وقتی به تاریخمان رحم نمی کنیم، انتظار از بقیه نیست که فیلم 300 را نسازند

امید حسینی، گروه تعاملی الف،   3960809106 ۴۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳۵ تکراری یا غیرقابل انتشار
وقتی به تاریخمان رحم نمی کنیم، انتظار از بقیه نیست که فیلم 300 را نسازند

دنیای مجازی ما ایرانیان پر شده از کنایه و اهانت و دشمنی و نفرت‌پراکنی. تقریبا هر روز به یک بهانه، ملت مشغول فحاشی به همدیگر هستند. در اکثر مواقع، شبیه دعواها و کل‌کل‌های هواداران تیم‌های فوتبال، بی‌منطق به جان هم می‌افتند و به هر قیمتی می‌خواهند در مقابل هم صف‌آرایی کنند.

مثلا این روزها، بهانه‌ی دعوا، روز کوروش کبیر بود. آن‌طرفی‌ها مشغول تقدیر و تمجید افراطی از کوروش، این‌وری‌ها هم تمسخر و توهین! انگار چاره‌ای جز تن دادن به این دوگانه‌های غلط نیست. این بغض و کینه و نفرت و دشمنی هم قطعا از فضای مجازی به دنیای حقیقی سرایت می‌کند که نتیجه‌ی آن چیزی نیست جز فاصله و اختلاف بیشتر؛ و باز طبق معمول و مثل همه ماجراهای مشابه، یک علت اصلی ایجاد این حساسیت، تصمیم‌گیران و مسوولان سیاسی و امنیتی هستند که با ممنوعیت و محدودیت، می‌خواهند همه مسایل کشور را حل کنند.

لابد بهانه‌ی محدودیت، ممانعت از سوءاستفاده عناصر ضدانقلاب است. اما آیا از روش‌های دیگری نمی‌شد و نمی‌شود این مسایل را حل کرد؟ امروز فردوسی و کوروش، فردا هم لابد حافظ و سعدی و ... آیا همه این ها باید تعطیل شوند تا قضیه‌ای را جمع کرد؟ تا کی سیاست اورژانسی و دلخوشی به اینکه حالا امسال تمام شد، سال آینده خدا بزرگ است! نتیجه این سیاست‌ها تاکنون چه بوده؟ جز واکنش‌ بدتر و حساسیت بیشتر؟ چرا به جای همه این روش های تکراری و برخوردهای سلبی، یکبار خودمان نیامدیم و به تاریخ و هویت خود افتخار نکردیم؟ اصلا افتخار هم نه، لااقل بفهمیم که حالا مثل چهل سال پیش نمی‌شود با بی‌توجهی، ممنوعیت و محدودیت مساله‌ای را حل کرد.

خنده‌دار اینجاست که بسیاری از کاربران مذهبی و انقلابی تصور می‌کنند برای دفاع از دین و مذهب و انقلاب، حتما باید فحش به تاریخ ایران و هویت ملی و کوروش و داریوش بدهند تا دینشان کامل شود. البته تقصیر این دوستان نیست. اشکال از بزرگانی است که سال های سال، گفتند و نوشتند و تلاش کردند به مغز جوانان القاء کنند که تاریخ ایران، از بعد اسلام (و انقلاب) شروع شده و قبل از آن هیچ خبری نبوده. اینان تصور می‌کنند که کمترین اشاره و دلبستگی به تاریخ ایران باستان، نشانه باستان‌گرایی و ایران‌پرستی و شاه‌دوستی است. وقتی آن بزرگان، این‌چنین میان ایران و اسلام، تمایز قایل می‌شوند و منکر تاریخ و هویت ملی هستند، دیگر از جوانان انقلابی چه توقعی می‌توان داشت جز انکار همه تاریخ ایران؟ جالب اینکه همین دوستان و رسانه‌های انقلابی، در جریان فیلم ۳۰۰، عصبانی بودند که چرا آمریکای جنایتکار، ایرانیان باستان را مسخره کرده است! وقتی خود ما به تاریخمان رحم نمی‌کنیم و با انکار و تمسخر، هویتمان را به بازی می‌گیریم، دیگر چرا از دشمن ناراحتیم؟ گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست...

مرحوم شهریار شعری دارد در وصف تخت جمشید. احتمالا خیلی‌ها، حتی یک‌بار هم این شعر را نخوانده‌اند. این همان شهریاری است که درباره اهل‌بیت شعرهای زیادی سروده، اما خب در وصف تاریخ باستان و ایران و عظمت تخت جمشید هم شعر گفته:

تخت جم ای سرای سراینده داستان
ای یادگارِ شوکتِ ایران باستان

جام جهان‌نمایی و دستان‌سرای جم
آیینه‌ی گذشته و آینده‌ی جهان

از عهد حشمت و عظمت یاد می‌دهی
ای مهد داریوش کبیر عظیم‌شان

بس دست اقتدار که بودت در آستین
بس سر به افتخار که سودت بر آستان

آتش زدت سکندر و هر خشتی از تو شد
آیینه‌ی سکندر آتش به دودمان

تاریخ ما به آتش کین و حسد بسوخت
تاریخ را به سوز درون باز کن دهان

آری امانت است و نشایدش جز امین
ناموس کشور است و نبایدش جز امان