درخواست کشف معمار اقتصادی برای نجات کشور از بحران‌های مبتلابه

مشکوه الدین مشکوتی،   3960825166 ۶۷ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴۳ تکراری یا غیرقابل انتشار

در عصر حاضر کشورهای آسیایی مانند تایوان، مالزی، هند و ترکیه که همگی دورانی را در ضعف و یا بحران عمیق اقتصادی فرورفته بودند به همت مردان جامع‌نگری که معماری اقتصاد بومی را بلد بودند توانستند کشورهای خود را از فلاکت نجات دهند.

درخواست کشف معمار اقتصادی برای نجات کشور از بحران‌های مبتلابه

به گزارش الف، معمارانی متفکر و بزرگ، چندجانبه نگر و بصیر، تأثیرگذار بر توسعه اقتصادی کشورهایشان همچون:«کوتینگ لی» اقتصاددان چینی در تایوان، پزشک جراح «ماهاتیر محمد» در مالزی، «مان‌موهان سینگ» در هند، «کمال درویش» در ترکیه.

 *با بودن این نمونه‌های مشهور  امید این را می‌توان داشت ما هم که در شرایط تقریباً مشابه با گذشته آن‌ها  قرار داریم می‌توانیم با شناخت واقعیت‌ها و داشته‌ها و نداشته های خود  و از راه عقل و تدبیر و ملاحظات وتوانمندی‌های بومی ، خود را از بحران‌های اقتصادی موجود نجات دهیم.

 *در کشور ما و در حال حاضر که با انبوهی از بحران‌های درهم‌ تنیده روبه‌رو هستیم ، به بازنگری و تجدیدنظر در ساختارهای معیوب سطح کلان نظام اقتصادی‌مان نیاز مبرم داریم.

 این کار از دست کسانی برمیاید که مدیریت بحران و معماری اقتصاد بومی را با لحاظ تمامی نداشته ها و داشته‌ها و ابعاد واقعی مرتبط با آن را بلد باشند.

 * چرا به کلمه « معماری »  و «  بومی »  تأکید می‌شود  زیرا « معمار بومی » در طراحی بنا و ساختار علاوه بر شرایط موجود مانند خوش‌قواره یا بدقوارگی زمین در اختیار و سلیقه و خواسته‌های کارفرمای بنا ، ملاحظات دیگری هم چون  آب‌وهوا ، جهت جغرافیایی ، نور ، هارمونی با محیط اطراف ، زیبایی و رفاه مصرف‌کننده و . . .  را در نظر می‌گیرد و با لحاظ کردن این عوامل طرحی را پایه ریزی می‌کند وسپس طرح خود  را به مهندس محاسب استراکچر وامی‌گذارد تا محاسبات استحکام بنا را انجام دهد.

 * اغلب فرهیختگان ما از مکاتب مختلف اقتصادی که نیز خوشبختانه بی‌شمارند ، مانند مهندسان  محاسب‌اند  وفقط  ورزیدگی  در محاسبات  ، فرمول‌ها ، نمودارها ، منحنی‌ها ، مدل‌سازی‌ها و همچنین مهارت در مانیتورینگ و تحلیل شاخص‌های حاصل از عملکرد گذشته تا حال را همراه با مجموعه‌ای از فرضیات ثابت در نظر گرفته شده را که به‌خوبی آموخته‌اند ، به همان روش به دانشجویان خود می‌آموزند ، فارغ از اینکه این دانش وارداتی از کشورهای جهان اول و با مفروضات خود آن‌ها ، آیا با کشور جهان‌سومی ما و زیرساخت‌های بومی و فرهنگی و رفتاری ما انطباق دارد یا خیر و شاید به همین دلیل است که استمداد مستمر و ناموفق رهبران سیاسی  کشور برای چاره‌ جویی امور از این طبیبان علم اقتصاد که دکترای این بخش از علم اقتصاد رادارند نتوانسته‌اند نسخه جامع و عملی‌ای بنویسند تا بیماری اقتصادی مزمن ما را تاکنون درمان کند. ناجی مُدبر ، طراح و متفکری است که وضع حال را با تمامی شرایط آن  به توسعه در آینده تبدیل کند و نه اینکه فقط مفسر گذشته تا حال وقایع اتفاقیه باشد.

* برای اینکه این داوری ناخوشایند  (( غلط از کار دربیاید ))  از تمامی اقتصاددانان اندیشمندان ، متفکران و فرهیختگان مدعی ، تقاضا می‌شود  (که این گوی و این میدان) برای اثبات خود و نجات کشور از این فلاکت  اقتصادی مبتلابه با تدبُر معمار گونه خویش به ارائه  طرحی جامع و همه جانبه که بتواند در کوتاه‌ مدت (( تا سال 1404 ))  رافع و اثرگذار بر((  تمامی بحران‌های ذکرشده در زیر )) باشد ، مبادرت ورزند. البته چنین  طرح جامع و مشکل‌گشایی شایسته بالاترین ارزش‌گذاری‌های مادی و معنوی برای طراح متفکر آن از طرف نظام و مردم خواهد بود و ایران ما هم به وجود معماری دیگر در این قاره پهناور افتخار خواهد کرد و مردم سعادتمند شده و حاکمیت پایدار شده را مدیون افکار بلند خود می‌گردانند.

و اما  بحران‌های بر سر زبان افتاده و پارادوکس‌های گریبان گیر و لاینحل  مانده کشور که باید در طرح نجات لحاظ شوند:

لازم به ذکر است که منظور از « بحران »  شرایط مزمن شده موضوعاتی است که تدابیر بکار رفته در رفع آن تاکنون کم اثر بوده و مورد از حالت حداقلی و قابل‌کنترل بودن خارج و به‌سوی رشد و همه‌گیری و فلج‌کنندگی نظام پیش رفته است.

هرکدام از موارد لیست شده در زیر از این نوع‌اند و موضوع هریک از این بحران‌های مشهور ، دغدغه دل سوزان و از مطالبات  ذینفعان در جامعه و سوژه صدها ساعت سمینار و گردهمایی و بحث و گفتگوی کار شناسان در رسانه‌های ملی و جمعی  در طی این سال‌ها تاکنون بوده است. این بحران‌ها را می‌توان  به دودسته ( مالی- اقتصادی )  و ( فرهنگی – رفتاری )  تقسیم کرد که عبارت‌اند از:

 بحران‌های مالی – اقتصادی

* اَبَر بحران ساختاری ما نداشتن منابع درآمدی متقن و پایه‌دار و قابل‌اتکا ( برای هزینه کرد در برنامه‌های مدون شده است ) که باید بجای درآمدهای متزلزل و برون‌زای صادرات نفت به همراه درآمدهای مالیاتی ناکافی و غیرعادلانه و قابل گریز و زد و بندی فعلی قرار گیرد. درنتیجه این سیستم موروثی غلط و به علت نارسایی  درآمدها ، هم چنان تمامی اهداف و برنامه‌‌ها و بودجه‌بندی‌ها را مختل و ناقص و ناکارآمد کرده و معضلی بنام طرح‌های نیمه کاره را بر روی‌هم تلنبار می‌کند.

⭕ بحران مصرف بی روبه آب و انرژی ( گاز -  برق -  سوخت ) .

⭕ بحران مالی بانک‌ها و انبوه مطالبات معوق  آن‌ها  از خصولتی های قلدر.

⭕ بحران کمبود پول و اعتبار و تسهیلات ارزان‌قیمت برای بخش تولید در مقابل رشد بی‌سابقه نقدینگی.

⭕ بحران بانک‌ها و صندوق‌ها اعتباری مجاز و غیرمجاز و ناهنجاری‌های رو به گسترش و ناچارانه مال‌باختگان در مقابل  دست‌وپا زدن  مستأصلانه بانک مرکزی برای حل‌وفصل ریشه‌ای موضوع.

⭕ بحران بدهکاری سنگین دولت به بانک‌ها و بانک مرکزی و بخش خصوصی و بیمه‌ها در مقابل کسری بودجه‌های متوالی و دست‌درازی ناچارانه دولت به منابع بانک مرکزی و عوائق ناشی از آن .

⭕ بحران رکود و فلاکت اقتصادی در مقابل انباشت محصولات انبارشده صنایع ای که با مشقت خود را سرپا نگه‌داشته‌اند.

⭕ بحران بیکاری در مقابل ظرفیت خالی صنایع منصوبِ که در حال فرسایش‌اند و  روزبه‌روز  به‌سوی تعطیل شدن رانده می‌شوند .

⭕ بحران عمیق‌تر شدن شکاف طبقاتی مانند نداشتن قدرت خرید حتی مایحتاج و ضروریات کثیری از طبقه مستضعف جامعه در مقابل ریخت پاش‌های تورم زای اقلی از طبقه مرفه.

بحران‌های فرهنگی -  رفتاری

* بحران گسترش فساد و پذیرش نانوشته وعادی شدن فرهنگ رشوه‌گیری و رشوه‌دهی برای پیش برد کارها در ارکان دولت و فروش قانون توسط معدودی از مجریان قانون این فساد که مانند موریانه از درون ارکان نظام را می‌خورد و رفته‌رفته می‌رود که آن را از پایداری و سلامت تهی گرداند.

محرک اصلی و ریشه تن دادن به فساد و علت‌العلل  زیاده ‌خواهی‌ها و ثروت‌ اندوزی‌های افراطی و سیر ناشدنی اشخاص ، در واقع نگرانی از (( روز مبادا  )) است که همه از صغیر و کبیر به آن فکر می‌کنیم  و نگران آن روزگار سختیم .

 در کشورهایی که اکثریت  مردم آن کمتر دروغ میگویند ، قانون‌مدارترند ، به حفظ محیط ‌زیست مقیدتر و خلاصه آرام و شادتر زندگی می‌کنند ، به این دلیل است که  دولت و حاکمیت آنان تدبیر کرده و تأمین اجتماعی مکفی برای حال و آینده را تأمین و تضمین و حداقل‌هایی از خوردوخوراک و بهداشت و سکنی را  برای آنان تدارک دیده اند. و بدین ترتیب  دست‌آویز و حقیقت (( شکم‌گرسنه  دین و ایمان ندارد و نصیحت پذیر نیست )) را که محرک و عامل اصلی  روی آوردن به فساد تحمیلی است را از مردم خود گرفته‌اند.  واما در کشور ما تاکنون چنین امنیت خاطری فراهم نگردیده و لذا مسئولیت تأمین معیشت (( روز مبادا  )) را و چگونگی گذران آن روزگار سخت به خود مردم واگذار و آن‌هایی که به زندگی دنیوی هم‌فکر می‌کنند به ناچار برای بقا باید از هر راه و فرصت ممکن  درست یا غلط این نگرانی را چاره کنند. امروزه شاهدیم که به‌وفور و برعلیه سلامت جامعه این امرصورت می‌گیرد.

⭕ بحران رو به گسترش یاس و ناامیدی مردم از اصلاح امور و معضلات مبتلابه که حل آن را نا باورانه در کوتاه‌ مدت میسر و شدنی نمی‌دانند ، و تأیید و تکرار این موضوع به بیان مسئولین و کارشناسان بصیر در تریبون‌ها و رسانه‌های رسمی و غیررسمی.

⭕ بحران تشکیل 15,000,000 پرونده قضایی در سال ( به بیان ریاست محترم قوه قضائیه) و درگیری حداقل 30,000,000 نفر از طبقات مختلف و جمعیت فعال کشور که از طرفین دعوایند و در بلاتکلیفی طولانی‌مدت  قضایی بسر می‌برند و در مقابل ، ناتوانی دستگاه قضا در رسیدگی سریع‌تر به آن‌ها و ریشه‌یابی و کاهش علت‌العلل این‌همه دعوا .

⭕ بحران بی‌مسئولیتی و کار دزدی واکنشی بخشی از عوامل تولید و خدمات به دلیل احساس تعدی به حقوق حقه آنان ، بجای تلاش در به حداکثر رساندن بهره‌ وری که یکی از فاکتورهای مهم رشد و توسعه کشور است.

⭕ بحران اساسی و خانمان‌برانداز دیگرجایگرینی (( منفعت‌طلبی شخصی الگو شده )) که به‌صورت فرهنگ غالب درآمده و ترجیح آن بر ((حفظ منافع ملی)) که برای تعالی جامعه باید این اولویت اول ما باشد. چون در درون منافع ملی منافع فردی پایدار نیز تأمین می‌گردد.

⭕ بحران تربیت دولت‌مرد با روش آزمون‌وخطا آن‌هم نه در آموزشگاه و دانشگاه بلکه در فضای واقعی زندگی مردم ( آن برود و این آدم بیاید  تا ببینیم چه می‌شود )  و ترجیحات (( دار و دسته‌ای )) در انتخاب مسئولین و سپردن کارهای سرنوشت‌ساز مملکت به افراد غیرحرفه‌ای و بی‌کفایت اما خودی ، بجای افراد کاردان و بصیر و شایسته و حافظ منافع ملی.

⭕ بحران دشمنان خارجی حقیر شمارده شده که در تلف کردن همین مقدار توش و توانی هم که داریم ، تا کنون مؤثر و هزینه اداره کشور را نیز بالابرده‌اند و اگر فرصت به دست بیاورند مصمم به نابودی حاکمیت‌اند و هریک از بحران‌های فوق‌الذکر ابزار و اسلحه‌ای مفت و مجانی و کارا است  که خودساخته‌ایم و به دست دشمنانمان می‌دهیم.

 بحران . . .        

این نوشتار به‌قصد استفاده از تلنگر (nudge) فکری یادآور این مطلب است که نمونه‌های نامبرده کشورهایی تقریباً همانند ما بودند که توسط مردانی متفکر و بصیر ، حکیم وارانه توانستند از بحران اقتصادی مبتلابه خود را نجات دهند.

ما هم باید به دنبال متفکرانی بگردیم که مانند معماران نامبرده بتواند مشکلات و بحران‌های فوق‌الذکر را در قالب یک طرح جامع و پکیجی از تدابیر عملی و قابل دفاع ، حداقل آن را درروی کاغذ حل کنند.

آیا اندیشمند گرام رشته اقتصاد یافتن چنین معمار نجات بخشی را از خود گرفته تا دیگر فرهیختگان کشور امکان پذیر میدانید؟