افتادن در تله دوربین با ته مزه وزیر اطلاعات شدن چی دستور می‌فرمایید «قربان»؟

کورش علیانی،   3960727146 ۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار

فرض قانون این است که بی اجتهاد در فقه، نمی‌توان اداره‌ی اطلاعاتی کشور را به دست گرفت، همان طور که بی تحصیل و علم و مدرک پزشکی نمی‌توان طبابت کرد.

چی دستور می‌فرمایید «قربان»؟

ویدیویی دیدم از این‌ها که این روزها به تقلید از مدل‌های غیر ایرانیش رایج شده است. با دوربین و میکروفون می‌آیند سراغتان و یک تکه کاغذ می‌دهند دستتان. بازی شروع می‌شود. شما وزیر محترم اطلاعات هستید و این کاغذ نامه‌ی معاونت فلان و بهمان، فوری و محرمانه، که در عراق یا سوریه یک مهد کودک را شناسایی کرده‌اند که قطعا و بی‌تردید چند نفر از داعش آنجا هستند که اگر مهارشان نکنیم دیگر هیچ وقت توان مهارشان را نخواهیم داشت و به زودی عملیات بزرگی در خاک ایران انجام می‌دهند و آدم‌های بی دفاع زیادی کشته خواهند شد.

در برابر، حمله به مهد کودک تنها با موشک شدنی است و قطعا و بی تردید ۱۴ نفر کودک و کارکنان بی‌دفاع مهد کشته خواهند شد. منتظر تصمیم سریع شما هستند.

یک امضایی هم کار داشت. گمان کنم مدرسه‌ی آزاد فکر یا همچه چیزی. نمی‌دانم که هستند و از قصد نرفتم ببینم که هستند که این متن را راحت و بی تاثیر از دانستن بیش‌تر درباره‌ی آنان بنویسم.
هر کس که در خیابان یا دانشگاه در تله‌ی این «آقا اونور دوربینی»ها بیفتد، یا بعد با دیدن این ویدیو مخاطب این «بازی فکری» که لابد حتما مفید هم هست واقع شود «سخت در اندیشه» فرو می‌رود و لابد گمان هم می‌کند که خیلی حال خوبی است حال «فکر» و بهترش «سخت در فکر غرقه بودن».

فرض کنیم (مگر فقط به حکم «اون‌ور دوربینی»ها می‌شود فرض کرد؟) یک کورش علیانی‌ای پیدا شود و بگوید طبق قانون وزیر اطلاعات باید فقیه مجتهد باشد. من هیچ از فقه نمی‌دانم. فرض قانون این است که بی اجتهاد در فقه، نمی‌توان اداره‌ی اطلاعاتی کشور را به دست گرفت، همان طور که بی تحصیل و علم و مدرک پزشکی نمی‌توان طبابت کرد. چرا من را درگیر موضوعی می‌کنید که تخصصش در من نیست؟ مگر نه این که من از گرفتن آن پست محروم ام؟ چرا باید در دغدغه‌هایش شریک شوم؟ اگر بنا به گل زدن یا پاس دادن است بگذار طارمی و آزمون و باقی حضرات تصمیم بگیرند نه من که دست کم ده کیلو اضافه وزن دارم.

عکس‌العمل آن‌وردوربینی‌ها چه خواهد بود؟ آن‌ها سعی می‌کنند فرض را باطل کنند. در واقع سعی می‌کنند کنترل اوضاع را به دست بگیرند، ذهن مخاطب را مدیریت کنند و مهار را به سمت خود بکشند. می‌گویند «خب فرض کردیم شما وزیر اطلاعات هستی، یعنی مجتهد هم هستی.»

مخاطب چه می‌تواند کند؟ از تلاش نافرجام برای در دست گرفتن مهار اوضاع پس بکشد، وا بدهد و ادای ای‌کیوسان در بیاورد و شکارچیانش را راضی کند، یا نشانشان بدهد که «لیک ای جان در اگر نتوان نشست» و بگوید «اما من با فقه فرضی نمی‌توانم حکم کنم».

من شخصا جوابم این است که اگر وزیر اطلاعات باشم و چنین نامه‌ای بگیرم خودم و معاونم و باقی دست‌اندرکاران این فضاحت را مستعفی/معزول می‌کنم و به قوه‌ی قضائیه جهت محاکمه به جرم ضربه زدن به امنیت ملی معرفی می‌کنم. جایی که درش اوضاع بی هیچ تدبیر و عکس‌العملی آن قدر پیش برود تا به تصمیم بین بچه‌کشی مستقیم و آدم‌کشی غیرمستقیم برسد وزارت اطلاعات نیست، دور از جان آدم‌های واقعی وزارت کنونی طویله‌ای است بی نظم برآمده از ذهن خام‌خوار و بیمار آن‌وردوربینی‌ها.

حرفم این است، به شما برای چند لحظه احترام محدود می‌گذارند و وزیر خطابتان می‌کنند تا شکار دوربینشان شوید و فیلمشان را بسازند.

به شما چند لحظه حس خوب می‌دهند و برچسب «شاگر مدرسه‌ی فکر» به شما می‌زنند تا «مدیریت» آنان بر مدرسه‌ی فکر را بپذیرید.

هر بار که شما در داد و ستدی ذهنی و زبانی با دیگری‌ای هستید، در حال تبادل قدرت نیز هستید، و اینجا راه برای سه خطا باز است:
۱. ندیدن رابطه‌های قدرت و تبادل را محدود به رابطه‌های داده‌ای-گزاره‌ای دیدن.
۲. ندیدن تبادل‌های داده‌ای-گزاره‌ای و محدود کردن تبادل به رابطه‌های قدرت.
۳. در هم آمیختن این دو. گمان کنید یکی این وسط «حق» دارد و اگر «حق» دارد لابد در هر دو عرصه حق دارد.