راز اصرار بر «مذاکره و ملاقات به هر قیمت» چیست؟
عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت:
برخی از نخبگان سیاسی – رسانهای و روشنفکری کشور در منازعه بین ایران و غرب، مطلقاً ایران را مقصر و منشأ اختلافات میدانند و حتی نقد ملموسی را علیه امریکا نمینویسند، هیچ دلیلی را برای عدم مذاکره نمیپذیرند و هیچ پیششرط و خط قرمزی هم برای شروع مذاکره و توافق اعلام نمیکنند و ندارند. دقت در مصادیق انسانی و گروهی این جماعت میتواند به فهم علل این کلیگویی و کلیخواهی کمک کند. ممکن است گفته شود این جماعت نگران معیشت مردم هستند و بر این باورند که با مذاکره، رفع تحریم صورت میگیرد و مردم از فشار موجود و تورم رهایی مییابند. از منظر گفتمانی به مواضع، میتینگها، رسانهها و بیانیههای این جماعت که مینگریم، معیشت نه دال مرکزی گفتمان آنهاست و نه جزو دالهای شناور و تهی و عناصر گفتمانی است. عناصر اصلی گفتمانی آنان عبارت است از «دموکراسی»، «انتخابات آزاد»، «دین فردی»، «جدایی نهاد دین از سیاست»، «توسعه سیاسی»، «اصلاحات جامعهمحور»، «نفی اسلام اجتماعی و سیاسی» و...؛ بنابراین معیشت نه دغدغه آنان است و نه جزو گفتمان آنان میباشد و نه در چالش با حکومت مسئلهشان این بوده است.
ممکن است گفته شود دغدغه آنان حفظ ماهیت (ساختار) و موجودیت نظام اسلامی است. نگران هستند در تنشهای بیرونی موجود و مشکلات و ناترازیهای داخلی دیالکتیکی رخ دهد و نظام با مشکل ماهوی مواجه شود و تلاش میکنند این اتفاق نیفتد. بدون تردید این جماعت چنین نیستند. آنان بارها نوشته و گفتهاند که به دنبال گذار به «نظام دموکراتیک» (بخوانید نظام غیردینی) هستند و با صراحت نوشتهاند: «اصلاحطلبی بدون برو برگرد یعنی دموکراسیخواهی» و از سویی نظریهپردازی کردند که برای گذار به دموکراسی اگر حذف ولایت فقیه پرهزینه است باید آن را تشریفاتی کنیم و با مشروطه کردن آن، گذار از «یکهسالاری» به «مردمسالاری» را محقق سازند.
حال سؤال این است که با اینکه میدانند امریکا خواستار نابودی صنعت هستهای صلحآمیز و قدرت دفاعی و موشکی کشور است، چرا بر ملاقات و مذاکره اصرار دارند؟ با اینکه رئیسجمهور امریکا رسماً تسلیم خواهی را برای ایران تجویز کرده است و بعد از بمباران هستهای مدل ژاپن پس از جنگ دوم جهانی را اعلام میکنند، چرا باز اصرار بر مذاکره دارند؟ و چرا رفتن پزشکیان به سازمان ملل بدون دست دادن و ملاقات با ترامپ را فرصتسوزی و سفر وی را «بیخاصیت» اعلام میکنند؟ راز داستان همین جاست! این جماعت از ۱۵ سال پیش وقتی دموکراسیزاسیون و سکولاریزاسیون مدنظر را نتوانستند پیش ببرند، نرمال شدن جمهوری اسلامی را مطرح کردند و وضعیت ایران موجود را وضعیت «استثنایی» دانستند که باید از حالت انقلابی به حالت عادی حرکت کند. انقلابی بودن را غیرعادی و استثنایی دانستند و مانند بقیه کشور - خصوصاً اروپاییها - شدن را نرمال دانستند.
راز اصلی اینجاست که مهمترین شرط نرمال شدن را خوانش «دیگری» از «دشمن» میدانند. دیگری یا غیریت که صرفاً از ما بده بستان میخواهد و ایران انقلابی با خوانش دشمن از آن به دنبال استمرار روح اسلام انقلابی در کشور است. قاعده نرمال شدن زمانی مطلوب آنان میشود که رابطه ایران و امریکا از خطوط قرمز عبور و «گارد انقلابی» در مقابل «استکبار جهانخوار» فرو بریزد و ایران مانند عربستان، امارات، مصر و... گردد. بر این باورند که دست دادن رئیسجمهور ایران و امریکا آن هیبت انقلابی را فرو میکاهد و ذهنیت انقلابی در مقابل دشمن قسمخورده را به ذهنیت در مقابل «دیگری» که قابل معامله است، تقلیل میدهد. این جماعت حفظ انرژی هستهای را نه از دریچه علم بومی که شاخصی از آن روح انقلابی میدانند که با عبور از آن، تسلیم شدن محقق میشود و تسلیم شدن همانا و عدول و عبور از «ایران انقلابی» همانا! راز داستان اینجاست. بیانیه «مذاکره جامع» همین است.
******
سراب وعدهها
خبرگزاری دانشجو نوشت:
برجام در حافظه اجتماعی ایرانیان، علی الخصوص کسانی که در دهه نود اخبار را پیگیری میکردند و در جریان آن بودند آمیخته با واژههای دیگری شده و تداعی کننده بعضی از احساسات است. واژهها و عبارتهایی مانند: «همه تحریمها لغو خواهد شد.»، «واژه تعلیق در برجام وجود ندارد.»، «هم چرخ اقتصاد میگردد هم چرخ سانتریفیوژ»، «مکانیسم ماشه و اسنپ بک در برجام نیامده است»، «امضای کری تضمین است.» و سایر عبارتهایی از این دست از وعدههای تیم برجام برای زینت بخشی این توافق ابراز میکردند. وعدههایی که گذشت زمان اثبات کرد اکثر آنها مطابق با واقع نیست. روز گذشته هم در شورای امنیت یکی دیگر از دست پختهای آن یعنی فعال شدن مکانیسم ماشه برای مردم ایران مجددا روشن شد و از تبعات آن با خبر شدند. هر چند اثرات روی زمین و حقیقی نمیتوان برای آن متصور بود و آثار روانی آن بیشتر از هر چیز دیگری است و همین آثار باعث ایجاد نگرانی شده است. به بهانه فعالسازی آن قصد داریم در این گزارش تعداد اندکی از انبوه وعدههایی که توسط تیم برجام داده شده، اما پوچ از آب درآمد را بازخوانی کرده و مرور کنیم.
*روحانی:تمام تحریمها لغو میشود!
«امروز به ملت شریف ایران اعلام میکنم که طبق این توافق، در روز اجرای توافق، تمامی تحریمها، حتی تحریمهای تسلیحاتی، موشکی و اشاعهای هم لغو خواهد شد. تمام تحریمهای مالی، تمام تحریمهای بانکی و تمام تحریمهای اقتصادی، بهطور کامل لغو خواهند شد و نه تعلیق.» اینها جملات حسن روحانی در ۲۳ تیر ماه ۹۴ و زمان دستیابی به برجام بود. روحانی وعده داده بود: «روز توافق، روزی است که اتحادیه اروپا و آمریکا لغو همه تحریمها را بهصراحت اعلام میکنند و تصمیم خود را ابراز میدارند و از آن زمان است که تازه اقدامات ایران آغاز میشود.» بر این اساس، لغو تحریمها مقدم بر اقدامات ایران بود.
اما ظریف در ۲۲ شهریور ۹۴ گفته بود: «کل تحریمهای مالی، اقتصادی و پولی اتحادیه اروپا، از روز اجرا لغو میشود. کل تحریمهایی که ایالاتمتحده اعمال میکند بر شخصیتهای غیر آمریکایی، از روز اجرا، اجرای آن متوقف [تعلیق] میشود.» بهعبارتیدیگر، ظریف تنها ۲ ماه بعد از وعده روحانی مبنی بر لغو تمامی تحریمها و نه تعلیق؛ اعتراف کرد که تنها بخشی از تحریمهای آمریکایی تعلیق میشود.
*ظریف:مکانیسم ماشه در برجام وجود ندارد!
محمد جواد ظریف در شهریور ماه سال ۹۹ با حضور برنامه گفتگوی ویژه خبری رسانه ملی به صراحت اذعان کرده بود که اسم اسنپ بک و مکانیسم ماشه در برجام وجود ندارد. اما تجربه روز گذشته و بازگشت قطعنامههای شورای امنیت در خصوص ایران نشان داد حرفهای وزیر اسبق خارجه و مسئول تیم برجام درباره مکانیسم ماشه حقیقت نداشته و خلاف واقع بوده است.
اکنون که مجددا جمهوری اسلامی ایران ذیل فصل هفتم شورای امنیت قرار گرفته است و تمامی تحریمهای این شورا با اعمال فشار آمریکا به ایران بازگشته است متوجه شدهایم که تمامی وعدههای تیم دیپلماسی در آن زمان پوچ و بی حاصل بوده و تمامی کسانی که در ده سال معطل شدن کشور دخیل هستند به جای تقدیر باید در پیشگاه مردم ایران بابت هزینهای که بر روی دست کشور گذاشتن پاسخگو باشند.
******
چهار احتمال برای یک عملیات
روزنامه ایران نوشت:
شامگاه چهارشنبه هفته گذشته، مستند مربوط به این اقدام وزارت اطلاعات، با عنوان «نهانخانه عنکبوت» از شبکه یک سیما پخش شد. در این مستند، وزارت اطلاعات بخشهایی از میلیونها سند به دست آمده از مراکز حساس و افراد مؤثر در برنامه اتمی رژیم صهیونیستی را منتشر کرد. برای درک عملیات منحصر به فرد وزارت اطلاعات باید به بررسی ابعاد فنی، استراتژیک، سیاسی و منطقهای این عملیات پرداخت؛ روشهای احتمالی اجرا را موشکافی و پیامدهایش را در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی تحلیل و در نهایت آن را در بستر رقابت اطلاعاتی ایران و اسرائیل ارزیابی کرد.
رژیم صهیونیستی، به دلیل بهرهمندی از یکی از پیشرفتهترین سیستمهای امنیتی و اطلاعاتی جهان، هدفی بسیار دشوار برای عملیاتهای نفوذ محسوب میشود. تأسیسات حساس مانند دیمونا، که قلب برنامه هستهای-اتمی این رژیم است، تحت حفاظت چندلایهای، از جمله نظارت سایبری و تدابیر فیزیکی قرار دارند. نفوذ به چنین سیستمی نیازمند ترکیبی از مهارتهای اطلاعاتی، فناوری پیشرفته و بهرهگیری از ضعفهای احتمالی در ساختار امنیتی اسرائیل است. بهرهمندی از منابع انسانی یکی از روشهایی است که احتمالاً توسط وزارت اطلاعات به کار گرفته شده است. بخصوص آنکه حداقل از هفتم اکتبر 2023 به این سو، تعداد قابل توجهی از صهیونیستهای ساکن سرزمینهای اشغالی به جرم جاسوسی برای ایران، شناسایی، بازداشت و محاکمه شدهاند. معضلی که به اذعان تحلیلگران و مقامات رژیم صهیونیستی، تبدیل به یک بحران امنیتی برای این رژیم شده و البته میتواند نشانهای از وجود شبکهای پیچیده از عوامل داخلی باشد که با انگیزههای مختلف به همکاری با ایران ترغیب شدهاند.
انتشار اخبار متعدد از شناسایی و بازداشت جاسوسها توسط شینبت و پلیس رژیم صهیونیستی، بر توانمندی ایران در این حوزه مهر تأیید میزند. نکته جالب توجه آنکه روز پنجشنبه هفته گذشته و به فاصله تنها یک روز از سخنان خطیب خطاب به نتانیاهو، پلیس رژیم صهیونیستی و شین بت اعلام کردند که یک صهیونیست با تابعیت دوگانه اسرائیلی-آمریکایی در این ماه به ظن جاسوسی از هرتزی هالوی، رئیس سابق ستاد ارتش رژیم صهیونیستی و ایتامار بن گویر، وزیر امنیت داخلی این رژیم دستگیر شده است.
احتمال دیگر، استفاده از امکان هک سایبری است. جمهوری اسلامی ایران حداقل در چند سال گذشته، تواناییهای خود را در این زمینه به طور قابل توجهی ارتقا داده است. به طوری که درحال حاضر رژیم صهیونیستی در صدر فهرست اهداف حملات سایبری است. نفوذ سایبری به سیستمهای دیجیتال اسرائیل، که از فناوریهای پیشرفتهای مانند فایروالهای(دیوار آتش) چندلایه و سیستمهای رمزنگاری بهره میبرند، میتواند از طریق تکنیکهای پیچیدهای مانند فیشینگ هدفمند، بهرهبرداری از آسیبپذیریهای نرمافزاری، یا حتی استفاده از بدافزارهای سفارشی انجام شده باشد.
سومین احتمال، سرقت فیزیکی اسناد است. مشابه عملیات موساد در سال 2018 در تهران، که طی آن اسناد هستهای ایران از انباری در شورآباد خارج شد. استفاده از این روش، نیازمند دسترسی مستقیم به تأسیسات یا آرشیوهای امنیتی، هماهنگی دقیق برای ورود و خروج و شبکهای لجستیکی برای انتقال اسناد از سرزمینهای اشغالی است. انتقال امن حجم زیادی از اسناد، بویژه اگر شامل فیلمها، تصاویر با کیفیت بالا یا تجهیزات دیجیتال باشد، موفقیت بزرگ برای دستگاه اطلاعاتی ایران و چالشی بزرگتر برای سیستم اطلاعاتی-امنیتی رژیم صهیونیستی است.
اما محتملترین سناریو، استفاده ترکیبی از این روشهاست. برای مثال، عوامل انسانی میتوانند اطلاعات اولیهای درباره نقاط ضعف سیستمهای امنیتی فراهم کنند، که سپس برای نفوذ سایبری استفاده شود. هک سیستمها میتواند دسترسی به اسناد دیجیتال را تسهیل کند، در حالی که شبکهای از عوامل لجستیکی، اسناد فیزیکی را از اسرائیل خارج میکنند. در صورت صحت، به کارگیری این روش و البته این سطح از هماهنگی، نشاندهنده توانمندی بالای سیستم اطلاعاتی-امنیتی ایران و توانایی وزارت اطلاعات در اجرای عملیاتهای چندوجهی در خاک دشمن است.
عملیات وزارت اطلاعات، به رغم تشابه با عملیات موساد در سال 2018 نقطه متمایز قابل توجهی هم دارد. نفوذ به زیرساختهای امنیتی اسرائیل، با توجه به نظارت چندلایه و همکاریهای بینالمللی این رژیم و البته محدودیت سرزمینی نسبت به ایران، بهمراتب دشوارتر از دسترسی به انباری در تهران است.
******
غربشیفتگی و برساخته «گشایش اقتصادی»
محمد رستمپور در روزنامه وطنامروز نوشت:
دانشجو دستش را بالا برد و گفت «پس چرا هر کسی شعار رابطه با آمریکا میدهد، در انتخابات پیروز میشود؟ این یعنی مردم رابطه با آمریکا را میخواهند». بیآنکه چون و چرا کنم و شعارها و برندگان انتخابات در 45 سال اخیر را مرور کنم و در فرضی که مبنای سؤالش شده، تشکیک کنم؛ پرسیدم «مردم رابطه با آمریکا را میخواهند یا رفاه و بهبود وضع اقتصادی را؟». منمن کرد و همین تعلل کافی بود اکثر همکلاسیهایش بگویند «خب! معلوم است دومی». گفتم «پس رابطه با آمریکا فرع است». گفت «تقریباً درسته». واقعیت هم همین بود که حرف من تقریباً درست بود. مردم یا به اگر بخواهیم به شکل منطقیتری حرف بزنیم، حامیان رابطه با آمریکا، از این ارتباط منظور و مقصودی دارند که عمدتاً تمایل به حل مسائل اقتصادی و معیشتی است. یعنی گمان عمومی این است که آنچه میتواند مسائل را بویژه در حوزههایی که با اقتصاد جامعه سروکار دارد، درست کند، رابطه با آمریکاست.
چنین ذهنی، توسعه را تنها آمریکایی میبیند و پیشرفت را فقط در این مسیر و در چارچوب این راهکار میشناسد. راستش را هم بخواهید، این «انگاره» مختص ایرانیان نیست و یک «تلقی» عمومی جهانی وجود دارد که هر چیزی و هر جنس و کالایی، آمریکاییاش خوب است. این «پنداشت» به صورت مشخص برآمده از «تصویر»ی است که آمریکا بویژه پس از جنگ دوم جهانی پدید آورده و البته مراجع واقعی هم دارد. یعنی رتبههای بالای آمریکا در آنچه به عنوان معیار پیشرفت میشناسیم و همچنین تجربههایی که از زبان پیشینیان درباره کیفیت زندگی یا مرغوبیت خودرو یا هر کالای دیگر پرکاربرد در زندگی روزمره شنیدهایم نیز همین را اثبات میکند. اما در مقابل این واقعیت، واقعیتهای دیگری هم وجود دارد و آن افول آمریکا در نظر جهانیان از نظر اقتصادی، سیاسی و کیفیت زندگی است. در خاطرات مهندس بازرگان آمده نخستین گروه دانشجویانی که در دوره رضاشاه بورسیه علمی گرفتند و برای تحصیل به خارج از ایران سفر کردند، با مشاهده نظم شهری و زیبایی ساختمانها و خیابانها در کشورهای غرب، به وجد و سرور آمدند و نوعی شیفتگی و علاقه پیدا کردند. آن افراد و آن گروه پس از بازگشت به کشور در پاسخ به چرایی عقبماندگی ایران، به سطحیترین شکل ممکن به مسأله پاسخ دادند و باورهای دینی جامعه را مانع توسعه شناختند.
آنچه رابطه یا مذاکره با آمریکا را به عنوان حلال مشکلات کشور معرفی و ترسیم میکند، میتواند ریشه در 3 پدیده قبل یعنی کلیشههای تاریخی، نهاد آموزش و رسانه داشته باشد اما بیش از همه، برآمده و نتیجه کلام و عمل مدیران و مسؤولان سیاسی 10 سال اخیر است. نزدیکترین اما غیرمحسوسترین نتیجه سیاست، تربیت جامعه است. اگر آن دانشجو امروز آمریکا را قبله آمال و منجی اقتصاد برمیشمرد، به مدیر و وزیر و نماینده و رئیسجمهوری نگاه کرده که اولاً در کلام آمریکا را کدخدای بینالملل تصویر کرده که باید رفت و با او بست و ثانیاً سیاست غیررسمی را به اتکای گروه فشار و باند سایبری به گونهای پیش برده که هر شکل راهکار جایگزین توسعه آمریکایی در ذهن ایرانی نفی شده. سمپاشی عجیب علیه رابطه ایران با روسیه و چین و تقبیح فناوری چینی در خودروسازی به عنوان یک پدیده ملموس در جامعه ایرانی یا القای دیکتاتوری پوتین در جنگ با اوکراین، یک اطلاعرسانی ساده نیست؛ اگرچه ممکن است در برخی وجوه درست باشد. مسأله اصلاً این نیست که خودروی چینی کیفیت دارد یا ندارد، یا روسیه متجاوز است یا نیست؛ موضوع بر سر «میزان ضریبدهی» و «شکل تصویرسازی» است.
******
روایت محسن رضایی از نامه مهم خود به رهبر انقلاب
بخش دفاع مقدس رسانه دفتر مقام معظم رهبری در گفتاری از سردار محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس، به تحلیل عملکرد نیروهای مسلح و ملت ایران در جنگهای تحمیلی، مقایسه آن با سایر نبردهای تاریخی مردم ایران و نقش رهبر معظم انقلاب اسلامی در هدایت این حوادث پرداخته است. بخشهایی از اظهارات وی به شرح زیر است:
* از حمله اسرائیل به غزه، بحثهایی در سطح فرماندهان عالی کشور آغاز شد؛ اینکه آیا این ماجرای غزه محدود میماند یا دامنهاش به لبنان و سایر کشورها کشیده خواهد شد. در ابتدا تصور میشد این حادثه شبیه نبردهای گذشته ۳۳ روزه یا ۲۲ روزه پس از یکی دو ماه خاتمه یابد، اما با گذشت زمان روشن شد که این حرکت، با رفتار هفتاد ساله گذشتهی اسرائیل تفاوت دارد. بررسی رفتارشناسی جنگ نشان داد این رویکرد جدید است.
* البته اختلاف نظر بود؛ بعضی قبول نداشتند. نامهای نوشتم، حدود ۲۵ روز پس از طوفان الاقصی، زمانی که تانکهای اسرائیل تازه وارد غزه میشدند؛ در آن نامه نوشتم که یک جنگ بزرگ در یک سرزمین کوچک آغاز شده و طی ماههای آینده ممکن است به سمت ایران کشیده شود. هدف دشمن از غزه، کوچ اجباری و حتی بیتوجهی به جان سربازانشان ندارند و از محروم کردن آب، غذا و دارو دریغ نخواهند کرد. این نوشته مکتوب است و مقام معظم رهبری نیز دستور دادند که شورای امنیت سریعاً تشکیل جلسه دهد.
* بنابراین پرسشِ پراهمیت این بود که آیا جنگ آغازشده از غزه در همان محدوده باقی میماند یا گستره بیشتری خواهد یافت؛ هر روز که جلو آمدیم، مشخص شد این جنگ کاملاً متفاوت است. گزارشها و تحلیلها مرتباً به محضر مقام معظم رهبری منتقل میشد. در جلساتی که فرماندهان و مسئولان شرکت داشتندکه بنده نیز دعوت شده بودم ایشان با دقت تمام اخبار و گزارشات سیاسی، دفاعی و امنیتی را میشنیدند، جمعبندی میکردند و دستوراتی برای آمادگی نیروهای مسلح صادر میکردند.
* حدود هشت تا نه ماه پیش از جنگ ۱۲ روزه، نیروهای مسلح تلاشهای خود را چند برابر کردند. مانورها افزایش یافت، آمادگیهای دفاعی و امنیتی و اطلاعاتی تقویت شد. سپس بحث مذاکرات مطرح شد و تدبیر نظام اتخاذ شد که ما بهصورت غیرمستقیم در مذاکرات حضور یابیم. مذاکرات ادامه یافت؛ قرار بود در جلسه ششم پیشنهادات هر طرف روی میز قرار گیرد ایران هم پیشنهاد مکتوب آماده کرده بود اما طرف مقابل حاضر نشد و در نهایت حمله به ایران آغاز شد.
* طرح نتانیاهو با همراهی آمریکا اهدافی فراتر از براندازی داشت. هدف ضربه به سران و فرماندهان، منهدمسازی پدافند هوایی و زدن تونلها و پناهگاههای موشکی بود تا پس از یک هفته، فرماندهان و سران رفتند و مردم منفعل شوند و نیروهایی که از منافقین گرفته بودند به تهران بیایندو کار را تمام کنند. همان بلایی که سر سوریه آمد سر ایران بیاورند. شروع به بمباران کنند که ارتش و سپاه وجود نداشته باشد و آسمان ایران مانند آسمان عراق و سوریه در اختیارشان باشد تا مرز چین هواپیما هایشان بروند.
* آنها پیشبینی میکردند جنگ کوتاه باشد حدود یک هفته در حالی که ما انتظار دو ماه درگیری را داشتیم. سه روز اول برتری با دشمن بود، روزهای چهارم تا ششم به توازن رسیدیم و از روز هفتم تا دوازدهم برتری کاملاً به دست ما افتاد. فیلمها و گزارشها که بخش زیادیشان توسط خبرگزاریهای خارجی منتشر شد نشان میدهد اوضاع به زیان اسرائیل پیش رفت. آنها مراکز هستهای را بمباران کردند اما اثربخشی قابلتوجهی نداشت؛ در عین حال موشکهای ما مؤثر بود و ضربات پیدرپی وارد آمد.
******
اسنپبکهای ایرانی!
روزنامه سیاستروز نوشت:
از قدیم گفتهاند «آنچه عوض دارد گله ندارد» هرچند آنچه که آمریکا و اروپا در این سالها بر سر ایران آوردهاند، همواره غیرقانونی، غیراصولی، غیراخلاقی و خارج از چارچوبهای متداول بینالمللی بوده است. آنچه که این روزها بر سر ماجرای «اسنپ بک» یا مکانیسم ماشه علیه ایران به کار گرفته شده است، یک داستان طولانی دارد که برخی از مسئولان و شخصیتهایی که برجام را به کشور تحمیل کردند، در این مکانیسم نقش دارند اما سعی میکنند دیگران را متهم و حتی مجرم جلوه دهند.
مکانیسم ماشه از نخستین ساعات روز 6 مهر ماه 1404 علیه ایران به کار میافتد، هر چند تحریمهای سازمان ملل که قرار است با مکانیسم ماشه علیه ایران باز گردد هم اکنون و بیش از 95 درصد آن وجود دارد و علیه ایران اعمال میشود، اما اروپا و آمریکا سعی دارند از بار روانی این پنج درصد باقی مانده استفاد کنند. واکنش بازار اقتصادی کشور به اقدام اروپا تاکنون نشان داده که علاوه بر افزایش نرخ ارز،دلار و سکه و طلا، بر دیگر اجناس نیز تأثیر داشته است که قطعا این واکنش، سوء استفاده از فضای ایجاد شده است وگرنه افزایش قیمت مثلا برنج ایرانی، یا گردو و خشکبار در این چند روز گذشته ارتباطی به ارز و دلار ندارد و صفر تا صد آن در کشور تولید میشود.
به لطف بزرگوارانه دست اندرکاران برجام و قهرمانان عرصه دیپلماسی کشور که این توافق را برای ایران به دست آوردند، طرف مقابل یعنی آمریکا و اروپا در صورت بدعهدی و خروج از توافق هستهای تنبیه یا جریمه نمیشوند اما ایران اگر ذرهای از تعهدات خود کوتاه بیاید، جریمه میشود، جریمه هم بازگشت همه تحریمهای سازمان ملل است. هر چند تحریمها برداشته نشده بود که بخواهد بازگردد. ایران در مقابل این زورگویی و بیمنطقی غرب چه واکنشی باید از خود نشان دهد؟ آیا هستهای و موشکی را بدهد به امید این که تحریمها لغو شود یا تعلیق؟ توجه دارید که در برجام کلمهای به نام لغو تحریمها هم وجود ندارد، بلکه کلمه تعلیق قید شده که به راحتی میتوان آنها را بازگرداند.
اکنون که مکانیسم ماشه فعال شده و فردا شلیک میشود، با توجه به این که در برجام گزینهای برای مجازات، جریمه یا تنبیه طرف مقابل گنجانده نشده است، ایران باید برای خود گزینههایی را در نظر داشته باشد و با اعلام آنها هشدارهای جدی را نیز به آمریکا و اروپا ارسال کند. قطع همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی که رئیسش گروسی است و قصد دارد دبیرکل سازمان ملل هم شود! باید در دستور کار قرار داشته باشد، فردا که اسنپ بک اجرا شد این گزینه که البته کمترین واکنش است، باید رسماً از سوی ایران اجرا شود.
طرف مقابل قطعاً پس از واکنش ایران، به دیگر ابزارهایی که میتواند علیه کشورمان به کار گیرد متوسل خواهد شد که ایران نیز گزینه بعدی را باید اجرا کند، خروج از ان پی تی. هر چند تا چندی پیش طرح این موضوع برای ایران مسئله ساز میشد اما اکنون با شرایطی که غرب علیه ایران ایجاد کرده خروج از ان پی تی یکی از سنگینتریم اقداماتی خواهد بود که ایران میتواند علیه اقدامات غیرقانونی و زورگویانه غرب انجام دهد.
افزایش برد موشکهای بالستیک نیز یکی دیگر از اسنپ بکها یا همان مکانیسم ماشه ایران است که در صورت تداوم زورگوییهای آمریکا و اروپا باید انجام شود. آمریکا و اروپا خواهان برچیدن توانمندیهای موشکی ایران هستند حال آن که همین موشکها بود که اسرائیل و آمریکا را در 12 روز جنگ وادار به پذیرش آتش بس کرد. کشوری که یک مؤلفه قدرت بازدارنده قوی دارد، چرا باید خود را در مقابل دشمن خلع سلاح کند؟ قطعاً چنین خواستهای معقول و منطقی نیست و ایران هرگز آن را نخواهد پذیرفت.
آیا آمریکا و اروپا با خواسته ایران مبنی بر از بین بردن تسلیحات هستهای که در اختیار رژیم جعلی اسرائیل،آمریکا و اروپا است موافقت میکنند؟ ایران از مکانیسمهای ماشه متعددی برخوردار است، هر چند در برجام گنجانده نشده اما این مکانیسمها در اختیار ایران است و در زمان مناسب از آنها بهره خواهد برد.
******
تهران بدون موشکهای بالستیک سرنوشت غزه را پیدا میکرد
تحلیلگر مسائل سیاسی در واکنش به اظهار اخیر مقامات آمریکا درباره کاهش برد موشکهای ایران گفت: «اگر تهران در جنگ اخیر با رژیم صهیونیستی موشک بالستیک با برد ۲۰۰۰ کلیومتر نداشت، به سرنوشت غزه دچار میشد».
فواد ایزدی کارشناس مسائل سیاسی در گفتوگو با تسنیم، در واکنش به اظهارات مقامات آمریکایی مبنی بر لزوم کاهش برد موشکهای ایران، با تأکید بر ماهیت یکجانبه و زورگویانه سیاستهای غرب علیه ایران گفت: «اگر ایران در جنگ اخیر با رژیم صهیونیستی موشک بالستیک با برد 2 هزار کیلومتر نداشت، امروز تهران به سرنوشت غزه دچار میشد».
وی با بیان اینکه غربیها در موضوع هستهای نیز این روزها به دنبال کسب اطلاعات بیشتر هستند تا اینبار ضربات سنگینتر و دقیقتری به تاسیسات هستهای و ذخایر اورانیوم ایران وارد کنند، افزود: «کشورهای غربی بهجای پذیرش منطق مذاکره، درصددند با فشار و تهدید توان دفاعی کشورمان را محدود کنند؛ در حالیکه ایران نباید به گونهای رفتار کند که طرف غربی حتی جرئت طرح چنین موضوعاتی را پیدا کند».
******
مطالبه ساخت سلاح هستهای از سوی نمایندگان مجلس
روزنامه اعتماد نوشت:
هفته گذشته بیش از ۷۰ نماینده مجلس دوازدهم در نامهای به شورای عالی امنیت ملی و روسای سه قوه خواستار «بازنگری در دکترین دفاعی» درباره سلاح هستهای شدند. در ابتدای متن این نامه به فتوای رهبرانقلاب مبنی بر ممنوعیت و حرام بودن ساخت و استفاده از سلاح هستهای اشاره و نوشته شده است: « فتوای رهبری معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای مدظلهالعالی در سال ۱۳۸۹ مبنی بر ممنوعیت تولید و استفاده سلاح هستهای در حالی صادر شد که مجامع بینالمللی و کشورهای غربی توان کنترل حداقلی رژیم منحوس صهیونیستی را داشتند.»
نویسندگان نامه بلافاصله بعد از اشاره به این فتوا از تغییر شرایط نوشته و تاکید کردهاند که «امروز این رژیم غاصب به مرز جنون رسیده و به هر کجا دست پلیدش میرسد بدون رعایت هیچ تعهد بینالمللی هجوم میآورد و مردم بیگناه را به خاک و خون میکشد.» در متن نامه این نمایندگان در ادامه به صراحت تاکید شده که آنها درخواست تغییر دکترین هستهای مبنی بر عدم ساخت سلاح هستهای بر اساس این فتوا را دارند: «تغییر موضوع و تفاوت شرایط در فقه امامیه موجب تغییر حکم خواهد شد ضمن اینکه مصلحت حفظ اسلام عزیز که امروز با حفظ نظام جمهوری اسلامی گرهخورده از واجبات مهمی است که میتوان حکم حرمت اولیه را به عنوان حکم ثانوی تبدیل بهحکم جواز کند.»
«ساخت و نگهداری به عنوان بازدارندگی» اصل مورد درخواست این گروه از نمایندگان در این نامه است که بر اساس آن این درخواست را به شورای عالی امنیت ملی ارسال و خواستار بررسی کارشناسی و ارسال نتیجه به مجلس شورای اسلامی شدهاند. علی نیکزاد، نایبرییس مجلس دوازدهم نیز روز گذشته از بررسی این نامه به صورت «جدی» در جلسه روز یکشنبه این هفته مجلس خبر داده و تاکید کرده است: « در این نامه، درخواست تغییر در راهبرد و استراتژی هستهای کشور مطرح شده است. مجلس پس از دو هفته فعالیت در حوزههای انتخابیه، روز یکشنبه بهصورت جدی این موضوع را بررسی خواهد کرد.»
پیش از این نیز برخی از اسامی امضاکننده این نامه به صورت مجزا بر لزوم ساخت سلاح هستهای با تاکید بر مساله موضوع بازدارنگی آن تاکید کرده بودند. علاوه بر این سال گذشته هم ۳۹ نماینده مجلس در نامهای به شورای عالی امنیت ملی که متن آن منتشر نشده بود درخواست مشابهی را مطرح کرده بودند اما پس از جنگ ۱۲ روزه اسراییل و ایران حالا این درخواست با صراحت بیشتر و البته با تعداد امضاهای بیشتر و انتشار متن نامه صورت گرفته است.
بر اساس شنیدهها این نامه، همان نامه سال گذشته است که حالا هم متن آن به صورت شفاف منتشر شده، هم تعداد امضاهای آن افزایش پیدا کرده و هم اسامی امضاکنندگان منتشر شده است.