برای مردمان بلوچ

علی یوسفی نسب، گروه تعاملی الف،   3961106167 ۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
برای مردمان بلوچ

با شنیدن کلمه زر چه چیز در ذهنتان تداعی می شود؟ پاسخ این سوال احتمالا با موقعیت کنونی شما رابطه نزدیکی خواهد داشت، اگر از مدیران نجومی بگیر باشید احتمالا به یاد اسکناس های خوابیده در حسابتان خواهید افتاد، اگر رئیس جمهور باشید شاید زر را بهانه ای از جنس کنسرت و فیلترینگ بدانید که می شود با آن چند هفته ای افکار عمومی را بازی داد، اگر نماینده مجلس باشید احتمالا زر را لحظه طلایی نگاه خانوم موگیرنی به دروبین برای گرفتن یک سلفی درجه یک قلمداد کنید و اگر در تشیخص فتحه و کسره ماهر نباشید شاید زر را مساوی « تحریم ها رفت » به حساب آورید.

برای دوستم «عبدالله» ولی زر یادآور خاطرات زرآباد است، روستایی کوچک، محروم ولی پر صلابت در شهرستان کنارک، چسبیده به دریایی بی کران. نام زرآباد را اگر در اینترنت سرچ کنید فقط تصویری خواهید دید از سواحل زیبای درک از توابع زرآباد، و دیگر هیچ ...

عبدالله یکی از دانش آموزان دیروز مدرسه زر آباد است، 210 دانش آموزی که سهمشان از سفره انقلاب نه سرویس های پلاک دولتی است نه پول تو جیبی های روزانه نه حق اوقات فراغت و نه اصولا هیچ اوقات فراغتی، آنان فقط به اندازه سه اتاق کوچک که ظاهرا (و بی هیچ تناسبی) کلاس نامیده می شوند از این سفره سهم بر می دارند که آن را هم وقتی بین خودشان تقسیم کردند ( حتی با وجود تحصیل دو شیفته و مختلط ) دو کلاس کم آمده و باید زیر سایه درخت درس بخوانند و روی سنگ و خاک مشق کنند و لابد پاسخ سوال مهر ریاست جمهوری را هم بدهند.

می پرسیدم میان این آبادی و زر چه تناسبی است که زرآبادش نامیدند؟ پاسخ را از آمار صادرات و واردات گرفتم، واردات موز در چند ماه اول همین سال 96 نسبت به قبل 40 درصد افزایش داشته است! میلیارد ها تومن هر ساله خرج سفر های تفریحی خارجی می شود. یکی می گفت در سال گذشته فقط از کشور 85 هزار نفری سشیل 13 میلیارد تومن ماهی وارد کرده ایم، پس اگر صیادان و کشاورزان و سواحل زرآباد زر حقیقی نیستند چه چیزی زر است؟

حکایت زر آباد داستان همه ی مناطق استان پهناور و شریف ولی محروم سیستان و بلوچستان است و حتی وسیع تر از آن، حکایت همه ی مناطق خراسان جنوبی، کرمان، خوزستان و همه ی نقاط دور افتاده این کشور است. اگر بپذیرم ایران فقط شمال تهران نیست و ذخایر نظام نه مرفهین بی درد که مستضعفین پا در رکابند و اگر از میان حقوق مدیران و پول تو جیبی آقا زاده ها سهمی برای حمایت از مردم این مناظق بماند حتما ظرفیت های عظیم بالقوه فعال خواهند شد و کشور را از واردات فله ای و خطر بزرگ اتکا به نفت رهایی خواهند بخشید.

شاید آن روز دیگر نیازی به وارد کردن بیل و کلنگ و سنگ پا و دوغ و ماهی و چه و چه نباشد ...