«پیچ»؛ زهرا شاهی؛ چشمه رمانی علیه ملال!

علیرضا پژمان،   3960813219

رمان «پیچ» اثری است علیه ملال... شاید تمامی آثار ادبی به این هدف گوشه چشمی داشته باشند یا در بخش‌هایی قدرت روایی‌شان را معطوف به مبارزه با همین مفهوم کنند. آنچه در «پیچ» مبارزه‌ای تمام قد علیه ملال را برجسته جلوه می‌دهد نحوه‌ی روایت و نوع برخورد با رویدادهایی است که برای شخصیت اصلی داستان به وجود می‌آید.

رمانی علیه ملال!

«پیچ»

نویسنده: زهرا شاهی

ناشر: چشمه؛ چاپ اول 1396

163 صفحه، 14500 تومان

 

****

 یکی از رمان‌های تازه منتشر شده‌ی چشمه، رمان «پیچ» اثر زهرا شاهی است. این رمان را می‌توان در ذیل آثار طناز و قصه پرداز نشر چشمه طبقه بندی کرد. طنز مستور در لایه لایه‌ی سراسر متن ِ رمان «پیچ» را کمتر می‌توانید در آثار امروز ادبیات داستانی ایران پیدا کنید. این ویژگی کارکردی آشکارا مجذوب کننده دارد، به این معنا که احتمالا مهم‌ترین دلیل مخاطب برای ادامه دادن داستان است. با این توضیح شاید بهتر باشد بگوییم مهم‌ترین ویژگی رمان آخر زهرا شاهی طناز بودن آن است.

این ویژگی را باید ذاتیِ شخصیت راوی داستان بدانیم. همین خصیصه باعث شده است که «طنز» را به مثابه عنصری تحمیلی به داستان نپنداریم. برخورداری از طنز با رعایت مناسبات این چنینی وقتی دشوار می‌شود که موقعیت‌های داستانی موقعیت‌هایی کاملا معمولی و گاه پیش پا افتاده هستند. بهره گیری از عنصر طنز در «پیچ» مخصوصا جایی برای ما پررنگ و ویژه می‌شود که می‌بینیم قریب به اتفاق موقعیت‌های داستانی این رمان در دل رویدادهای معمولی روزانه رخ می‌دهد. «روزمرگی» بی شک مهم‌ترین بن مایه روایی داستان «پیچ» است. انتخاب چنین سوژه‌ای برای روایتی صد و شصت صفحه‌ای – اگر که بخواهی داستانی خوش خوان بنویسی- انتخاب پرخطری است. با این حال زهرا شاهی توانسته است با زبانی طنز و وجه آیرونیک اثرش داستانی دلچسب برای‌مان روایت کند.

راوی این رمان یک زن است... زنی چاق، با اخلاقی طنازانه و آکنده از حس مسئولیت. اگر شروع کنید به خواندن این رمان سطر آغازین آن در ذهن‌تان حک خواهد شد: «مستضعف سایزی یعنی من...» زهرا شاهی با نوشتن اولین جمله‌ی داستانش هم از فیزیک  راوی سخن گفته است، هم از ماهیت روایی داستانش و هم از خلق و خوی طنزگونه‌ی راوی داستان که شخصیت اصلی «پیچ» هم هست.

رمان «پیچ» اثری است علیه ملال... شاید تمامی آثار ادبی به این هدف گوشه چشمی داشته باشند یا در بخش‌هایی قدرت روایی‌شان را معطوف به مبارزه با همین مفهوم کنند. آنچه در «پیچ» مبارزه‌ای تمام قد علیه ملال را برجسته جلوه می‌دهد نحوه‌ی روایت و نوع برخورد با رویدادهایی است که برای شخصیت اصلی داستان به وجود می‌آید. راوی در عین حال که در وضعیت‌هایی دم دستی گیر می‌افتد، با بی تفاوتی از کنارشان رد می‌شود تا این موقعیت‌ها برایش پررنگ و پرنُمود جلوه نکنند. راوی طناز رمان «پیچ» با روحیه و رفتاری کمیک از تمام موانع هر روزه‌ی زندگی‌اش را که ما  با واژه «ملال» توصیفش کردیم، عبور می‌کند. این رفتار تا جایی ادامه پیدا می‌کند که بگوییم این شخصیت برای مبارزه با سردخویی آفریده شده است.

داستان «پیچ» داستانی زنانه است بی آنکه هدف و موضوع محوری آن «زن» باشد. معمولا در داستان‌های زنانه ایرانی مضامین زنانه حرف اول را می‌زنند. پیرو سوژه‌ی اصلی است که شخصیت‌ها، رویدادها و جهان متصور مولف در داستانش، زنانه خواهد شد. در «پیچ» بسیاری از موقعیت‌ها، طرز و رنگی مردانه دارند، اما روایت زنانه‌ی داستان موجب شده است تمامی شرایط و موقعیت‌های داستانی «پیچ» با روحی زنانه عجین شود. به عبارت دیگر، بی آنکه در «پیچ» تلاشی برای نوشتار زنانه صورت گرفته باشد، ویژگی‌های متنی زنانه برجسته شده است.

«پیچ» شدیدا رویکردی اجتماعی دارد. در رمان موجز زهرا شاهی تصاویر زنده و پویایی از جامعه امروزمان تصویر شده است. رویکرد شاهی به این وجه از داستانش، رویکردی رئالیستی است، به نحوی که مخاطب می‌تواند همچنان که روایت شاهی را می‌خواند، آنچه نوشته شده است را تصویر کند. شاهی خرده روایت‌های ملموس و دیدنی‌اش را لا‌به لای داستان ساده و سر راستش گنجانده است تا «پیچ» هر چه بیشتر برای مخاطب در دسترس و باورپذیر بنُماید.

این رمان شاهی را می‌توان مجموعه برش‌هایی از خیابان‌ها، کوچه‌ها یا متروی شهر دانست. زهرا شاهی همچون شخصیت داستانش به دنبال ثبت رخدادهای بعضا بی مایه روزمره است، با این تفاوت که راوی «پیچ» دوربین به دست گرفته است و زهرا شاهی قلم. اگر این رمان را به دو نیمه‌ی اصلی تقسیم کنیم می‌توانیم بگوییم برش‌های مستند داستان در نیمه‌ی اول به صورت پراکنده در برابر نگاه مخاطب قرار می‌گیرد و برآیندی از این برش‌ها در نیمه‌ی دوم داستان به واسطه موقعیتی داستانی سر بیرون می‌آورد. این روند آن چنان شکل می‌گیرد که می‌توان گفت در فرجام داستان تصویر واحدی از جامعه‌ای به شدت شکننده رویت می‌شود. این همه در شرایطی شکل می‌گیرد که مخاطب بیش از همه درگیر لحن روایت شخصیت داستان است: لحنی سرد، بی تفاوت، طنازانه و البته گاه خشمگین. این خشم برآمده از سویه‌های جامعه شناختی داستانی است که نمی‌خواهد نسبت به آسیب‌های اجتماعی بی اعتنا باشد. این توجه البته گاه در کسوت بی اعتنایی راوی نسبت به مسائل اجتماعی برساخته می‌شود، اما دقیقا در همین موقعیت‌های داستانی است که توجه مخاطب معطوف ماجرا می‌شود.

رمان «پیچ» را باید به گروه مخاطبان ادبیات داستانی ایران پیشنهاد کرد. کسانی که دوست دارند رمانی اجتماعی و زنانه با مایه‌های طنز بخوانند.