به نقی معمولی می خندیم یا به خویشتن خویش؟

ناصر سبزیان پور،   3970118116 ۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار
به نقی معمولی می خندیم یا به خویشتن خویش؟

قطعاً پایتخت یکی از پربیننده ترین سریال های تلویزیونی است که تا به حال در ایران ساخته شده است. این سریال نه داستان خیلی پیچیده ای دارد و نه مانند سریال های خارجی مهیج و پر از جلوه های ویژه است.

اتفاقا به نظر من، ما بیشتر از آنکه جذب داستان های ساده ی سریال باشیم، مجذوب مکالمات و ارتباطات بین شخصیت های سریال هستیم، آنجا که انسانی ترین ویژگی های ما را به تصویر می کشند.

شخصیت های داستان رفتار های روزمره ما را به خوبی به توجه ما می آورند، به همین دلیل هم هست که خوب با آنها ارتباط برقرار می کنیم.

طنز زمانی به بهترین نحو مخاطب خود را می خنداند که بتوانند تجربه روانی هشیار و ناهشیار مشترکی را در مخاطب زنده کند. یعنی مخاطب احساس آشناپنداری میان شخصیت داستان و حالات و رفتار های او و درونیات خود کند. احساس کند چیزی مشترک بین او و شخصیت داستان وجود دارد.

به نظر می آید پایتخت به بهترین نحو از پس این کار بر آمده است و ما به حسادت ها رقابت ها کشمکش ها لجاجت ها و خودشیفتگی های شخصیت های داستان میخندیم چون هر روز این حالات را به نوعی در خود تجربه می کنیم.

از میان شخصیت‌های داستان به عقیده من نقی معمولی بیشترین شباهت را به شخصیت تک‌تک ما ایرانی ها دارد. او فردی است که مدام در حال رقابت کردن با اطرافیان خود است، از هر فرصتی استفاده می کند تا خود را مطرح کند و خود را برتر از اقوام و همشهری هایش نشان دهد.

برای نشان دادن برتری خود دیگران را تخریب میکند، زحمات اطرافیان (ارسطو) را معمولاً بی اهمیت نشان می‌دهد اما کارهای کوچک خود را مهم و حیاتی می پندارد و تا مدت‌ها آن را به حالت سرکوفت بر سر افراد دیگر می کوبد. مانند زمانی که سوار بر بالن بود و مدام از اینکه چه لطف بزرگی در حق بقیه روا داشته است حرف می زد. عاشق نمایش دادن و مطرح کردن خود است و حسادت دیگران را نسبت به خود تحریک می کند، به این فکر می‌کند که عکسهای سفر را برای گروه علی آبادی ها بفرستد تا همه شهر حسرت او را بخورند.

خودشیفته وارانه خود را بیشتر از توانایی‌هایش تخمین می‌زند، به نظرش گرفتن مدرک مربیگری کشتی آنقدر بزرگ است که هر جای دنیا برود باید به او احترام بگذارند. با کوچکترین پیشرفت جوگیر می‌شود و با غرور دیگران را از بالا به پایین نگاه میکند.

همچنین نقی معمولی شخصیتی مهربان و زورگو دارد و مانند اکثر ما ایرانی ها با توجیه مهربانی به خود حق هرگونه دخالت در زندگی اطرافیان خود را می دهد. معمولاً در قضاوت های خود عجول و هیجان زده و بی تدبیر است، بعد از قضاوت سریع پشیمان می شود اما هیچگاه از این رفتار درس عبرت نمی گیرد و باز همان رفتار و تکرار را می‌کند.

شخصیتی تکانشی دارد یعنی به صورت لحظه ای جوش می‌آورد داد و فریاد راه می‌اندازد بدون بررسی عمل می کند و نهایتاً پشیمان می شود.

ارزش های اخلاقی او بر اساس منافعش تغییر می کند.برای مثال علیه موضوعی جبهه می‌گیرد و هنگامی که میفهمد آن موضوع نفعی به او نیز میرساند عقیده اش عوض میشود، برای مثال به ارسطو نسبت قاچاقچی لباس می دهد، اما به خاطر سفر رایگان همراه او به ترکیه می‌رود.

یکی از ویژگی‌های مشترک اغلب ما بانقی میل شدید او به نصیحت کردن و ادای انسانهای همه چیز فهم را درآوردن است. هرگاه دیگران دچار شکست یا مشکل می شوند فرصت را غنیمت می‌شمارد و بادی به غب غب می اندازد و آنها را سرزنش می کند. آن‌ها را سرکوفت می‌زند و می‌گوید که من قبلا به شما گفته بودم و اگر به حرف من گوش داده بودید دچار مشکل نمی‌شدید.

از ویژگی های دیگر او لجاجت و یکدندگی و پافشاری کردن بر روی موضوعاتی است که اطلاع زیادی از آنها ندارد.

در نهایت اینکه نقی شخصیتی خود محور، خود شیفته و هیجانی ولی در عین حال مهربان و دوست داشتنی است. و آنکه نقی مثل اکثر مخاطبانش انسانی معمولی و مخلوطی از ویژگی های مثبت و منفی است.

من بعید می دانم که چنین کاراکتری در هیچ جای دنیا بتواند تا این حد مردم را شیفته ی خود کند زیرا ما ایرانیان آشناترین به این گونه رفتارها هستیم و هرکدام یک نقی معمولی درون خود نهفته داریم.

خلاصه آنکه می توانیم نقی معمولی را بارها و بارها ببینیم و در آینه ی شخصیت او خویشتن را بیشتر بشناسیم و به نقی معمولی و رفتارهای خود از ته دل بخندیم.