«این گفت و سخن ها...»
نویسنده: محمود دولت آبادی
ناشر: چشمه، چاپ اول1396
383صفحه، 30000 تومان
****
محمود دولتآبادی اهل حضور است، همچنان مشغول نوشتن و حساس به آنچه در پیرامونش جریان دارد، در محافل فرهنگی و ادبی به قاعده و قدر کفایت دیده میشود، آنگاه که باید جوانترها را دلگرم کرد یا رفتگان را گرامی داشت و حتی گاه به حوادث سیاسی و اجتماعی پیرامونش نیز واکنش نشان میدهد، چنانکه از او به عنوان بزرگتر ادبیات داستانی امروز انتظار میرود.
با خصوصیتی این چنین، دور از انتظار نیست که هر از چندی به درخواست نشریات جدی پاسخ مثبت داده و پای گفت و شنود با آنها مینشیند. به خصوص که در سالهای اخیر کش و قوسهای فراوان داشته، به خصوص سر رمان «زوال کلنل» که ترجمه آن در خارج از کشور منتشر شد، پیش از آنکه خودش در ایران به چاپ رسیده باشد. در برخی از کشورها با اقبال و موفقیت روبهرو شد و تا مرز کسب جوایزی معتبر پیش رفت، در حالیکه در ایران گرفتار شل کن و سفت کن ممیزی بود و الی آخر. به نظر این دل پر، نقش پررنگی در پذیرفتن چنین دعوتهایی داشته که در بسیاری از آنها به بحث ممیزی و اصطکاک آن با ادبیات داستانی ایران بخصوص مشکلاتی که خود دولت آبادی با آن داشته، اشاراتی شده است. حال مجموعهای از این گفت و شنودها گرد هم آمده و در قالب کتاب «اين گفت وسخنها» به همت نشر چشمه به دست علاقمندان ادبیات داستانی و خاصه دوستداران محمود دولتآبادی رسیده است.
دولتآبادی آنقدر اهل خواندن و تجربه کردن است که در سن و سال پختگی، هر بار که تن به گفتگو داده حرف حسابی برای شنیده شدن داشته باشد، حتی اگر از سر اتفاق یکی از صفحات «اين گفت وسخنها» را باز کنیم: از او پرسیده شده آیا پس از نیم قرن داستان نویسی و حضور در فضای ادبی ایران به آنچه میخواستید رسیدهاید؟ و اما پاسخ تاملبرانگیز دولتآبادی:
«من در نوشتن دنبال چیزی نبودم تا به آن برسم، مگر خود نوشتن. از نظر من نوشتن یک ضرورت بود، و من این ضرورت را انجام دادم و هنوز هم در حال انجامش هستم. به یاد ندارم هرگز چیز خاصی در ازای نوشتن خواسته باشم بدست بیاورم، مگر امکان نوشتن و انتظار آن، اگر ممکن بشود!»
از این قسم سخنان تاملبرانگیز درباره نوشتن و ادبیات در کتاب «اين گفت وسخنها» فراوان است که باید خواند و در آن تامل کرد. این کتاب در برگیرنده بیست و پنج گفتوگوی مطبوعاتی محمود دولتآبادی است که در بيست سال اخير با نشريات مختلف مانندِ تجربه، اعتماد، یادآور، شرق، اندیشه پویا و... انجام داده است، نشریاتی که اغلب در حوزه کار خود از جمله معتبرترینها بودهاند. با این حال این گفتگوها به علت پراکندگی اغلب به راحتی در دسترس مخاطب علاقمند قرار نداشتند و حیف بود که به این دلیل امکان استفاده از آنها وجود نداشته باشد که خوشبختانه به لطف این کتاب، از دل روزنامهها و مجلات پراکنده یکجا جمع شدهاند و کار مخاطب را آسان کردهاند. جدا از این چنانکه رسم است درباره نویسندگان بزرگ، هر آنچه از ایشان در قالبهای مختلف باقی مانده به گونهای منتشر شود که در کنار مجموعه دیگر آثارش در دسترس باشد.
خود دولتآبادی در يادداشت کوتاهی که برای اين کتاب نوشته است درباره محتوای آن چنین میگويد: «آن چه در اين دفتر فراهم آمده است، چنان چه از سر نام آن پيداست – جُنگی است از گفت وگوهای صاحب اين قلم با خبرنگاران مطبوعات در مسير اين ده، بيست ساله که مثل باد گذشت. بديهی است موضوع عمدهی گفت و شنودها ادبيات است در معنای عام، ادبيات در معنايی که من درک میکنم و در موضوع آثارم، نيز بجا دربارهی شخصيتهای ادبی کشور تا آن اندازه که ميدان و مجال سخن میبوده است.»
در این گفتگوها دولت آبادی تنها از ادبیات و داستاننویسی نگفته، از آنجا که مناسبتهای انجام این گفتگوها متفاوت بودهاند، حرف و سخن نیز در آنها متنوع و گوناگون است. از ممیزی کتاب سخن گفته شده، به نگاههای سیاسی او در دورههای مختلف نسبت به پدیدههایی همانند انتخابات و دیگر مسائل سیاسی و اجتماعی توجه شده، از کانون نویسندگان و حوادثی که در دورههای پرفراز و فرود خود پشت سر گذاشته (قبل و بعد انقلاب) سخن به میان آمده، یاد و خاطرههایی از برخی شخصیتهای ادبی و هنری و مهمتر از همه تجربههای عملی زندگی دولتآبادی بازگو شدهاند؛ از خاطرات ایام زندان دولتآبادی در سالهای پیش از انقلاب و همچنین فعالیتهای هنری و نمایشی او گفته شده و از همه بیشتر آثار خود دولتآبادی مورد تاکید و تمرکز قرار گرفتهاند. و دولتآبادی از حاشیه و متن انتشارِ رمانهای مشهورش مانندِ «جای خالی سلوچ»، «کلیدر»، «زوال کلنل» و... یاد کرده است و از خاطرات خود هنگام نوشتن برخی از این آثار سخن گفته است، از تعامل ذهنی خود با شخصیت هایی که آفریده : «من قبلا در ذهنم زندگیهايی با اينها دارم. زندگیهای خيلی عميق و عجيب و غريب. بعدا که اين زندگی به انجام رسيد اينها خودشان فکر میکنند که زمان ولادتشان فرارسيده است.» و خلاصه از بده بستانش با ادبیات ایران و جهان و تاثیر اقلیمی که خاستگاه ادبی او بوده و سنتهای تاریخی ادبیاتش بر او تاثیر گذاشته است: « من اما از ادبياتی میآيم که سر جمع صد سال سابقهی جديد دارد. و نيز از ادبياتی ميآيم که يک آدمی هزار سال پيش از خراسان راه میافتد و هفت سال سفر خود به مکه و مصر و شامات را وصف میکند. ناصرخسرو وقتی در سفرنامهاش مینويسد، رفتم به شام، پانصد هزار قطعه سنگ مرغوب ديدم که شکسته بود، و مصر يا هر جايی را که ديده است و میبيند براي ما ترسيم و حتی مساحی میکند. و بيهقي که تابلو نقاشی ارائه میدهد در زبان و بيان و ديگر ادبيات جانانهی دنيا. بنابراين من از سه زاويهی آموزهای میآيم: يکی ادبيات کلاسيک خودمان، تاريخ و دورهی تجربی- آموزشی خودم و ديگر ادبيات کلاسيک دنيا. بنا نيست من بلافاصله بگويم که کلود سيمون عناصری از داستان را در داستان مدرن نفی میکند پس من هم نفی کنم. من سر جای خودم هستم. ما تاريخ، جغرافيا و مردم خودمان را داريم. و اگر غير از اين بود بايد مردم واکنش منفی به آثار من نشان میدادند که ندادند.»
همزمانی این گفتگوها با یکی از پرحاشیهترین دوره های انتشار آثار دولتآبادی از منظر گرفتاری با ممیزی نقش و تاثیر زیادی در به وجود آمدن بهانه این گفتگوها داشته است و به همین خاطر در پارهای از آنها توجه زیادی به مسئله ممیزی و تاثیر آن بر ادبیات و همچنین درگیری معروفترین رمان سالهای اخیر دولتآبادی با ممیزی (زوال کلنل) شده است. به خصوص که روشن نبودن تکلیف ممیزی و اعمال نظرهای سلیقهای صدای شکایت دولتآبادی را در آورده هر چند که بیان چنین شکایتهایی از نویسنده مو سپید کردهای چون او که فخر ادبیات معاصر ما بوده نیز تاثیری در رفع چنین مشکلاتی حتی برای آثار خود او نداشته است، چه رسد به دیگران!
به هر روی اگر خواهان شناخت بیشتر و بهتر محمود دولتآبادی و آثارش باشید در این کتاب نکات فراوانی خواهید یافت، در این کتاب دولتآبادی از عاداتش در نوشتن میگوید، از نوع زندگیاش که باعث برخی او را عارف بپندارند و برخی کمونیست! مجموعه این گفتگوها در کنار هم تاثیر بسیاری دارد در اینکه بتوانیم ادبیات را آنگونه که دولت آبادی بدان مینگرد، دریافته و به درکی تازه از آثارش برسیم. در عین حال در این کتاب اطلاعات و مصالح زیادی وجود دارد که برای پژوهشگران در حوزه تاریخ ادبیات داستانی ایران معاصر آگاهی از آنها سودمند و کارآمد محسوب میشود.