«پسرک دریا را نگاه کرد و گفت»؛ احمدرضا احمدی؛ نیستان وصف دنیای کودکانه با خیال‌های رنگین

گروه کتاب الف،   3961226163

از ویژگی‌های این کتاب که خاص قلم احمدرضا احمدی است شاعرانه بودن و تصویرسازی زیبا و حس نابی است که با خواندن کلمه کلمه از آثار او به مخاطب دست می‌دهد.این کتاب داستان پسرکی را روایت می‌کند که از دل دریا بیرون می‌آید و با نگاه و کلام خود هر آنچه را که می‌خواهد متولد می‌کند و رنگ می‌بخشد

وصف دنیای کودکانه با خیال‌های رنگین

«پسرک دریا را نگاه کرد و گفت»

نویسنده: احمدرضا احمدی

ناشر: نیستان؛ چاپ اول 1390

24 صفحه؛ 4500 تومان

****


کتاب «پسرک به دریا نگاه کرد و گفت» نوشته احمدرضا احمدی شاعر و نویسنده معاصر کرمانی است. احمدی علاوه بر شاعری و نوشتن،‌ سال‌های طولانی با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همکاری داشت که حاصل آن تولید ده‌ها اثر صوتی و نوشتاری در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. او در کارنامه کاری خود،‌ موفق به دریافت جوایز گوناگونی مثل «جایزه مداد پرنده»‌ کانون پرورش فکری کودک و نوجوان،‌ جایزه شعر بیژن جلالی و هم چنین نامزدی در جایزه هانس کیرستین اندرسن شده است. این کتاب یکی از آثار او برای کودکان است که داستانی جذاب را به زبانی شیرین و خواندنی تعریف می‌کند.

غیر از شاعری، زمینه برجسته مهم کارنامه احمدرضا احمدی ادبیات کودک و نوجوان است. شاعری که با خیال‌های رنگی‌اش جهان را کودکانه می‌بیند و خیلی‌ها او را کودکی می‌دانستند که برای آدم‌بزرگ‌ها شعر می‌گوید. احمدرضا احمدی سبک ویژه‌ای در نوشتن داستان‌های کودکان دارد. در بیشتر آثار کودک وی نوعی نگاه فراواقع‌گرا و هستی‌شناسانه با رویکرد خلق جهانی دیگر با ویژگی‌ها و قانون‌های خودش وجود دارد. داستان‌های او آمیزه‌ای از نثر،‌ شعر و خیال‌پردازی‌های مشخص است. این خیال‌پردازی‌ها به عنصر گمشده‌ای در وجود او برمی‌گردد.

از ویژگی‌های این کتاب که خاص قلم احمدرضا احمدی است شاعرانه بودن و تصویرسازی زیبا و حس نابی است که با خواندن کلمه کلمه از آثار او به مخاطب دست می‌دهد.این کتاب داستان پسرکی را روایت می‌کند که از دل دریا بیرون می‌آید و با نگاه و کلام خود هر آنچه را که می‌خواهد متولد می‌کند و رنگ می‌بخشد و روزی که می‌رود… در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

در یک صبح مه‌آلود که دریا طوفانی بود پسرکی با چشمان آبی به دریا از دریا روئید کبوتران سفید از نگاه پسرک آبی رنگ شدند کنار دریا ماهیگران به دریا خیره بودند که طوفان تمام شود تا برای ماهیگیری به دریا بروند.

یکی از ماهیگیران جوان پسرک را صدا کرد، ناگهان چشمان آن ماهیگیر جوان به رنگ آبی درآمد.

همه‌ی ماهیگیران به پسرک و دریا خیره بودند و ساکت بودند.