رضا نیازمند؛ بی نیازی به پست، خوارکردن ناتوانی

ابراهیم سوزنچی کاشانی، گروه تعاملی الف،   3960920022 ۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
رضا نیازمند؛ بی نیازی به پست، خوارکردن ناتوانی

خیلی تلاش کردم در این مورد نیز چیزی ننویسم، اما احساس اینکه رضا نیازمند به گردنم حق بزرگی دارد در نهایت باعث شد که برای ادای دینی کوچک به این مرد بزرگ دست به قلم شوم. علی الخصوص چون که خبر فوت وی را تلفنی از کسی شنیدم که همان روز در حال هماهنگی برای دیدار وی بود تا نظراتش را در موردی خاص بشنویم و حسرت محقق نشدن این دیدار بر دل ماند. و به صورت خاص تر، اگرچه بسیاری دست به قلم خواهند برد و در مورد رضا نیازمند خواهند نوشت، اما مطلبی که اینجا گفته خواهد شد شاید کمتر قلمی گردد، به دلایلی که شاید در انتهای نوشته واضح تر گردد.

در کتاب "تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران"، آقای دکتر سعیدی تلاش کرده چهره ای از نگاه تکنوکراتیک رضا نیازمند به خواننده منتقل کند. تکنوکراسی معمولا در مقابل بوروکراسی مطرح می گردد. بوروکراسی در دل خود تعیین اهداف را به عهده سیاسیون می داند و مشخص کردن راه های رسیدن به این اهداف را بر عهده متخصصان می گذارد. لذا سیاستمدار اهداف را (نظیر اهداف توسعه اقتصادی) روشن می کند و متخصص تلاش می کند که راه های تحقق آن را پیدا کند. اما در تکنوکراسی، متخصص علاقه ای به تعیین هدف به وسیله سیاستمدار ندارد و خود تلاش می کند که اهداف را نیز تعیین کند. در این سیستم، هم اهداف و هم راه های رسیدن بدان به وسیله متخصصان تعیین می شود. بدین ترتیب، ویژگی زمانی که آقای عالیخانی وزیر اقتصاد (و صنعت و تجارت) بود و رضا نیازمند و محسن یگانه با وی کار می کردند را تکنوکراسی می دانند، دوره ای که خود ایشان به تعیین اهداف و سپس ابزارهای رسیدن به آنها همت می گماشتند.

باید توجه کرد که لزوما تکنوکراسی مدل کاملی نیست و بسیاری از ایرادات آن آشکار شده است که بزرگترین نمونه آن فاجعه جنگ ویتنام بوده است و این نوشته به معنای تایید کامل مدل تکنوکراسی نیست، بلکه تکنوکراسی مدلی است با محدودیت ها و ایرادات خاص خود. اما در مسیر پیاده سازی تکنوکراسی، دو نکته مهم وجود داشت که هر کدام به نوعی به یکی از ویژگی های بارز نیازمند مرتبط می گردد. اول اینکه در این مسیر آنها قاعدتا چالش های قابل توجهی با سیاستمداران پیدا می کردند و جای جای این کتاب پر است از نمونه هایی از این چالش ها، علی الخصوص زمانی که شخص اول مملکت (شاه)، از آنها چیزی می خواست و آنها مقاومت می کردند. و دوم اینکه تکنوکراسی به معنای کامل آن در آن دوره محقق نشد چون که در نهایت در موارد قابل توجهی سیاستمداران می توانستند نظر خود را بر تکنوکراتها غالب کنند.

اولین ویژگی که باعث می شود نیازمند متمایز شود این بود که وی به دنبال جاه و مقام نبود. هرکاری که به وی سپرده می شد و احساس می کرد که برای کشور مفید است و وی قادر به انجام است را می پذیرفت، در غیر این صورت از پذیرش آن شانه خالی می کرد. چه برسد به اینکه برای پست های دولتی بخواهد سیاسی بازی در بیاورد. از این روی حاضر به لابی برای پست وزارت اقتصاد نشد ولی معاونت این وزارتخانه را با کمال میل پذیرفت. استعفای وی همیشه حاضر بود و این ویژگی ممتاز باعث می شد که بتواند پای حرف خود بایستد، حتی اگر شخص اول مملکت در آن زمان مخالف وی باشد، چه صدور مجوز سیمان، چه مونتاژ مرسدس بنز و چه عضو نشدن در حزب رستاخیز. پنهان نیست که وجود تیمی قوی و منسجم در پیشبرد این روحیه بسیار موثر بود. حمایت های عالیخانی از وی در برابر درخواست های شاه و همبستگی درونی آنها بسیار به این مهم کمک می نمود. ولی به هر روی، این ویژگی باعث می شد که بتواند برای پیشبرد حرف خود سرسختی نشان دهد.

دومین ویژگی امید به آینده و باور به توانستن بود. خاطرات زیادی از عدم موفقیت وی وجود دارد، نظیر عدم موفقیت در اصلاح سازوکارهای مالیاتی (که هنوز هم گریبانگیر ماست)، رها کردن کمیسیون انرژی اتمی به دلیل آدم های بی سواد، مجبور شدن به تعطیلی کارخانه باتری سازی (که وی آن را بدترین خاطره زندگی خود می داند) به فرمان مستقیم شاه به دلیل لابی های درباریان و نظایر آن. ولی وی بعد از هیچ کدام از این وقایع نگفت که این مملکت دیگر به درد زندگی نمی خورد و باید رفت آن طرف دنیا. برعکس مثلا زمانی که در کارخانه نساجی آلمانی ها به وی می گویند که راه اندازی کارخانه بعد از آتش سوزی دو سال زمان می برد، نه تنها با یک برنامه حساب شده کم کم عذر همه آنها را می خواهد، بلکه با یک تیم منسجم ایرانی ظرف یک ماه و نیم کارخانه را احیا می کند. یا وقتی نماینده مرسدس بنز به وی می گوید که ساخت آرم مرسدس بنز در ایران هم تا 15 سال دیگر ممکن نیست، وی این صنعت را ظرف شش ماه در ایران راه اندازی کند.

رضا نیازمند اکنون دیگر در این دنیا نیست، اما یاد وی پابرجاست. این به دلیل پست ها و مقام های وی نیست، بلکه عمدتا به دلیل ویژگی های شخصیتی وی بود که باعث شد جایی کار قبول کند که بتواند تاثیرگذار باشد و لذا موثر بود. متاسفانه امروزه رضا نیازمند خیلی کم داریم. بسیاری از مدیران و مقامات صرفا برای باقی ماندن در مقام خود، تن به هر ذلتی می دهند. در میان آنان کمتر کسی پیدا می شود که اگر نظر یا عقیده صحیحی دارد، برآن پافشاری کند حتی اگر به قیمت اخراج و استعفای وی تمام شود. برخی از آنها به دلیل اینکه تخصصی یا مدرکی دارند، خود را تکنوکرات می نامند در حالیکه به سادگی حاضر می شوند پا بر روی تمام دانسته ها و اعتقادات خود بگذارند صرفا به خاطر ماندن در آن پست. چه اینکه بسیاری از آنها در خلوت خود می گویند که این مملکت دیگر جای زندگی کردن نیست ...

کسی که بقای خود را به پست ها گره بزند، با مرگ پست ها می میرد ولی کسی که بقای خود را در وجود خود جستجو کند، نه تنها با مرگ پست ها از بین نمی رود، بلکه حتی بعد از مرگ واقعی خود نیز باقی خواهد ماند. ای کاش نسل جدیدی با این ویژگی ها بیایند و پست ها و مقام ها را در برابر ویژگیهای بزرگ شخصیتی خود ذلیل کنند و با اعتقاد به توانستن، راه جدیدی برای پیشرفت کشور باز کنند. و ای کاش این مدیران پست گرا تلاش نکنند تا در مورد رضا نیازمند مطلبی بنویسند، بلکه بیشتر تلاش کنند بخوانند و از وی بیاموزند.

*هیات علمی دانشگاه شریف، دانشکده مدیریت و اقتصاد