنی ایران با این کشورها می‌دانند.

خطای محاسباتی و تحلیلی برخی از این افراد در حدی است که حتی اتفاقاتی مانند؛ خروج آمریکا از برجام را با شعار مرگ بر آمریکای ایرانی‌ها مرتبط دانسته و در ژستی روشنفکر مابانه، می‌گویند؛ انسان زیرک کسی است که اگر هم با شخصی دشمنی دارد، سیاستمدارانه اهداف خودش را دنبال و کارش را پیش ببرد.

حال صرف‌نظر از این‌که علت وریشه این نوع نگاه چیست، چند سوال اساسی مطرح است، اولاً؛ دشمن واقعی کیست؟ ثانیاً آغازگر و ادمه دهنده دشمنی‌ها کیست؟ ثالثاً؛ با فرض بر صحت دشمنی ایران با آمریکا، علت دشمنی سایر کشورها از جمله؛ انگلیس، فرانسه و آلمان و سایر همپالگی‌های آنها با ایران چیست؟ رابعاً؛ دشمنی فرضی ایران علیه کشورهای مورداشاره نهایتاً در حد شعار بوده، اما با توجه به این‌که دشمنی آنها مسبوق به سابقه و عمدتاً عملی و خسارت‌بار بوده، چرا جمهوری اسلامی ایران باید در برابر طرف‌های مقابل خود کوتاه بیاید؟

واقعیت این است که؛ داستان خصومت آمریکا علیه ایران، داستان آن دزد سرگردنه‌ای است که سال‌‌های ثروت مردم را غارت کرده و آنها را تحت فشار و ظلم قرار داده است و حالا که با فحش و ناسزای عمومی خسارت‌دیدگان و همراهی مردم دنیا با آنها مواجه شده ‌و جایگاه و موقعیت خود را در معرض خطر می‌بیند، در اقدامی فریبکارانه می‌گوید حاضر است که بخش ناچیزی از ثروت و حقوق از دست رفته مالباختگان که متعلق به خود آنهاست را پس بدهد و اندکی راه تنفس برای آنها باز کند، ‌مشروط بر این‌که از شعار دادن علیه وی دست بردارند.

این مفهوم بدان معناست که، دزد مورداشاره با همه ظلم و جنایتی که طی سال‌های متمادی مرتکب شده، هنوز متنبه و حاضر به عذرخواهی و جبران خسارت نیست و با این‌که نگران افکار عمومی جهان است، اما همچنان با زورگویی، قلدری و تهدید، قصد دارد با واگذاری بخش اندکی از آنچه را که چپاول و سرقت نموده، صدا و ندای حق‌طلبی مردم را در گلو خفه و به موقعیت قبلی خود دست یابد.

در واقع؛ اگر دشمنی آمریکا با ایران پس از انقلاب اسلامی آغاز شده و اکنون پایان یافته بود، شاید می‌شد رابطه‌ای بین خروج آمریکا از برجام و شعار مرگ بر آمریکای ملت ایران که اکنون به یک شعار جهانی تبدیل شده، پیدا کرد، اما دشمنی آمریکا با ایران سابقه دیرینه‌ای دارد، تا جایی که یانکی ها حتی آن هنگامی‌که ایران یکی از مهمترین متحدین آمریکا در منطقه به شمار می‌رفت، با تصویب قوانینی مانند؛ قانون کاپیتولاسیون و یا دریافت حق توحش برای ماموریت به ایران و نیز دخالت در امور حکومتی ایران، از تحقیر مردم ایران دست برنداشتند.

دشمنی‌ها و خیانت‌های آمریکا علیه ایران در قبل از انقلاب اسلامی:

البته ماجرای اشغالگری، غارتگری و دشمنی غربی‌ها با ایران؛ سابقه‌ای دیرینه دارد، اما در مورد کشور نسبتاً جدیدالتاسیس آمریکا، این خصومت به کودتای 28 مرداد 1332 برمی‌گردد و بسیاری از محققین از این کودتا که در تقابل با ملی شدن صنعت نفت اجرا شد، به‌عنوان نقطه آغازین دخالت‌های آمریکا در ایران یاد می‌کنند.

پس از این کودتا بود که دولت قانونی مصدق سرنگون و آمریکایی‌ها با همکاری انگلیس، رژیم دست نشانده پهلوی دوم را بر سرکار آورده و به‌تدریج زمام امور کشور و به‌خصوص صنعت نفت ایران را در دست گرفتند، در این ایام وابستگی به اندازه‌ای بود که برخی محققان از جمله؛ گازیوروسکی حکومت ایران را رسماً مستعمره و حکومت دست¬ نشانده امریکا معرفی کرده‌اند. (گازیوروسکی، 1371، ص 52)

در این دوران، رابطه آمریکا با ایران، کاملاً رابطه ارباب رعیتی بود و آمریکایی‌ها به هر شکل که مایل بودند در امور داخلی ایرانی‌ها به خصوص در عزل و نصب مسئولین دخالت می‌کردند. اگرچه به ظاهر ارتش ایران را تجهیز کرده بودند، اما اولاً همچنان خودشان بر این ارتش سرخورده حکمرانی می‌کردند و ثانیاً تقویت ارتش به خاطر نقشی بود که ایران به‌عنوان ژاندارم منطقه در جهت حفاظت از منافع آمریکا پذیرفته بود.

سرخوردگی ارتش در حدی بود که رهبر معظم انقلاب در این رابطه می‌فرمایند؛ «یک استوار آمریکائی توی گوش یک امیر ارشد ارتش ایران می‌زد، کسی هم جوابگویش نبود! توی همین پادگان‌های گوناگون کشور، وقتی یک نظامی دون‌پایه‌ی آمریکائی با یک افسر ارشد ایرانی روبه‌رو می‌شد، مثل یک ارباب حرف میزد! ارتشی‌ها ناراحت بودند، جرات نمی‌کردند؛ اما کاری نمی‌توانستند بکنند.»

در واقع در این ایام ایران به چراگاه واقعی آمریکایی‌ها تبدیل شده بود و هرچه را که اراده می‌کردند، در قالب قراردادهای تجاری کاملاً یکجانبه غارت و متقابلاً در ژستی بشردوستانه و به‌عنوان توسعه و پیشرفت، برخی صنایع ابتدایی مونتاژ‌کاری را به کشور ما تحمیل و در عین‌حال با وارد نمودن انواع کالاهای غیرضروری، ایران را به یک بازار مصرف برای کمپانی‌های آمریکایی تبدیل کرده بودند.

انقلاب سفید؛ اقدام فریبکارانه دیگری بود که سبب شد تا به جای حل مشکل ارباب رعیتی، زمین‌های یکپارچه کشاورزی ایران را به بهانه حذف سیستم ارباب رعیتی به قطعات کوچک تقسیم و بین کشاورزان توزیع کنند و در نتیجه با ایجاد پراکندگی در نوع و نحوه تولیدات کشاورزی، کشور ایران از یک کشور صادرکننده گندم، به یک مصرف‌کننده این محصول استراتژیک و سایر محصولات کشاورزی تبدیل شد و این نیز در حالی بود که؛ در همان زمان، سیستم یکپارچه کشاورزی در آمریکا به اوج خود رسیده بود.

این خیانت در شرایطی صورت گرفت که در جریان جنگ جهانی دوم، گندم و محصولات کشاورزی ایران (البته با ایجاد محرومیت ظالمانه و تحمیل یک هلوکاست واقعی و غیرانسانی به ایرانی‌ها) به مهمترین منبع تامین آذوقه ارتش متفقین تبدیل شده بود.

ساواک دست‌پرورده‌ی دیگرِ آمریکایی‌ها بود که برای سرکوب اعتراضات مردمی ایجاد شد و همین سازمان بود که در طول حکومت پهلوی، معترضین را زندانی و شکنجه نموده و یا آنها را به قتل می‌رساند و سفارت آمریکا در ایران نیز، در سایه همین وحشیگر‌های ساواک بود که به راحتی کار خود را پیش می‌برد و همزمان با آغاز انقلاب اسلامی، همین ارتش و ساواک بودند که؛ با توصیه مسنشاران آمریکایی مردم انقلابی را می‌کشتند.

دشمنی‌ها و خیانت‌های آمریکا علیه ایران در بعد از انقلاب اسلامی:
با این‌که انقلاب اسلامی در این سوی دنیا نمی‌توانست برای آمریکا در آن‌سوی دنیا تهدید باشد، اما سفارت سابق امریکا در تهران، بعد از انقلاب هم دست از اقداماتشرورانه خود برنداشت و به بهانه حفظ منافع این کشور، به یکی از مراکز مهم سازمان‌دهی اقدامات ضد ایرانی تبدیل شد و دائماً در حال توطئه، ایجاد تفرقه و دامن‌زدن به اختلافات سیاسی، قومی و مذهبی در این کشور بود.

با این حال و علی‌رغم تمام خباثت‌های مورداشاره، بعد از انقلاب اسلامی، سفارت آمریکا نیز همانند سفارت سایر کشورها، تا مدت‌ها به کار خود ادامه داد، اما با تداوم اقدامات تحریک‌آمیز و شرورانه مامورین آمریکایی که اتحاد و انسجام انقلابیون و اصل انقلاب را نشانه رفته بودند، این لانه جاسوسی به شکل کاملاً خودجوش، گرفتار خشم مردم انقلابی شد و به لطف خدا، اسناد کشف شده نیز، عناد و اتهامات آنها را ثابت نمود.

حضرت آیت الله خامنه‌ای (دامت برکاته) در این باره می‌فرمایند؛ «در اوّلین ماه‌های پیروزی انقلاب، مجلس سنای آمریکا یک مصوّبه و قطعنامه‌ی شدیداللحنی علیه جمهوری اسلامی ایران صادر کرد، دشمنی را به‌طور عملی شروع کرد؛ این در حالی بود که هنوز سفارت آمریکا در ایران باز بود! ..... [آمریکایی‌ها] در کمال امنیّت اینجا زندگی می‌کردند؛ راحت می‌رفتند، می‌آمدند؛ و البتّه بدجنسی می‌کردند. ما شروع نکردیم، آنها شروع کردند؛ آنها از همان اوّل شروع کردند: با بدگویی، با تحریم، با طلبکاری، با پناه دادن به دشمن ملّت ایران؛ شروع‌کننده آنها بودند.»
به این ترتیب، سرانجام لانه جاسوسی آمریکا در ایران تعطیل و برای اثبات نیت خیرخواهانه جمهوری اسلامی، در همان ابتدای کار، جاسوس‌های زن و سیاه‌پوست آمریکایی آزاد و پس از چند ماه، سایر جاسوس‌ها نیز در کمال صحت و سلامت از ایران اخراج شدند، اما به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، حتی پس از این اقدام انسان‌دوستانه، باز رفتارشان تغییر نکرد و این‌بار با ابزار و روش‌های جدید به میدان مخاصمه بازگشتند.

اولین اقدامات خصمانه آمریکایی‌ها با پناه دادن به شاه جنایتکار و تحریم، تهدید، تخریب، حمایت از منافقین، مشارکت مستقیم و غیرمستقیم در ترور مردم و مسئولین کشور، حمایت و هدایت کودتا در پایگاه شهید نوژه، کمک به ایجاد اغتشاش و آشوب در نقاط مختلف کشور و امثال آن آغاز شد.

تحریک صدام برای حمله به ایران و پشتیبانی همه‌جانبه از ارتش عراق، از جمله؛ در اختیار گذاشتن انواع تجهیزات و تسلیحات نظامی، مواد شیمیایی، انتقال اطلاعات ماهواره‌ای و مستشاری نظامی و حمایت سیاسی و تبلیغی از بعثی‌ها، ساقط کردن هواپیمای مسافربری و شهادت 300 نفر از شهروندان ایرانی و اعطای مدال به عاملان این جنایت و نیز تلاش برای تجزیه ایران و نهایتاً درگیری مستقیم نظامی به تاسیسات و سایر منافع ایران، بیانگر بخش دیگری از خصومت آمریکایی‌هاست.

البته کار سردسته اشرار به همین مقدار ختم نشد، بلکه با اقداماتی مانند؛ نسبت دادن اتهامات واهی در رابطه با؛ حمایت از تروریست و عدم رعایت حقوق بشر یا تولید بمب هسته‌ای، تشدید تحریم‌های ظالمانه با وضع قوانین فرامرزی، لغو قرارداد ماهواره‌های استیجاری ایران و متقابلاً ایجاد ده‌ها شبکه رادیو تلویزیونی غیراخلاقی فارسی زبان برای شبیخون فرهنگی و براندازی نظام، تخصیص بودجه‌های کلان تجزیه‌طلبانه و براندازی علیه ایران، دخالت در انتخابات ایران و حمایت علنی از اغتشاشگران، سازمان‌دهی و حمایت رسمی از داعش و دیگر گروه‌های تروریستی با هدف تضعیف ایران و جبهه مقاومت اسلامی و در نهایت خروج از برجام ادامه یافته است.

این شواهد گویای این نکته است که، آمریکایی‌ها و غربی‌ها بار دیگر بردگی ما و دستیابی به منابع و منافع ایران اسلامی را در سر می‌پرورانند و به چیزی جز نابودی کامل اسلام و انقلاب اسلامی رضایت نمی‌دهند و لذا امروز هر اتفاق ناخوشایندی که در ایران و بلکه در کل جهان علیه جهان اسلام رخ بدهد، به نوعی می‌تواند مرتبط با اقدامات متجاوزانه و غیرانسانی آمریکا و غرب و اسرائیل باشد، حتی خصومت عرب‌ها با ایران نیز ریشه در دشمنی و عناد و تقرقه‌افکنی آمریکایی‌ها دارد.

حال بارِ دیگر این سوالات مطرح است که؛ چرا برخی ازافراد جامعه، ادعاهای وقیحانه آمریکا مبنی بر داشتن منافع در این سوی جهان را می‌پذیرند، اما مظلومیت جهان اسلام و منافع واقعی کشور خودشان در منطقه را درک نمی‌کنند؟ چگونه و با چه استدلالی برخی ازافراد جامعه با آگاهی از این همه جنایت و شرارت یانکی‌ها علیه ایران، شعار مرگ بر آمریکای هموطنانشان را عامل خروج آمریکا از برجام قلمداد می‌کنند؟

آیا این منطقی است که؛ بعد از سال‌ها تلاش برای اثبات ماهیت استکباری آمریکا، اینک که در بُعد جهانی در حال اخذ نتیجه هستیم، از شعار مرگ بر آمریکای خود عقب‌نشینی کنیم؟ آیا این عقب‌نشینی به معنای تایید دشمن و متقابلاً پشیمانی و تایید اشتباهی که مرتکب نشده‌ایم، نیست؟ آیا این رفتار ما باعث ناامیدی دوستان و خوشحالی دشمنان نخواهد شد؟

یادمان نرود که در حال حاضر، شعار مرگ بر آمریکا تقریباً تنها سلاح کارآمد و موثر ما علیه ظلم و ستم استکبار است و لذا این روش هوشمندانه عین سیاست است، سیاستی که توانسته است، روحیه دشمن را در تقابل با همه اقدامات عملی و خصمانه آنها علیه منافع ملت و کشور ایران برهم ریخته و جایگاه و موقعیت جهانی این غول بی‌شاخ و دُم را در افکار عمومی جهان متزلزل و تضعیف نماید.

با این توصیف، حال برای ایران این یک خواسته منطقی است که اگر آمریکایی‌ها واقعاً در گفته خود صداقت دارند و خواهان ترک مخاصمه انقلاب اسلامی ایران هستند، یکبار هم که شده باید آنها کوتاه بیایند و با احترام به حقوق ملت ایران، به شکل واقعی، جبران خسارت کنند.

کارشناس ارشد مدیریت