عیار مدیریت ترامپ و ما

علی امیری، گروه تعاملی الف،   3960620280
عیار مدیریت ترامپ و ما

این روزها با تصویب و امضا قانون جدید تحریم ایران، کره شمالی و روسیه در مجلس آمریکا و اعلام مجدد و چند باره مواضع ضدّ ایرانی‌ و تحریمی ترامپ، بار دیگر بحث ترامپ و سیاست های او در کشور بالا گرفته و بسیاری از کارشناسان سیاسی، اصحاب قلم، سیاستمداران ایرانی‌ و خارجی‌ و حتی مردم با عناوین مختلف به شخصیت سیاسی ترامپ وسیاست هایش و حتی مسائل شخصی‌ و بیماری احتمالی‌ و روانی‌ بودن او می‌پردازند. در یادداشت قبلی‌ مشخصا به دلیل اعلام موضع ترامپ در مورد پیمان اقلیمی پاریس و بحث گرمایش زمین فقط از نظر علمی‌ پرداخته شد، اما در این یادداشت به بهانه این نظر ترامپ در مورد خارج کردن آمریکا از پیمان اقلیمی پاریس، تلاش خواهد شد تا نگاهی‌ دیگر به پدیده ترامپ به دو دلیل، یکی‌ لزوم شناخت بهتراز ترامپ و سیاست های او که متاًسفانه کاملا مخالف منافع دولت و نظام ما قرار دارد و از زاویه دیگری شاید با تحلیل مواضع و اصول فکری ترامپ، بتوانیم، تجربه و رهیافت جدیدی را برای کشور خودمان مورد بررسی قرار دهیم. به هر حال ما در دینمان به بزرگانی اقتدا داریم که آموختن حتی از دشمن را جایز دانستند.

با این مقدمه و با تاکید مجدد اینکه این یادداشت طبیعتاً به هیچ وجه در جهت تمجید از سیاست ها و شخصیت ترامپ نیست و فقط در جهت ارائه تصویر واقعی‌ نه رسانه‌ یی از جریاناتی که در آمریکا و دولت ترامپ می‌گذرد و تنویر افکار عمومی‌ و به خصوص کارشناسان و تحلیلگران سیاست خارجی کشور هست که متاًسفانه تا حدود زیادی شناخت کامل و صحیحی از جامعه آمریکا و پایگاه اجتماعی و عناصر قدرت ترامپ ندارند. می‌خواهیم ببینیم که ترامپ و پایگاه اجتماعی و قدرت او در آمریکا را چگونه باید دید و مطابق آن نسبت به خطر ترامپ و جدی بودن آن برای کشور، افق جدیدی را فرارو، کارشناسان و تحلیلگران سیاست خارجی‌ کشور قرار داد.

برای شروع باید گفت هم اینک در دنیا، مانند ایران، و به خصوص خود آمریکا شما به ندرت می‌توانید رسانه‌ یی بیابید که با انواع خبر، میزگرد، شو کمدی، مصاحبه، کاریکاتور و... تقریبا هر روز به ترامپ انتقاد نداشته باشد. به خصوص با تصمیمات او در مورد خروج از پیمان اقلیمی پاریس و یا درخواست بازنگری وسیع در پیمان بازرگانی آمریکای شمالی و یا پیمان بازرگانی اقیانوس آرام و البته دیوار مکزیک و دیگر تصمیماتی که همه برای یک سیاستمدار غربی به معنی‌ خودزنی سیاسی در بین مردم و رسانه‌ها است. این هجوم رسانه‌ یی به او تقریبا ۲۴ ساعته ادامه دارد ولی‌ سوالی که قطعاً ناظران و البته خوانندگان باید از خود بپرسند، این است که پس، چگونه است، جایگاه چنین فردی که از نظر رسانه‌‌ها و بسیاری از مردم آمریکا و دنیا چنین زیر سوال است، ولی‌ همچنان با قدرت به ریاست جمهوری و راه خود ادامه می دهد و نه تنها از بین طرفداران او در خود آمریکا نسبت به زمان انتخابات کمتر نشده بلکه جایگاه او در میان طرفداران او به خاطر شواهد و دلایل بسیار محکم که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد، محکمتر شده است و این دقیقا جای است که ما در ایران، باید به آن توجه داشته باشند تا شناخت بهتری از واقعیت دشمن و رقیب خود پیدا کنیم و ٔبر آن اساس، تصمیمات دقیق واقع بینانه برای مقابله با او، در پیش بگیریم.

به این منظور مهمترین مساله که باید به آن پرداخت و چه در ایران و چه در حتی کشورهای اروپایی و متحد آمریکا، کمتر به آن توجه می شود این است که تحلیلگران ما، اغلب جامعه آمریکا را مانند جامعه ایران یا جوامع اروپایی و آسیایی، جامعه یی از نظر سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، کمابیش همگن فرض می کنند. در واقع این بزرگترین پیش فرض اشتباه است. جامعه آمریکا به خلاف جوامع سنتی، به دلیل نسبتا جدید بودن، جامعه یی به شدت غیر همگن و قطبی است و متشکل از اقلیت ها رنگین پوست، با مذاهب گوناگون و علائق متفاوت است. سیاهان آمریکا به حدود ۵۰ میلیون یا هیسپانیک‌ها که بسیار از آن ها حتی انگلیسی‌ نمی دانند در حدود ۴۰ میلیون نفر و البته تا حدود ۲۰ میلیون نفر از مهاجران غیر قانونی‌ و نسبتا جدید از مکزیک و کشورهای آمریکای جنوبی و البته چند ده میلیون مهاجر جدید از آسیا، هند، آفریقا و کشورهای خاورمیانه است که اساسا نقش بزرگی در فعالیت های اقتصادی، سیاسی، دانشگاهی و به خصوص تعلق خاطر‌ قوی به هویت آمریکای ندارند.

اما در سوی دیگر ما با یک هسته اصلی‌ و موتور اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کاملا سفید پوست در آمریکا روبرو هستیم که شاید ۴۰ درصد عددی جامعه آمریکا را داشته باشند ولی‌ موتور اصلی‌ اقتصاد و صنعت و بازرگانی و کارگران بسیار ماهر و در یک کلام شاکله جامعه آمریکا ٔبر روی دوش آن ها قرار دارد و به جز اقلیتی از آن ها که در شهر‌های بزرگ قرار دارند و دارای افکاری تعدیل شده هستند، به شدت محافظه کار، ملی‌ گرا با آرمان ها و ارزش‌هایی‌ هستند که فقط مختص خود آن ها است و اعتقاد دارند که تمدن و صنعت و اقتصاد آمریکا توسط آن ها و گذشتگان آن ها ساخته شده و آن ها مسئولیت تاریخی حفظ و نگهداری از این سرمایه را دارند و به شدت در این باره احساس مسئولیت تا حد از خود گذشتگی می کنند. برای درک آن ها، باید دنیا را از دید آن ها دید.

 

به عنوان مثال، مساله آزادی داشتن اسلحه برای این طبقه همانقدر مهم و اساسی‌ است که مثلا سنت گاو بازی برای اسپانیایی ها و سنت ها و فستیوال‌های عجیب و قریب ژاپنی ها یا سایر ملل برای ما عجیب می اید. به همین دلیل است که اصولا آن ها اوباما را رئیس جمهوری که فقط زاده آمریکا بود ولی‌ هرگز آمریکایی‌ نبود، ارزیابی می کردند و به شدت احساس می کردند که در زمان او، نظرات و ارزش‌های آن ها به کناری گذاشته شده اند. و برای این اقلیت ترامپ، گمشده ای بود که به قول معروف گوش به حرف و درد دل‌ آن ها می دهد. اینجاست که قدرت و قوت ترامپ شکل می‌گیرد و او به نحو بسیار هوشمندی از آن دارد برای تقویت جایگاه قدرت خود و دولتش و پیشبرد برنامه‌هایش استفاده می‌کند و دقیقا به دنبال سیاست‌هایی‌ است که این موتور اصلی‌ جامعه آمریکا، به دنبال آن است یعنی‌ حمایت از کارگران سفید پوست در بخش‌های کشاورزی، صنعت، ساختمان، و یا خارج کردن آمریکا از پیمان پاریس که در طول ۵ سال آینده، تا ۵۰۰ هزار شغل را در معادن زغالسنگ و صنعت انرژی آمریکا از بین می‌برد در حالیکه چین، هند، اروپا و روسیه، تا ده سال، از اجرای آن، معاف هستند و یا کاهش کمک‌های اجتماعی به سایر اقلیت ها از مالیات پرداختی این اقلیت سفید پوست، مانند اوباما کر. و با وجود چنین فضای رسانه‌ یی علیه ترامپ، او همچنان به خواست های اصلی‌ این اقلیت در آمریکا توجه می‌کند و ٔبر اجرای آن ها تاکید دارد، ولو اینکه در محافل عمومی‌ و دنیا و فضای رسانه‌ یی، به ضرر او باشد.

البته حالا قطعاً تعدادی از دوستان خواهند پرسید، این مساله چه اهمیتی برای کشور ما دارد که این اقلیت چه فکر می کنند و یا در آمریکا به چه کسی‌ متمایل هستند و سوال مهم دیگر اینکه، خوب، در دنیا و حتی در کشور خودمان هم ما رئیس جمهوری داشتیم که شعارهای پوپولیستی مانند ترامپ سر می داد ولی‌ در عمل دیدیم که برنامه‌های او اصلا موفق نبود.

در پاسخ باید گفت، طبیعت دنیا امروز این است که کشورها و دولت هایی که از اقتصاد نیرومند برخوردار هستند، از این ابزار، برای پیشبرد برنامه‌های سیاسی خود استفاده می کنند و دقیقا همین جا هست که در مساله هسته‌ای، ما با تحریم و فشارهای اقتصادی آن، روبرو بودیم و همین جا هست که چگونگی‌ عملکرد اقتصادی آمریکا و این اقلیت ٔبر سیاست های آمریکا در پیشبرد تحریم های جدید علیه ایران، روسیه و کره شمالی،و در نتیجه وضعیت اقتصادی و امنیت ملی‌ کشور ما بسیار مهم می شود چون اگر شاخص های اقتصادی آمریکا رو به سقوط و ضعف باشد، طبیعتاً، آن ها نمی توانند کشورهای دیگر دنیا مانند چین، ژاپن، کره، ترکیه، روسیه و... را در سیاست های تحریم خود، همراه کنند و همین جا است که نتیجه همراهی این اقلیت با ترامپ و افکار او برای امنیت ملی‌ ایران، از دید فشارهای اقتصادی و سیاسی ترامپ، اهمیت زیادی پیدا می‌کند. بله، در نگاه اول و رسانه‌ یی تصور می شود که دولت ترامپ در هرج و مرج کامل است و ترامپ فردی روانی‌ یا ضعیف و حتی کودن است ولی‌ نتایج کارکردها و شعارها و برنامه‌های او در عالم واقعیت در این شش ماه کاملا چیز دیگری را بیان می‌کند.

بزرگترین برگ برنده ترامپ این است که توانسته که در این اقلیت بسیار تاثیر گذار از نظر اقتصادی دوباره، نشاط و امید را برگرداند و این باعث شده که آن ها برای موفقیت دولت ترامپ، تلاش بیشتری بکنند چون ترامپ را تنها شانس خود برای ٔبرگردان افکار خود به واشنگتن بعد از چند دهه می دانند. اگر در محافل طرفداران ترامپ و به خصوص این کارگران سفید پوست حضور پیدا کنید و به صحبت‌های آن ها گوش دهید، متوجه می شوید که آن ها، ترامپ را نسخه آمریکایی‌ پوتین می دانند و اعتقاد دارند به همان صورت که پوتینیزم موجب نجات ملت روسیه از انحطاط و ضعف شد، ترامپیسم هم می تواند دوباره آمریکا و این اقلیت را به جایگاه تاریخی خود برگرداند. برای نمونه، همه می‌دانند که بازار سهام در کشورهای پیشرفته و آمریکا، قلب اقتصاد و نبض اقتصادی این کشورها هستند که توسط خبره‌ترین متخصصان و مدیران اقتصادی این کشورها اداره و تجزیه و تحلیل می شود. دقیقا ٔبر خلاف جو رسانه‌ یی، از زمانی‌ که ترامپ انتخاب شد، بازار سهام آمریکا، در یک صعود تاریخی در عرض شش ماه، با بیشتر از ۲۰ درصد رشد، به رقم رکورد گونهٔ ۲۲۰۰۰ رسیده است. این نشان می دهد که کارگزاران بورس آمریکا و بزرگترین شرکت‌های دنیا برنامه‌های اقتصادی ترامپ برای اقتصاد را تایید کردند. ازآن‌طرف میزان بیکاری در آمریکا در همین ششماه به پایین‌ترین میزان در ۵۰ سال اخیر همراه با افزایش واقعی‌ درآمد کارگران رسیده است، این دلیلی نمی تواند داشته باشد جز اینکه مدیران شرکت‌های بزرگ چشم انداز بسیار مثبتی از اقتصاد دارند و باعث می شود با خوشبینی به استخدام بیش از پیش نیروی جدید و گسترش فعالیت های خود بپردازند. همچنین میزان رشد اقتصادی در این شش ماه‌ ازسال های گذشته بهتر بوده و شاخص بهره وری و قیمت خانه و افزایش اشتغال صنعتی و کشاورزی و رونق بخش ساختمان، همگی‌ حکایت از آن دارد که نخبگان جامعه آمریکا، برخلاف رسانه‌ ها، اقدامات ترامپ را تایید کردند.

این ها را در کنار تیمی که ترامپ برای خود انتخاب کرده بگزارید. همه دست اندرکاران قطعی می دانستند که ترامپ به سه نفر از نزدیکترین دوستان و حامیان خود یعنی‌ نیوت گینگریج، رودی جولیانی و جان بولتون، مقامات بسیار بالایی‌ در حد معاون بدهد، ولی‌ ترامپ حتی یک پست مدیریتی در حد سفارت را به آن ها نداد ولی‌ در مقابل، در مقیاس دستگاه حاکمیت آمریکا، به اصل شایسته سالاری کاملا پایبند بوده و به خبره ترین، کم حاشیه‌ترین و خوش نام‌ترین افراد در هر حوزه، که حتی برخی‌ از آن ها به بدترین شکل شخصیت ترامپ را در زمان انتخابات زیر سوال برده بودند، پست و مقام داده است و حالا هم می‌بینید که به محضی که مشخص بشود که فردی در تیم‌ او، گذشته پنهانی داشته، بدون تعارف کنار زده می شود که رسانه‌‌های منتقد از آن، به عنوان هرج و مرج در کاخ سفید یاد می کنند.

حتی تا سه ماه پیش، دلار آمریکا به بالاترین ارزش خود در ۱۵ سال گذشته در برابر یورو رسید ولی‌ باز در سه ماه پیش ترامپ طی‌ توییتی، از سیاست جدید اقتصادی آمریکا، برای کاهش ارزش دلار آمریکا، به منظور حمایت از تولید کنندگان و صادر کننده گان، خبر داد و حالا می بینیم از آن زمان، دلار آمریکا در برابر یورو تقریبا ۱۵ درصد ارزش خود را از دست داده که به نفع اقتصاد آمریکا و سیاست اشتغال و رونق است که به خبرگان و ناظران بی‌ طرف، نشان می دهد، تیم‌ اقتصادی این دولت کنترل بسیار خوب و منطقی‌ ٔبر اقتصاد دارند.

البته این فقط افراد خبره و مؤثر در آمریکا نیستند که ترامپ را ٔبر خلاف رسانه‌ ها، بسیار جدی ارزیابی می کنند. کشورهای بزرگ و مقتدر و رقیب آمریکا مانند روسیه، چین، هند و حتی فرانسه و آلمان، علیرغم همه پیش فرض‌های تحلیلگران رسانه‌ یی، ترامپ را جدی گرفتند و تلاش دارند بهترین روابط سیاسی و حتی شخصی‌ را با اوو برقرار کنند. دیدار متعدد رهبران چین، هند، ژاپن، پوتین، مکران و مرکل، علیرغم اختلافات، همه تایید کننده این است که مثل روسیه با بیشتر از ۴۰۰ دیپلمات در آمریکا، کاملا شناخت حرفه یی از جامعه آمریکا دارند و دیپلمات های آن ها، وقت خود را صرف مصاحبه با فرید زکریا و یا رسانه‌‌های منتقد ترامپ در آمریکا نکرده اند و گزارش واقعی‌ ازفضای حاکم بر آمریکا، به پایتخت ها و تصمیم گیران و تصمیم سازان خود منعکس کرده‌اند. همین گزارشات حرفه یی باعث شد پوتین یا چین که اصولا اوباما و جایگاه او را به درستی در جامعه آمریکا، جدی ارزیابی نکرده بود، و بدترین روابط را با او داشت، ولی‌ در مورد ترامپ، تمام تلاش خود را می‌کند که روابط جدیدی با او و آمریکا برقرار کند و ما داریم عملا نتیجه آن را در همکاری روسیه با آمریکا در سوریه و یا همکاری تمام و کمال روسیه و چین در قطعنامه تحریمی اخیر کره شمالی و البته گزارش افزأیش واردات چین در چهار ماه اول امسال از آمریکا با رشدی ۲۱ درصدی که به مراتب بیشتر از واردات آمریکا از چین بوده، شاهد باشیم.

 

به هر حال تا اینجا تلاش شد، تصویر واقعی‌ از ترامپ به عنوان بزرگترین تهدید سیاست خارجی‌ کشورمان ارائه شود و دست اندرکاران را دعوت به هشیاری بسیار بیشتر در مورد او کنیم و یادآور شویم که همانطور که در مقاله "پوتین، نتانیاهو، ترامپ و امنیت ملی‌ ایران" آورده شد، به هر حال این اقلیت سفید پوست و پر نفوذ در آمریکا، در نظام دمکراسی هر نفر یک رای، باز توان انتخاب ترامپ را نداشتند و اینجاست که نقش اقلیت بسیار پر نفوذ طرفدار اسرائیل و نتانیاهو، در ساختار جامعه سیاسی آمریکا پر رنگ می شود و نقش تعیین کننده دارد و ترامپ با رابطه ویژه با این اقلیت، توانست این کمبود رای را جبران کند و حالا زمانی‌ است که باید اجرت این اقلیت را با سیاست های تحریمی و شدید ضدّ ایرانی‌ بدهد! نخبگان آمریکایی کاملاً به این امر واقف هستند ولی‌ به دلیل اینکه می‌دانند اعلام علنی آن، یعنی‌ خودکشی‌ سیاسی و حتی جانی، پوتین و روسیه را مطرح می کنند تا بتوانند ترامپ را تحت فشار قرار دهند. به نظر شما عجیب نیست که دقیقا در هفته یی که اعضا خانواده ترامپ برای بازپرسی‌ سنا فراخوانده شده بودند، ترامپ مجبور می شود که در یک روز، سه بار علیه ایران موضع گیری بسیار سخت کند؟

در اینجا و در جمع بندی نهائی، می توان به چند نکته اصلی‌ اشاره کرد:

۱- ترامپ را هرگز یک پدیده و جریان بی‌ ریشه و بی‌ پشتوانه در نظر نگیریم، او و جریان او یا بسیار هوشمند است و یا بسیار هوشمندانه اداره می شود.

۲- مهمترین هدف و سیاست ترامپ در مورد ایران، پیش برد یک جنگ سرد تمام عیار مانند جنگ با شوروی است که اساس آن ٔبر محدودیت، تحریم و فشار سیاسی و درعین حال آمادگی برای برخورد نظامی می‌باشد و در این مورد به لابی نتانیاهو تعهدات ویژه یی داده است

۳- در این چالش، هرگز روی روسیه، چین و اروپا حساب نمی‌شود کرد. اول اینکه آن ها خود با فشارها و تهدیدات و تحریم های آمریکا روبرو هستند و از آن مهم تر به خاطر سیاست تهاجمی پوتین در زمان اوباما علیه آمریکا و به خصوص اروپا، رهبران اروپایی به خاطر سیل پناهندگان از سوریه و لیبی‌ و تهدیدات فزاینده پوتین درشرق اروپا و اوکراین هرگز به روسیه اعتماد ندارند از طرف دیگر روسیه در چهار سال گذشته، تا ۱۰ درصد رشد منفی‌ اقتصادی داشته در حالیکه بزرگترین رقبای او، یعنی‌ آمریکا و چین تا ۱۰ درصد رشد اقتصادی داشته‌اند، و این یعنی‌ یک روسی تا ۲۰ درصد از یک آمریکایی‌ و بسیار بیشتر با یک چینی‌ فاصله گرفته و این روندی نیست که پوتین به شدت وطن پرست و عملگرا در جهت منافع ملی‌ ملت روسیه، بتواند ادامه آن را با ادامه سیاست تنش با آمریکا و اروپا تحمل کند و به همین دلیل، در نهایت، با ترامپ همراه شده و بیشتر خواهند شد.

۴- زیاد روی مشکلات داخلی‌ ترامپ که بیشتر در رسانه‌‌ها مخالف آمریکا جریان دارد، حساب نکنیم این جریان مانند همان جریان جنبش یک درصد است که توسط فعالین حزب دمکرات ایجاد شد و عملا با توافقات سیاسی محو شده است. احتمال استیضاح ترامپ به خاطر جریان روسیه کمتر از ۱۰ درصد است و حتی در صورت برکناری یا استعفا او، مایک پنس، که جانشین قطعی او خواهد بود، به مراتب دارای مواضع تندرو تر و تهاجمی تر علیه ایران، روسیه و کره شمالی است و حتی دموکرات ها هم به همین دلیل تمایلی به استیضاح ترامپ ندارند.

 

۵- تنها تهدید روسای جمهور در آمریکا به صورت تاریخی دو چیز است، یکی‌ وضعیت اقتصادی و به خصوص نرخ بیکاری و درآمد مردم که همانطور که گفته شد، ترامپ هرگز از این ناحیه احساس خطر نمی کند و دیگری نفوذ لابی هوادار اسرائیل که تا به حال، ترامپ نشان داده که کاملا در مسیر آن ها قرار دارد. به هر حال تهدید جریان ترامپ برای کشور ما و حتی روسیه و چین بسیار وسیع، ریشه دار و تاریخی‌ است و برای مقابله با آن، بزرگترین اشتباه تاکید و تکرار، راه کارهایی است که تاکنون داشته ایم، با این راهکارها و با امید به شرق یا چین یا روسیه یا اروپا یا افتراق داخلی‌ در آمریکا، ما زمان لازم را به جریان ترامپ برای پیشبرد سیاست تحریم و فشار خود می دهیم و در واقع در زمین او بازی می‌کنیم. برای مقابله با ترامپ به افکار واقع گرایانه عملی‌ و به خصوص با تاکید ٔبر داخل و رجوع به سیاست هایی که همگرائی بیش از پیش ملت و دولت ایران را تضمین کند، داریم.

به عنوان نمونه بسیار ساده، هر چند حساسیت‌های اخیر در مورد اجرای کنسرت‌ها در برخی‌ مناطق کشور می تواند به جای خود دارای دلأئل قوی و قابل دفاع باشد، ولی‌ در تصویر بزرگتر، این سختگیری ها و محدودیت ها، نمی تواند کمکی‌ برای همگرایی هر چه بیشتر مردم و به خصوص قشر جوانتر، با دولت کند و این دقیقا در نهایت، بدون این که خود بخواهیم، به نفع جریان تحریم، تحدید و فشار ترامپ تمام می شود. به طور خلاصه اگر ترامپ و این جریان دارد بسیار هوشمندانه از ظرفیت ملت آمریکا برای پیشبرد سیاست های خود استفاده می‌کند، ما هم باید هوشمندانه از ظرفیت ملت خود، حتی آن قشرهایی که کاملا با ما همراهی ندارند استفاده کنیم. همچنین در عرصه سیاست خارجی‌ پیش از این در یادداشت "ترامپ و فرصتی برای ایران" پیش بینی‌ شده بود که ترامپ هرگز برجام را پاره نخواهد کرد و به جای آن با انواع تحریم، دستور اجرائی و فشار سیاسی، تلاش می‌کند مزایا برجام را برای ایران به صفر برساند. ولی‌ حالا متاًسفانه باید گفت، به دلیل مواضع بسیار ملایم سیاست خارجی‌ ایران، در برابر این تحریم ها، که عملا، این برداشت را ایجاد کرده که دست ایران برای تلافی خالی‌ است و با توجه به موفقیت‌های تیم‌ ترامپ در اقتصاد و همراه کردن رهبران اروپا و جهان که با میانداری نتانیاهو صورت می‌گیرد در سه ماه یا شش ماه آینده، اصلا بعید نیست که ترامپ ادامه اجرای برجام را به مذاکره مجدد در مورد آن، به منظور دائمی کردن آن و سایر مسائل منطقه یی، به خصوص با توجه به دوران انقلاب انرژی و نفت و گاز شیل بکشاند.

همانطور که در یادداشت، "بحران قطر، خطری برای ایران " آمده بود که به زودی ما شاهد تحریم های شدید اقتصادی و نفتی‌ علیه ایران، ونزوئلا و روسیه، برای باز شدن جای نفت و گاز شیل آمریکا خواهیم بود، و متاًسفانه حالا عملا اجرائی شده، بزرگترین تهدید را برای امنیت کشورهای تولید کننده نفت و گاز همین افزایش تولید نفت شیل و باز شدن دست آمریکا برای تحریم و حتی نا امنی برای کاهش تولید نفت و گاز کشورهای رقیب دانست. مثلا فقط تحریم اعلامی بسیار شدید آمریکا علیه روسیه، ایران و ونزوئلا را در کنار تحریم و مشکلات سیاسی قطر در نظر بگیرید. همه بحث، این است که این چهار کشور بزرگترین صادر کننده و تولید کننده‌های نفت و گاز دنیا هستند و قطر بزرگترین صادر کننده گاز مایع دنیا است. حالا در دنیا آمریکا به دلیل تولید گاز شیل نفتی‌، شروع به صادر کننده گاز مایع شده است، و عملا بازار گاز دنیا، در پایین‌ترین میزان تاریخی آن به دلیل اشباع بازار است. ولی‌ پیش بینی‌ می شود به دلیل گسترش روز افزون شیل نفتی‌ آمریکا، در ۵ سال آینده فقط از ناحیه گاز شیل، میزان تولید گاز آمریکا ۳۰۰ میلیارد متر مکعب و میزان تولید شیل نفتی‌ آمریکا، بیش از ۵ میلیون بشکه افزایش یابد و بازار آمریکا هم برای جذب این میزان گاز و نفت کاملا اشباع هست، یعنی‌ همه برنامه آمریکا، خارج کردن و محدود کردن تولید روسیه، ایران، ونزوئلا و قطر به منظور امکان صادرات این ۳۰۰ میلیارد متر مکعب گاز و ۵ میلیون بشکه نفت قوی و تولید جدید است و جالب است که بدانیم فقط روسیه ۱۴۵ میلیارد متر مکعب به اروپا و قطر تا ۱۲۰ میلیارد متر مکعب به چین، ژاپن و کره جنوبی صادر می‌کند. پس سیاست تحریم آمریکا علیه روسیه، قطر، ونزوئلا و ایران، فقط به منظور محدود کردن صادرات این کشورها برای باز کردن جأ برای این تولید فراوان آمریکا است.

اما در پایان، اجازه دهید، که به نکته مهمی‌ که ما از مدیریت ترامپ و تیم‌ جدید در آمریکا می توانیم بگیریم، بپردازیم. ترامپ عملا به رسانه‌‌ها و میزان رای خود و انتقاد‌ها بی‌ توجه است، ولی‌ چون حاصل عملکرد او، توسط نخبگان و کارآفرینان آمریکا، نخبگان سیاسی دنیا، منطقی‌ و جدی ارزیابی شده است، توانسته به موفقیت های بزرگی در اقتصاد آمریکا و همکاری با روسیه و چین در قیاس با اوباما دست یابد. نکته همین جا است. همه اقتصاددانان و کارشناسان و خبرگان اقتصاد ایران، اعتقاد دارند هر دولتی که بخواهد به واقع به نفع اقتصاد ایران در بلند مدت عمل کند، باید چند کار اساسی‌ مانند اصلاح سیستم بانکی‌ و سود، اصلاح سیستم قیمت گذاری ارز و تک نرخی کردن آن، منطقی‌ کردن پرداخت یارانه، شفافیت در آمار و ... بپردازد، ولی‌ متاًسفانه می بینیم که هیچ دولت و مقام سیاسی در ایران، از بیم انتقادات سهمگین رسانه‌‌ها و مردم عادی، حاضر به قدم زدن در این راه نیست و دولت دوم آقای روحانی، نیز، هیچ برنامه عملی‌ برای قدم گذراندن در این راه پر مخاطره ولی‌ لازم، مانند دور اول این دولت، اعلام نکرده.

و این می شود که می بینیم مثلأ آقای سیف بعد از ۵ سال باز وعده تک نرخی شدن ارز را می دهد و یا وزیر اقتصاد در سال آخر خدمت خود، انتقاد می‌کند که چرا نرخ سود در ایران منطقی‌ نمی‌شود (احتمالا انتقاد ایشان متوجه وزیر بهداشت یا وزیر ورزش و جوانان یا سازمان محیط زیست است که متولی نرخ سود بانک ها و سیستم اقتصادی ایران ‌است!) و یا دولتی که با وعده ارائه آمار شفاف و شفافیت آمد، در تیر ماه، ۹۶ و بعد از انتخابات، رشد اقتصادی منفی‌ سال ۱۳۹۴ را اعلام می‌کند و کلیه قرار دادها، از ایرباس، بوئینگ توتال را ابتدا فاینانس خارجی‌ معرفی‌ می‌کند ولی‌ حالا معلوم می شود همش خرید نقد بوده و فعلا برای باقی‌ قرارداد ایرباس، فاینانس خارجی‌ پیدا نشده.

 

به هر حال روزی در ایران باید متوجه شویم که اگر واقعاً در جهت اصلاح این امور با قدرت و شفافیت حرکت کنیم، ممکن است برای یک یا دو سال اولیه، زیر فشار ویران کننده افکار عمومی‌ و منتقدان و رقبا و رسانه‌‌ها مانند ترامپ قرار گریم، ولی‌ اگر عمل ما متکی‌ به واقعیت های علمی‌ و فقط منافع ملی‌ باشد نه متوجه صندوق رای، در میان مدت و بلند مدت، همان اصحاب قلم و رسانه‌‌ها و افراد منتقد، به دلیل بهبود وضعیت اقتصادی، یا به تعریف از ما خواهند پرداخت و یا سکوت اختیار خواهند کرد و از همه مهمتر به عهد خود با خدا و ملت برای تامین منافع ملی‌ آن ها، عمل کردیم و نام نیکی‌ برای خود باقی‌ خواهیم گذشت. در این هفته ها، ملت ایران، همچنین شاهد جنایت ها و اتفاقات ناگوار، دردناک و تکان دهنده مانند ربودن کودکان، جنایت های در حد سر بریدن و متاسفانه حمله سربازنی به همقطاران خود و...هستند. در بیشتر از ۹۵ درصد این موارد، اگر ریشه یابی‌ و آسیب شناسی شود، به مشکل اصلی‌ کشور یعنی‌ بالا بودن نرخ بیکاری و کم بودن درآمد و مشکلات اقتصادی خانواده‌ها می رسیم.

میزان بیکاری در ایران، از مرز هشدار گذشته است. همانطور که گفته شد، در تمام کشورهای پیشرفته دنیا، مهمترین معیار موفقیت یک دولت، میزان بیکاری و کنترل آن است. در این کشورها، مانند آمریکا، میزان اشتغال، ۵۰ درصد است. یعنی‌ از هر دو نفر یک نفر شاغل با نرخ بهره وری بسیار بالا، ولی‌ این نسبت، حتی اگر به استناد به آمار رسمی‌ و دولت در آستانه‌ی انتخابات باشد، کمتر از ۲۵ درصد یعنی‌ از چهار نفر، یک نفر شاغل می رسیم. وقتی‌ از سال ۱۳۸۴، ما بهبود معنا داری در این آمار و اشتغال نمی‌بینیم، یعنی‌ برنامه‌های مدیریتی و اقتصادی ما مشکل اساسی‌ دارد. و تا زمانیکه دولتمردانی نداشته باشیم که اجرای این اصلاحات را کلید بزنند و صندوق رای و محبوبیت عمومی‌ را در اولویت دوم و سوم خود بگذارند، این داستان ادامه خواهد داشت. به همان شکل که بسیاری از کودکان و حتی برخی‌ بزرگسلان، کاملا با داروی تلخ و یا جراحی، مخالف هستند ولی‌ بعد که بهبودی حاصل می شود، به ارزش آن پروسه‌های درمانی، پی میبرند. باشد که چنین درکی در جامعه ما و میان دولتمردان ما شکل بگیرد و فقط به نتیجه صندوق رای فکر نکنند و بیهوده منافع ملت ایران را خرج سیاست های به غایت مضر یارانه برای همه، تثبیت مصنوعی‌ نرخ ارز، یا دادن سودهای موهوم ۲۵ درصدی نکنند. باشد که چنین باشد.