به نظر عدهای ناشر شدن کاری ندارد، یک چیز میخواهد و یک چیز نمیخواهد. آنچه میخواهد پروانه نشر است که به آسانی آب خوردن میتوان گرفت مخصوصا اگر پای ژن خوب وسط باشد. آنهم دوتا دوتا؛ و آنچه نمیخواهد وجدان است. شما پروانه نشر داشته باشی و وجدان نداشته باشی ناشری، تمام؛ فقط کافی است بگردی در بازارنشر ببینی چه میفروشند و چه نمیفروشند . اصلا نیاز نیست سواد داشته باشی، تجربه داشته باشی و یا حتی سرمایه و مال داشته باشی؟ همه اینها را ناشران موفق دارند، همینکه وجدان نداشته باشی کافی است .
بگرد ببین کدام ناشر موفق است و چه کتابهای پرفروشی دارد. آنها را بخر بده به یک حروفچین که البته کمی هم سواد داشته باشد و بتواند (فهم) را بکند (شعور) و (است) را بکند (هست) و (مانند) را بکند (شبیه)، یک اسم جعلی و یانه اسم خواهرزاده و یا بردازهات را هم بزن روی جلد به نام مترجم حتی میتوانی زحمت تغییر جلد را هم بخود ندهی، کتاب ترجمه است دیگر، چه کاری هست که هزینه بکنی برای گرافیک و طراحی و …. اینطوری نه هزینه خرید رایت دادهای، نه هزینه ترجمه مترجم، نه هزینه ویراستار و نمونه خوان و نه هزینه گرافیک و طراحی جلد و ….. خیلی راحت !
کتاب به کوشش حروفچین آماده شد، خیلی وقتها کوشش حروفچین هم نیست، یکبار یک حروفچین کتابی را سالها پیش آماده کرده و شما و دهها نفر امثال شما میتوانند از آن بهره ببرند. الان خیلی از کتابهای حافظ و سعدی و نظامی و فردوسی و … همینطور است. به کوشش حروفچین. اصلا چه کاری هست که به دنبال متن درست بروید و مصحح پیدا کنید و هزار زحمت به جان خود بخرید. مردم یک دیوان حافظ میخواهند دیگر. همینکه فال داشته باشد و یا تعبیر و تفسیر کافی است .
هرکه با اهل خود وفا نکند
نشود دوست روی و دولتمند
(سعدی علیه الرحمه)