فیلم نگار از هر حیث متفاوت از حال و هوای سینمای ایران؛ لااقل در سالهای اخیر است. اگرچه که فیلمهای پلیسی، معمایی، اکشن و با ضربآهنگ بالا پیشازاین هم در سینمای کشورمان داشتهایم، اما نگار تجربهای متفاوت است.
رامبد جوان پیشازاین در فیلمهای خود نشان داده که فردی با افکار فانتزی و کمالگرا در اجراست. از همین رو فیلم نگار علیرغم کاستیهایی که دارد انصافاً با وسواس خاصی ساختهشده و این نکته در جزئیات در نظر گرفتهشده در فیلم کاملاً مشهود است.
اولین چیزی که در زمان دیدن فیلم به نظرم رسید ، فیلم بیل را بکش (kill bill) ساختهی تارنتینو بود.
اگرچه که خشونت موجود در فیلم نگار هیچ قرابتی با بیل را بکش ندارد و انصافاً فیلم رامبد جوان در قد و قوارهی فیلمسازی تارنتینو نیست؛ اما ساخت اکشنی هجو گونه با حضور یک زن در جایگاه قهرمان، موجب این یادآوری برای من بود. همچنین در فیلم نگار صحنههای کاملاً جدی و زدوخوردهایی را شاهد هستیم که بینندهی سالن در بعضی لحظات واکنش متفاوتی دارد و حتی شاید به آن بخندد! این همان روح هجو در فیلم است که ممکن است شما را بخنداند، متعجب کند و یا حتی پس از یک صحنهی خشن حس درد را به شما منتقل کند.
صحبت از هجو شد و به نظر میآید که خود رامبد جوان هم در طراحی و یا حتی اجرای برخی از سکانسهای اکشن در فیلم، تعمداً پیازداغ آن را زیاد کرده و مایههایی از هجو در آن ایجاد نموده است.البته طناز بودن خود رامبد جوان هم در این ایجاد این تلقی در ذهن من بیتأثیر نبود.
همانطور که گفته شد فیلم نگار بسیار خوشساخت و باکیفیت است و فیلمنامهی آنهم از گرهها و بازیهای خوبی در زمانبندی روایت قصه برخوردار است و این ظرفیت با استفاده از دکوپاژ مناسب به نحو خوبی از آب درآمده است. علیرغم اینها نکتهای که همین ابتدا باید گفت آن است، که پس از دیدن فیلم این سؤال پیش میآید که فارغ از خاصیت سرگرمکنندگی در یک اثر سینمایی، این فیلم چه پیام دیگری دارد؟ البته عدهی زیادی معتقدند که یک فیلم صرفاً باید خاصیت سرگرمکنندگی داشته باشد و مفهوم، پیام و فلسفه لازمهی خوب دانستن یک فیلم نیست. من هم تا حدودی با این نظر موافقم، اما معتقدم یک فیلم سرگرمکننده، خوشساخت و باکیفیت، اگر قصهای با مفهوم و پیامی نسبتاً عمیق داشته باشد، اثری قابلتأمل تر است و باید آن را فیلمی فوقالعاده دانست.
رامبد جوان پیشازاین در آثار متفاوت خود نشان داده که به دنبال کسب تجارب مختلف در فیلمسازی و صدالبته پیشرفت در این وادی است و انصافاً هم تا به اینجا تجربیات متفاوت و خوبی دارد. او توانسته به یکزبان منحصر به خود در ساخت آثارش برسد و این مهم به شکل یک امضا مشهود است.
این رویه فیلمسازی رامبد جوان و درنهایت ساخت فیلم نگار، نویدبخش اتفاقات خوب و مثبتی در آینده است و میتوانیم در مورد موفقیت او در ساخت چنین آثاری در سینمای کشور خوشبین باشیم. یکی از علل موفقیت احتمالی او در چنین آثار سینمایی، رقبای محدود در این ژانر فیلمسازی است و نگاه متفاوت خود رامبد جوان هم یاریدهندهی او در ساخت خواهد بود.
نگار از قصهی خوبی برخوردار است و چینش بههمریخته و تقدم تأخر مطرحشدن موضوعات، درنهایت به یک مفهوم واحد میرسد و شیوهی پیچدرپیچ بودن روایت فیلمنامه موجب گنگ بودن فیلم و سرگردان شدن خود نویسنده نمیشود(اتفاقی که در برخی آثار سینمای کشور شاهد آن هستیم)
البته ارتباط حسی یا بهنوعی روحی که میان نگار و پدر او وجود دارد میتوانست کمتر در میان پیچیدگیهای قصه قرار گیرد و فهم اتفاقات متأثر از این ارتباط ماورایی قابلدرکتر باشد. البته این موضوع برای طرفداران فیلمهای ماورایی و معمایی هرگز پیچیده نیست؛ اما اندک سهلتر روایت شدن آن میتوانست از گنگی بخشی از تماشاگران بکاهد.
البته باید اعتراف نمود که هنوز زمان زیادی لازم است تا بینندهی وطنی به تماشای چنین فیلمهایی عادت کند و زبان آن را بهصورت کامل درک کند. از طرف دیگر فیلمسازان داخلی هم باید برای موفقیت در اجرای یک چنین فرم از فیلمهای پستمدرن، زحمت و کوشش بیشتری به خرج دهند و برای موفقیت آثار خود از کوچکترین ظرافتها هم غافل نشوند.
من این فیلم را در دو فضای متفاوت از حیث تماشاگران حاضر در سالن دیدم، یکبار در میان اهالی فرهنگ و رسانه در ایام جشنواره و یکبار در میان مردمی که نمیشناختم و میتوانستند از هر طبقهی اجتماعی و هر قشری باشند. جنس واکنشها به صحنههای این فیلم بسیار جالب بود. خنده، حالات متعجب گونه و درک اشتباه ناشی از متوجه نشدن یک صحنه(از پچپچها معلوم میشد) نکاتی بودند که هر دو فضا وجود داشت، اما بالطبع در تماشاگران غیرحرفهای بیشتر بود.
اما نکتهی مثبتی که در میان تماشاگران هر دو سینما وجود داشت، نوعی رضایت نسبی در میان عموم حضار در سالن بود که بیانگر موضوعات مختلفی است. یکی از علل این رضایتمندی همان فقدان حضور مداوم و تعدد چنین آثار فیلمهایی در میان آثار سینمایی کشور است؛ یعنی یک فیلم سرگرمکننده که همداستان نسبتاً خوبی داشته باشد و هم در اجرا خوشساخت باشد. فضای خاکستری سینمای کشور موجب شده تا سبد مخاطب ایرانی عموماً محدود به انتخاب از میان فیلمهایی طنز بدون قصه و صرفاً پکیجی از جک و اس ام اس های معمول در جامعه و یا فیلمهای تلخی باشد که از حیث قصه و ساخت شرایط بهتری دارند. در میان این دو شقه شدن سینمای کشور فاصله زیاد و ظرفیت عظیمی وجود دارد که فیلمهایی نظیر نگارمی توانند آن را پر کنند.
فضای فیلم و شخصیتهای آن تنها قابلیت دربرگیرندگی بخش بسیار کوچکی از جامعه را دارد، اما ژانر معمایی-اکشن با مایههایی از هجو میتواند توجیهکنندهی بکار گیری این فضا برای روایت قصه باشد. همچنین آنگونه که پیشتر گفته شد، رامبد جوان علاقهمند به خلق فضاهای فانتزی است و این اتفاق را در نگار هم رقمزده است.
جدای از نقاط ضعف و قوت فیلم رامبد جوان، شخصاً از ساخت چنین فیلمی خوشحال هستم و امیدوارم تا این روند در سینمای کشور دنبال و تقویت شود، تا بینندهی ایرانی هم بهمرور با این فضا در سینمای کشور آشنا شده و به آن عادت کند. در این صورت بسیاری از سوءتفاهمها هم برطرف خواند شد و ساخت آثار نظیر فیلمهای تخیلی، ماورایی، معمایی و استفاده از فضایی وهمآلود کمتر موردانتقاد قرار خواهند گرفت و رفتهرفته فیلمها قوت خواهند یافت.
همانگونه که امروز سینماگرانمان استاد ساختن فیلمهای تلخ و روایت مشکلات اجتماعی شدهاند، ما تماشاگران فرصت دهیم و سازندگان هم تلاششان را مضاعف کنند تا سینمای سرگرمکننده (صدالبته با مفهوم و داستان) هم زمینهی بیشتری برای ساخت و دیده شدن داشته باشد و سینما بهعنوان ظرفیتی عظیم، تأثیرات مثبت خود را در جامعه بیشتر به رخ بکشد.