داریم صعود می کنیم یا سقوط؟!

سجاد خادم، گروه تعاملی الف،   3970118026 ۱۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۴ تکراری یا غیرقابل انتشار
داریم صعود می کنیم یا سقوط؟!

روزی نیست که اخبار را تورق کنیم و با خبرهای تلخی از جنس مفاسد اقتصادی و رانت و اختلاس و پدیده هایی از جنس ویژه‌خواری هایِ ژن‌خوب‌ها و آقازادها روبرو نشویم. هفته ای نیست که افکار عمومی بخاطر شنیدن خبر قتل و تجاوز جریحه دار نشود. ماهی نیست که بخاطر ناکارآمدی و کم‌کاری برخی مسئولین بی مسئولیت، جان عده ای از هموطنان مان به خطر نیفتد. اخباری که مع‌الاسف نرخ آن هر روز دارد نسبت به روز قبل افزایش پیدا می کند.

بحث های همنشینی ما ایرانی ها هم که اغلب، خود را صاحب قدرتِ تحلیلِ مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، میدانیم، اغلب حول محور این اخبار منفی می چرخد. بحث هایی که اگر جان کلام خروجی‌شان را بخواهیم در چند کلمه خلاصه کنیم باید بنویسیم "ناامیدی، یاس و سقوط".

اخیراً بعضی از روشنفکران و مسئولانِ صاحب قدرت هم، یاد گرفته اند بجای چاره‌جویی جهت رفع مشکلات و پاسخگویی نسبت به ضعفِ عملکردشان، منادی تحلیل هایی شوند که انتهایش به کوچه بن بست یاس و نا امیدی ختم می‌شود. با این ترفند هم از پاسخگویی فرار می کنند، هم با ژست‌اپوزیسیون سعی می کنند بین قشر ناراضی جامعه محبوبیت کسب کنند!

اما آیا براستی، جامعه ما دارد به سمت سقوط پیش می رود؟!

برای ادامه بحث ذکر یک مثال خالی از لطف نیست.

شخصی را فرض کنید که دارد خوش و خُرم زندگی می کند. بخاطر یک کسالت ظاهراً جزئی مراجعه می کند به پزشک. برای اطمینان خاطر چند آزمایش هم می دهد. متوجه می شود که شوربختانه دچار یک بیماری لازم‌العلاج شده و باید هرچه زودتر تحت مداوا قرار بگیرد. حالا، حالِ این شخص نسبت به روز قبلش چگونه است؟! طبیعتا امروز دیگر او را شاد نخواهیم دید. وضع روحی او بسیار تغییر خواهد کرد. او دیگر نمی خندد. چون با واقعیتی تلخ رو برو شده. ظاهراً امروزِ او بدتر از دیروزش است. اما عاقلانه اگر به او نگاه کنیم در می یابیم که حال او نسبت به قبل گرچه تلخ تر، اما بهتر است. چراکه "امروزِ او" یک گام رو به جلو ست. او از مرحله "بی‌خبری" به مرحله "تشخیص" و سپس "درمان" منتقل شده. درحقیقت شادی دیروز او ناشی از یک عدم شفافیت و عدم‌آگاهی در مورد وضعیت جسمی اش بود. در واقع او از بی خبری شاد بود. او خیال می کرد اوضاع به وفقِ مراد است. او نسبت به وضعیتش یک تصور فانتزی ِ شاد داشت و نه یک تصورِ واقعیِ توام با شادی.

حالا وضعیت این فرد را به مثابه جامعه در نظر بگیرید. جامعه ای که تا دیروز به دلیل عدم شفافیت در اقتصاد و تنگ بودن فضای انتقادی، خبری از مفاسد متعدد نداشته و به همین دلیل شاد بوده و آرام. جامعه ای که مردمش تا دیروز چون بی خبر بوده اند، خوش بوده‌اند. اما امروز به یُمن باز شدن – نسبی - فضای انتقادی و سیر صعودی شفافیت مالی، مردمش از خیلی فسادهایی که در اقصی نقاط کشورشان در گذشته و حال اتفاق می افتد خبر دار می‌شوند و طبیعتاً ظاهر حالشان دیگر مثل قبل خوب نیست.

این مثال در مورد کشور ما نیز صدق می کند. کشوری که طی چهل سال گذشته خواسته و یا ناخواسته فضای نقدش گشترش یافته و فضای مالی اش نسبت به قبل شفاف تر شده. در واقع می توان گفت جامعه ما در حال گذر از مرحله غفلت به مرحله آگاهی ست. و طبیعتاً این مرحله اگرچه خیر دارد، اما درد هم دارد. امروز ما از لحاظ "میزان شفافیت" و "فضای نقد" نه با دهه 60 بلکه با دهه 80 هم قابل مقایسه نیست.

امروزه مردم به مدد دسترسی راحت‌تر به اطلاعات و توسعه فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به راحتی به اطلاعاتی از قبیل، حدود دریافتی نماینده های مجلس، مخارج جاری نهاد ریاست جمهوری، هزینه ساخت یک سریال و حتی سبک زندگی غیرِ متعارف فلان امام جمعه‌ و فرزندش و ... دسترسی پیدا می کنند. اطلاعات و اخباری که تا دیروز کسی از آنها خبر نداشت.

دیگر نه تنها ژورنالیست ها بلکه کاربران فضای مجازی هم فسادها و رانت هایی را که می خوانند را به اشتراک می‌گذارند. برداشت‌هایی از بیت المال را که غیر منصفانه بدانند، بر نتابیده و نسبت به آن اعتراض می کنند. پس از فراگیر شدن هر خبری، چرایی و علاج آن را مطالبه می‌کنند. حتی موضوعات اجتماعی چون رسیدگی به مردم زلزله زده کرمانشاه را هم، به روز و به دقیقه می بینند و پیگیری می کنند و مسئولان را بخاطر کمبودها به پاسخگویی وادار می کنند. آنقدر دقیق هستند که حتی وقتی فلان مسئول با کفش وارد چادر یک خانواده کرمانشاهی شد، اعتراضاتشان اورا را به عذرخواهی وادار کرد.

گرچه با همه‌ی محاسن ذکر شده، معایب بسیاری نیز در کنار این توسعه فضای مجازی گریبان گیر جامعه ما شده و بعضی وقتها به سبب بی‌سوادی رسانه‌ای و کم اطلاعی برخی از مردم، افکار عمومی توسط غول های رسانه‌ای به موضوعات فرعی و یا کذب میل داده می شود، اما در مجموع همین میزان آگاهی موجود بین مردم را می توان نقطه‌ی امیدبخش و رو به جلویی به دانست.

اما آنچه باعث می شود به ما احساس "خود فلک زدهِ پنداری" دست بدهد تنها مواجه ما با اخبار منفی نیست. بلکه عدم آگاهی ما نسبت به نقاط قوت موجود در کشور است. به عنوان مثال به این تیتر دقت کنید؛ "بر اساس گزارش ویژه سازمان ملل، ایران بالاترین رشد توسعه انسانی جهان را در ۴ دهه اخیر کسب کرد" ، به نظر شما چند درصد مردم با این خبر رو برو می شوند؟! چند درصدشان آنرا باور می کنند؟! این عدم مواجه در کنار عدم درک فضای شفاف باعث می شود افراد پس از مدتی دچار ناامیدی نسبت به سرنوشت کشور شوند. و چه چه چیزی برای یک کشور خانمانسوز تر از ناامیدی مردم نسبت به آینده است؟!

از دیگر دلایل شیوع احساس "خود فلک زدهِ پنداری" در جامعه ما تصور غلطی است که از خودمان در مقایسه با دیگران داریم. اگر نقصی هست فقط همینجاست و الباقی کشورها دارند در ناز و نعمت و بدون هیچ مشکلی زیست می کنند. در واقع اغلب مان تصور می کنیم مرغ اجنبی تخم غاز می گذارد مرغ داخلی فقط رفع حاجت می کند. شاهد مثالش همین برف سنگینی که در کشور بارید. سوء مدیریت در این ماجرا وجود داشت. کم کاری بود. اما مقداری از مشکلات را هم باید طبیعی بدانیم. اغلب مردم ما اصلاً خبر دار نمی‌شوند که همین توده بارشی باعث شد، برخی از کشورهای اروپایی تا سه روز کلاً تعطیل شوند و قفسه‌های فروشگاه‌های فروش اقلام خوراکی آنها تنها در یک روز، آنهم به دلیل ترس از گرسنگی خالی شد.

این به معنی مهر تایید زدن بر نواقص موجود در کشور نیست. به هیچ وجه. بلکه به معنی آنست که ما برای داشتن یک نگاه جامع، لازم است همه‌ی واقعیت ها را ببینیم و خودمان را درست قضاوت کنیم. مراقب باشیم که حُسن ها را کنار نقطه ضعف ها ذبح نکنیم.

لازم است تاکید کنم، مرحله ای که امروز در آن هستیم، از حیث گذرگاه بودن و قرار داشتن در مرحله "تشخیص" ، قابل دفاع و امید بخش است. اما اگر خیلی زود در دوران "پساشفافیت" آحاد مردم شاهد مرحله "درمان فوری" ، که همانا اجرای عدالت و برخورد های به موقع و به هنگام دستگاهای قضایی با مفاسد است، نباشند، ممکن است باقی ماندن در این ایستگاه لطمه های جبران نا پذیری را به اعتماد اجتماعی و رابطه بین دولت و ملت، وارد کند.

الخ اینکه در پاسخ به این سوال که " داریم صعود میکنیم یا سقوط؟!" می توانیم بگوییم، که سیرمان علی رغم سیاه نمایی های صورت گرفته تا کنون، خوب و امیدوار کننده است و ازین به بعدمان هم به شدت وابستگی جدی دارد به این که تا چه اندازه آگاهی خود را افزایش می دهیم و چگونه مطالبه کنیم و انتخاب های اجتماعی مان چگونه خواهد بود.