آقای دکتر زیباکلام و کردستان عراق

حمید مقیمی، گروه تعاملی الف،   3960711006 ۲۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲۸ تکراری یا غیرقابل انتشار
آقای دکتر زیباکلام و کردستان عراق

جناب آقای دکتر زیبا کلام در نامه ای که اخیرا خطاب به آیت الله العظمی سیستانی نوشته اند، علنا از استقلال کردستان دفاع کرده و از ایشان خواسته اند تا در این مورد به خواست کردها احترام بگذارند. این نوشته نقد کوتاهی بر نامه مذکور است.

دکتر زیباکلام گفته اند: " تجزیه‌طلب خواندن کردها همان‌قدر بی‌معناست که اصرار بر یکپارچگی کشوری به نام عراق. نه عراق، نه سوریه، نه اردن، نه فلسطین، نه لبنان و نه سایر سرزمین‌هایی که امروز در منطقه خاورمیانه «کشور» خوانده می‌شوند دارای پیشینه تاریخی نبوده‌اند".

اول: سوال ابتدایی اینجاست که آیا شرایط تاریخی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی که صد سال قبل بر دنیا حاکم بود همچنان در دنیای معاصر باقیست؟ آیا اگر زمانی حکومت ها در پی یافتن سرزمین های حاصل خیز دست به کشور گشایی می زدند و تعداد سرباز و وسعت سرزمین ملاک قدرت آن ها بود، الان هم ما چنین درکی از قدرت داریم؟ این که بخواهیم با ساده سازی و تشبیه رخدادی به ظاهر مشابه در نیم قرن گذشته، موضوعی در عصر حاضر را توجیه کنیم چه جایگاهی دارد؟ حتی ما می بینیم که عرض اندام گروه هایی مثل داعش و القاعده در سایه پیشرفت فناوری هایی مثل اینترنت و مخابرات امکان بروز و ظهور پیدا کرده در حالی که دو یا سه دهه قبل چنین توانی در جهت جذب نیرو، تبلیغات و ایجاد ترس، ارتباطات و ساماندهی عملیات خود نداشتند. پس زمانه تغییر کرده و تشبیه کردن به این سادگی میسر نیست و نمی توان قانونی تعیین کرد که اگر کشوری از صدسالگی خود گذشته آنگاه می توان به صورت جدی به آن کشور گفت ولی اگر شصت سال گذشته بود، تجزیه آن خیلی محل اشکال نیست. در نهایت چرا باید طرحی انگلیسی و تفرقه افکنانه در جهت تضعیف و واپاشی دولت عثمانی را مجددا با دست خودمان تکرار کنیم؟ بی تردید اگر به نفع انگلستان نبود هرگز پیگیر افتراق و تفکیک سرزمین عثمانی بر نمی آمد.

دوم: باید توجه داشت که لفظ استقلال، مانند آزادی و برابری از الفاظی است که در عین سادگی و شرافت می تواند به راحتی مورد تفسیرهای غلط و برداشت های زیانبار قرار گیرد. ملت ما نیز در انقلاب اسلامی فریاد استقلال و آزادی سرداده بودند اما آن استقلال به معنی تصمیم گیری فارغ از تاثیر ابرقدرت ها بود ولی این استقلال به معنی آن است که قومی صرفا به خاطر قومیت و نژاد و ژنتیک خود بخواهند از دیگر مردم جدا شود؟ ما در ماه محرم هستیم، مگر یزید غیر از عرب بود؟ برمبنای کدام ملاک انسانی و در کدام منشور و معاهده جهانی انسان ها به مناسبت قومیتشان تفکیک شده اند؟ برعکس همه جا سخن از برابری فارغ از رنگ و نژاد و ملیت است. چه کسی می تواند تضمین دهد که اولیای یک قوم به صرف این که از همان قوم هستند انسان هایی دلسوز و توانا و خردمند برای قومشان خواهند بود؟ و اگر چنین باشد تابع منطقی آن این است که اگر گروهی از عرب ها ساکن مناطق کردنشین شوند با آن ها به صورت غیرانسانی برخورد خواهد شد چرا که زعمای محل از قوم آن ها نیستند! و اگر برخورد انسانی باشد نشان می دهد که لزوما کرد یا عرب یا آشوری بودند ملاک شرافت یا انسانیت نیست. مگر در کشور ما ادیان مختلف (مسلمان شیعه و سنی، کلیمی و ارمنی) و اقوام گوناگون قرن ها و بلکه هزاران سال نیست که در کنار هم به سلامت زندگی می کنند، چگونه است که در عصر دهکده جهانی که همه فرهنگ ها و مردم به هم نزدیکتر و شبیه تر می شوند، یک قوم باید برای حفظ منافع تصمیم به جداسازی مرزهای جغرافیایی بگیرند.

سوم: آقای دکتر زیباکلام از حلبچه و قربانیان قتل عام های صدام حسین گفته اند. امری که مردم ما هم با تمام وجود تلخی آن را احساس کردند، صدام سردشت را هم بمباران شیمیایی کرد و حاصل جنایات وی جوانان به خون خفته ای هستند که گلزار شهدای هر شهر و روستایی مدفن آن ها است. آیا صدام فقط به کردها ظلم کرد؟ آیا مردم اهواز و خرمشهر، آیا مردم دزفول و سوسنگرد، کرد بودند؟ آیا مردم تهران و اصفهان و هر شهری که موشک های صدام و هواپیماهایش می رسید کرد بودند؟ چرا باید تبعض و دوگانگی قائل شد؟ مگر خون یک قوم از دیگری رنگین تر است؟

چهارم: آقای دکتر زیباکلام، استقلال را خواسته تاریخی کردها نامیده اند، آیا فقط کردهای عراقی شامل این خواسته تاریخی هستند؟ یا این خواسته شامل کشورهای دیگر هم می شود؟ و اگر شد، مثلا وضعیت کشور ما چگونه خواهد بود؟ ما که تاریخ مان مثل عراق به 60 سال قبل مربوط نمی شود و سابقه هزاران ساله داریم؟ آیا فقط این حق را برای کردهای عراق قائل هستند؟ و آیا خواسته تاریخی که ذکر می فرمایند، منظور همین 60 سال گذشته، یا زمان حکومت صدام یا تاریخ دیگری است؟ از کدام بزنگاه تاریخی کردها خواستار استقلال شده اند و چگونه قومیت ملاک آن ها شد؟ آیا کردها ویژگی خاصی داشته اند که تصور کنند مثلا نمی توانند با عرب ها در همزیستی مسالمت آمیز بسر برند؟ یا این امر جزء القائات کسانی بوده که با دمیدن بر وجهه قومیت گرایی تلاش کرده اند تا حکومت کنند یا امتیاز بگیرند.

در یک نگاه کلی، اولا قومیت گرایی با رشد اجتماعی و فرهنگی جامعه نسبت عکس دارد، در بسیاری از طرح های انسان دوستانه علمی، فرهنگی و اجتماعی، از نهادهای بین المللی گرفته تا آزمایشگاه های تحقیقاتی، انسان ها فارغ از رنگ و نژاد و زبان دوش به دوش هم کار می کنند و هرگز نه اجازه می دهند و نه روا می دارند که حرکت مشترک انسانی آن ها به واسطه تفاوت های فرهنگی خدشه دار شود. هر چه انسان هایی دانشمندتر، عالم تر و فرزانه تر شده اند، وجهه جامع تری یافته و به جای ماندن در این که از چه قوم و نژادی هستند به کل بشریت فکر کرده اند. پیام مذاهب، پیام رهبران بزرگ در طول تاریخ همیشه مخاطب بشری داشته است از این رو هر چه ما دنبال فرهنگ بالاتری باشیم باید ملاک های تفرقه انگیز به ویژه آنهایی که ربطی به انسانیت ما ندارند را از خود دور کنیم. چرا باید اروپاییان اتحادیه اروپا داشته باشند، کشورهای حوزه خلیج فارس شورای خاص خود را تشکیل دهند تا منافع مشترکشان را دنبال کنند، آن وقت نوبت به تمامیت ارضی یک کشور که می رسد، جدا سازی و استقلال مطلوب باشد؟

ثانیا: اگر به علت مسائل فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی یا هر علت دیگر، اکثریتی موجب آزار اقلیتی شد یا این که اقلیت نتوانست به همه آنچه که می خواهد برسد آیا به جای اصلاح باید به سراغ جدایی رفت؟ در این حالت هر قوم و مکتب و گروه و قشری باید برای خود تکه سرزمینی گرفته و مستقل شود!! ارامنه، کلیمیان، زرتشتی ها، اهل سنت، بلوچ، لر، مازنی، عرب، ترکمن، آذری و ... همه باید اعلام استقلال کنند!

در نهایت عراق امروز یک کشور واحد با مرزهای شناخته شده بین المللی و تعهدات مشخص است. به فرض هم که تصمیمی بخواهد در آن گرفته شود باید کل ملت عراق در مورد آن تصمیم بگیرند نه این که بخشی از آن برای خود انتخابات برگزار کند و برای خود هم طالب استقلال شود، گر چه در آن بخش از سرزمین کردها زندگی می کنند ولی آن سرزمین به تک تک عراقی ها تعلق دارد همانطور که کردها می توانند در بغداد یا در بصره و در سامرا ساکن شوند، هر عراقی دیگری هم می تواند در شمال این کشور خانه بخرد و زندگی کند. آیا می توان انتظار داشت که در کشور ما اهالی خوزستان نفت را از آن خود بدانند؟ اهالی مازندران و گیلان، دریا و استانهای مرکزی صنعت و معدن و ... کشور ما و هر نقطه آن به تمام فرزندان آن سرزمین تعلق داشته و هیچ گروه، قوم یا دسته ای نمی تواند بدون رضایت دیگران و توافق همگانی قسمتی را از آن خود کند.