شاه سلطانحسینهای امروز ایران!
روزنامه سیاستروز نوشت:
شاه سلطان حسین سوار اسب برای دیدار با محمود افغان تا پای کوه صفه رفت. از آن جا کسی را نزد محمود فرستادند که شاه خواهان دیدار با او است. به او گفتند که محمود خواب است و از روی عمد به فرستاده او چنین پاسخ دادند. آنان شاه را بر پشت اسب نیم ساعتی پای کوه صفه در آفتاب نگه داشتند و سپس نزد محمود بردند. شاه سلطان حسین گفت: فرزند، به موجب گناهان من، خداوند مرا بیش از این لایق سلطنت نمیداند. اینک حق تعالی سلطنت مرا به تو میدهد. این است علامت و نشان پادشاهی که من بر سر تو گذاردم. سلطنت تو طولانی باد.
رفتارها و سکنات برخی سیاسیون در ایران شباهتهای زیاد و نزدیکی با شاه سلطان حسین دارد، تاریخ عبرت آیندگان است اما برای برخی هنوز عبرت و پند آموز نشده و همچنان اصرار بر آن دارند که همچون شاه سلطان حسین، حکومت را به دشمن تحویل دهیم! «مارکو روبیو» وزیر امور خارجه آمریکا تأکیده کرده است که؛ «موضوع ایران فقط هستهای نیست، بلکه موشکها هم هست.» شخص ترامپ نیز گفته است ایران نباید فناوری هستهای داشته باشد، در هیچ سطح و اندازهای و بر روی خط قرمز ایران نیز دست گذاشته و تأکید کرده باید موشکهای ایران نیز برچیده شود. این زیاده خواهیهای آمریکا تا کجا ادامه خواهد داشت؟ هستهای را دادیم، اما آنچه تصور میکردند نشد و اکنون موشکی را هم میخواهند از ایران بگیرند، اگر موشکی را هم بدهیم برود، ماجرا تمام خواهد شد؟ سقف خواستههای آمریکا تا کجاست؟
آنچه در این سالها دیده شده این است که نمیتوان پایانی بر دشمنی و زیاده خواهیهای آمریکا تصور کرد. برنامه هستهای صلح آمیز ایران با برجام محدود شد، تا جایی که غنیسازی تعطیل شد، راکتور اراک با بتن پر شد و سانتریفیوژها برچیده شد، اما با این وجود آمریکا و اروپا تعهداتشان را در برجام اجرا نکردند. در واقع برجام یک پیمان یکطرفه بود که فقط ایران ملزم به اجرای آن است. اکنون با راه اندازی مکانیزم ماشه از سوی تروئیکای اروپا علیه ایران، برخی فعالان سیاسی اصلاح طلب نه تنها پیشنهاد، بلکه اصرار دارند که رئیس جمهور کشورمان در سفر به نیویورک با ترامپ دیدار و گفتوگوی رو در رو داشته باشد تا مسائل و مشکلات بین دو کشور حل شود!
این پیشنهاد جدی و کاربردی! در حالی مطرح و پیگیری میشود و حتی تیتر و عکس برخی روزنامههای اصلاح طلب میشود که سفر رئیس جمهور و هیأت همراه، از سوی آمریکا با محدودیتهای شدید همراه بوده است. به خبرنگاران و تیم رسانهای هیأت ایرانی کلاً ویزا داده نشده حتی پسر رئیس جمهور هم از همراهی پدر محروم گشته است. البته محدویتهای تردد هیأت ایرانی در آمریکا نیز تشدید شده و در واقع هیچگونه رفت و آمدی نمیتوانند داشته باشند، الا از محل هتل تا دفتر سازمان ملل!
هرچند اصلاح طلبان تجربه بد و شکست خورده سفر آقای روحانی به نیویورک، گفتوگوی تلفنی روحانی و اوباما و دیدار رو در روی جواد ظریف و جان کری را در کارنامه خود دارند، اما باز بر این موضوع اصرار و تأکید میکنند. حتی به مسئله پایان دادن جنگ 8 ساله که مسبب آن را مرحوم هاشمی رفسنجانی معرفی میکنند اشاره دارند و آن را یک اتفاق خوب میدانند و میگویند آیا تاریخ تکرار خواهد شد؟! این در حالی است که رئیس جمهور پزشکیان خود اعتقاد دارد با کسی که قلدری میکند نمیشود حرف زد. این منطق درست است.
به دوره قبلی ریاست جمهوری ترامپ توجه کنید، او با رهبر کره شمالی دیدار کرد، آیا آن دیدار و مذاکرات گشایشی برای کره شمالی ایجاد کرد؟ هیچ اتفاق مثبتی برای این کشور نیفتاد. اصلاح طلبان با اینگونه سیاستهای خود که در حال القای آن هستند، نه تنها پوست خربزه زیر پای دولت میگذارند بلکه حاکمیت را نیز با چالشهای جدی روبهرو میکنند. دست از این شاه سلطان حسین بازیها بردارید.
******
هاشمیطبا: در دو راهی تسلیم و جنگ، میجنگیم
روز گذشته رهبر انقلاب در بیاناتی اشاره کردند که در وضع کنونی مذاکره با دولت آمریکا هیچ سودی برای ما ندارد و هیچ ضرری را از ما دفع نخواهد کرد. ایشان همچنین مطرح کردند که: «طرف آمریکایی اعلام کرده مذاکرهای خواهد کرد که نتیجه آن تعطیلی صنعت هستهای و غنیسازی ایران باشد؛ این مذاکره نیست بلکه دیکته و تحمیل است».
مصطفی هاشمیطبا، فعال سیاسی، درباره علت عدم مذاکره با آمریکا به سایت«نامهنیوز» گفت: «در وهله اول باید بگویم که رئیسجمهور نباید خلاف سیاستهای کلی کشور حرکت کند زیرا در آن شرایط به آنارشیسم میرسیم. بنابراین اینکه آقای پزشکیان بدون هماهنگی با نظام بخواهد تصمیمی بگیرد عملا خلاف سیاستهای کلی حرکت کردن است که البته ایشان چنین هم نکرده است. اما اینکه برخی میگویند اکنون وقت مذاکره با دولتمردان آمریکا از جمله ترامپ یا روبیو است، سخن دقیقی نیست زیرا متوجه نیستند که در کاخ سفید چه میگذرد. من در اصل مذاکره بحثی ندارم و خیلی هم خوب است اما با ترامپ نمیشود مذاکره کرد زیرا مذاکره از دید او یعنی تحقیر و از روحیاتش بعید نبود اگر با آقای پزشکیان دیدار میکرد میخواست بگوید چرا کراوات نزدی یا چرا ریشات را کامل نتراشیدهای! روحیه او همین است و او از گفتوگو تحقیر و تمسخر را میخواهد».
او ادامه داد: «به معنای واقعی کلمه ترامپ شخصیت هرزهای دارد و کاخ سفید هم کاملا در اختیار صهیونیست هاست؛ از وزیر خارجه دولت آمریکا گرفته تا سخنگوی کاخ سفید؛ بنابراین گفتوگو با چنین دولتی نتیجهای نخواهد داشت».
این فعال سیاسی همچنین بیان کرد: «مسئله این است که باید کاری انجام داد که فایده هم داشته باشد. ترامپ جز دلقکبازی کاری انجام نمیدهد. مگر فراموش کردهایم چه رفتاری با زلنسکی داشت. او میگوید حرفهای من را قبول کنید و بعد مذاکره میکنیم. خب این اصلا مذاکره نیست و همهاش ضرر است».
هاشمیطبا در پایان گفت: «در حال حاضر ترامپ میگوید تنها یک راه دارید آن هم تسلیم است و او از مذاکره هم همین را میخواهد. سوال این است که آیا ما میخواهیم تسلیم شویم؟ هر فردی که وطنش را دوست داشته باشد به این پرسش پاسخ منفی میدهد. تسلیم یعنی همهچیزمان را در اختیار آمریکا و صهیونیستها قرار دهیم. ما تسلیم نمیشویم و در عین حال خواهان جنگ هم نیستیم اما اگر بین دو راهی تسلیم و جنگ قرار بگیریم، باکی نیست، میجنگیم و اینقدر بیغیرت نشدهایم که همه چیزمان را در اختیار ترامپ و نتانیاهو بگذاریم».
******
آنهایی که میگویند هستهای را جمع کنیم طرفدار بردگی کشور هستند
عبدالحسین خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در شصت و هفتمین اجلاس معاونان فرهنگی و اجتماعی دانشگاهها انتقاداتی را به کسانی وارد کرد که خواستار برچیدن صنعت هستهای هستند. بخشهایی از اظهارات وی به شرح زیر است:
* چرا دشمن اینقدر مخالف هستهای ماست؟ رهبر مملکت می گوید آقا ما نمیخواهیم بمب اتم بسازیم؛ پس چرا دشمن این حرف را می زند؟ برای اینکه یکی از ابزار پیشرفت کشور در حوزه انرژی و سلامت و دیگر حوزهها همین هستهای است.
* شما هستهای نداشته باشید برده علم و فناوری هستید شما کوانتوم نداشته باشید برده علم و فناوری هستید.
* آنهایی که میگویند هستهای را جمع کنیم و هیچ فعالیت هستهای نداشته باشیم طرفدار بردگی کشور هستند یا جاهلانه یا عالمانه.
* اگر از هسته ای کوتاه بیاییم مگر به همین اکتفا می کنند؟ بعد می گوید حق نداری کوانتوم کار کنی، حق نداری هوش مصنوعی کار کنی.
******
قصهای برای غیرت ایرانی
روزنامه همشهری نوشت:
گاهی آدمها نیت اصلیشان را پشت استدلالهای پیچیده پنهان میکنند. بعضیها هم ناجوانمردانه مردم را میترسانند تا مقصودشان رو نشود. اما سخنان رهبری انقلاب برعکس این جریان است؛ ساده، روشن و خطابش مستقیم با غیرت مردم. اجازه دهید این سخنان تلویزیونی را در قالب یک قصه مرور کنیم. بعد ببینیم کدام انسان غیرتمندی است که نپذیرد. این روایت تماما از جملات رهبری است و بیشتر و کمتر ندارد: ماجرا از یک کلمه شروع میشود: «غنیسازی». یک کلمه، اما در دلش یک کتاب حرف نهفته است.
روزگاری بود که ما غنیسازی نداشتیم. غربیها هم نمیخواستند داشته باشیم. نه میدادند، نه اجازه میدادند. اما چند مدیر و دانشمند باهمت، برخلاف همه سدها و فشارها، این دستاورد بزرگ را به ملت هدیه کردند. اما این غنیسازی به چه کار میآید؟ برای رفاه امروز و پیشرفت پایدار نسلهای آینده؛ از کشاورزی تا صنعت، از محیطزیست و منابع طبیعی تا تولید برق و پژوهش.
ایران شد یکی از 10کشور صاحب غنیسازی، اما با یک تفاوت بزرگ؛ دیگران سلاح هستهای هم دارند، ایران نه. ایران غنیسازی بالای 60درصد را نمیخواهد، چون نیاز به سلاح هستهای ندارد. در این میان آمریکاییها چه کردند؟ یک روز گفتند غنیسازی فلان درصد را نداشته باشید. روزی دیگر گفتند باید در جای دیگری انجام شود. اما امروز نقاب را کنار زدهاند و میگویند اصلا نباید غنیسازی داشته باشید. تازه به این هم بسنده نکردهاند؛ میگویند موشک حتی میانبرد و کوتاهبرد هم نداشته باشید که اگر ما زدیم، شما نتوانید بزنید. و همه میدانند این پایان کار نیست؛ باز هم جلوتر خواهند آمد.
جالب اینکه دم از مذاکره هم میزنند؛ آنهم با زبان تهدید. مذاکره برای چه؟ برای تعطیلی و دودکردن هستهای؛ یعنی از قبل از مذاکره، نتیجه را تعیین میکنند. این اگر دیکته نیست، پس چیست؟ روشن است که چنین مذاکرهای بنبست است؛ نه سودی دارد، نه مانعی را برطرف میکند؛ جز زیان محض چیزی ندارد.
جالب اینکه تجربه هم داریم؛ نمونهاش هم برجام. ما به وعدهمان عمل کردیم. طرف مقابل نه تحریم را برداشت، نه به قولش وفا کرد. آخر سر هم یکطرفه خارج شد. دستشان برسد، ترور هم میکنند؛ مثل جنگ 12روزه که فرماندهان نظامی ما را زدند، به خیال اینکه مردم به خیابانها بیایند. مردم آمدند، اما علیه دشمن. طبیعی است. مردم غیرتمند ایران همیشه توی دهن گوینده چنین حرفهایی میزنند، چون ـ به قول مشهدیها ـ این حرفها از دهن گوینده بزرگتر است. تمام.
حالا این روایت کافی نیست؟ هر کس هر نظری دارد، قبول. اصلا موافق مذاکره. اما اول باید تکلیف خودش و وجدانش و مخاطبش را با این قصه تاریخی روشن کند.
******
توضیح درباره ورود جنگندههای روسی به کشور
روزنامه قدس نوشت:
ادعای واگذاری جنگندههای پیشرفته روسی به ایران، برای چندمین بار در ماههای اخیر، خبرساز شد؛ این بار از زبان «ابوالفضل زهرهوند» عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس که اطلاعرسانیهای گاه و بیگاهش، با اما و اگرهای فراوان روبهرو است. با وجود این او در گفتوگو با قدس، بر ادعایی که در رسانهها مطرح کرده بود، تأکید کرد: «جنگندههای میگ ۲۹ روسی به عنوان راهکار کوتاهمدت وارد ایران شدهاند و برای راهکارهای بلندمدت جنگندههای سوخو ۳۵ به تدریج وارد میشوند. سامانه اچکیو-۹ مفصل دارد وارد میشود و اس-۴۰۰ نیز همین طور».
ظهرهوند با اشاره به اخبار رسانهای درباره ورود هواپیماهای نظامی به ایران، از توضیح بیشتر درباره این واگذاری خودداری کرد و گفت: «بر اساس اخبار منتشر شده در رسانههای منطقه، موافقتهایی برای ورود برخی هواپیماها و سامانهها به ایران صورت گرفته است».
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در عین حال تأکید کرد: «جزئیات و تعداد دقیق این تجهیزات بر عهده وزارت دفاع است، اما آنچه من در فضای رسانهای شنیدهام، مربوط به سامانههایی است که چین قرار است در اختیار ایران قرار دهد».
این کارشناس مسائل دفاعی و امنیت در ادامه به سابقه همکاری بلوک شرق با ایران هم پرداخت و اظهار کرد: «واقعیت این است که به جز روسیه و چین، هیچ کشور دیگری قرار نیست تجهیزات مشابهی به ایران بدهد. مواضع رسمی این دو کشور نیز نشاندهنده حمایت و آمادگی آنها برای تقویت توان دفاعی ایران است. برخی اخبار رسانهای هم از ورود این تجهیزات از سمت ارمنستان خبر میدهند که تعدادی از آنها قرار است به ایران بیاید و سریهای دیگر نیز در ادامه وارد کشور خواهند شد».
او همچنین با اشاره به همراستایی راهبردی میان جمهوری اسلامی ایران با روسیه و چین اظهار کرد: «این دو کشور به جمعبندی رسیدهاند که آسیب به ایران، آسیب مستقیم به خودشان است. شکست ایران به معنای شکست آنها و پیروزی ایران به معنای کاهش هزینهها و تقویت امنیت آنهاست. بنابراین کمک و حمایت روسیه و چین از ایران در راستای منافع مشترک و افزایش توان بازدارندگی ماست».
این عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در عین حال معتقد است: «اخبار منتشر شده درباره ورود تجهیزات، آزمایشهای موشکی و افزایش توان دفاعی ایران، پیام روشنی به دشمنان دارد؛ جمهوری اسلامی هیچ گاه زیر بار فشار و تهدید نخواهد رفت و توان بازدارندگی کشور، تضمینکننده امنیت ملی و منطقهای است».
******
چرا پس از پایمال شدن برجام امکان توافق دوباره فراهم نبود؟
روزنامه کیهان نوشت:
برخی بانیان برجام، برای کتمان خسارتهای دامنهدار آن (از جمله مکانیسم ماشه)، ادعا میکنند که پاییز 1399، بهار سال 1400 و تابستان سال 1401، امکان احیای برجام و جلوگیری از فشارهای بیشتر به کشور وجود داشت، اما تندروهایی مثل جلیلی نگذاشتند. این ادعا به دلایل مختلف، خلاف واقع است. ابتدا باید پرسید امکان چه نوع توافقی وجود داشت؛ توافق مفید برای ایران متضمن لغو تحریمها؟ یا خسارتبار و فاقد تضمین، بر مبنای واگذاری امتیازات جدید، در برابر وعدههای نسیه؟ پاییز 1399، مقارن با دولت ترامپ است که ضمن خروچ متکبرانه از برجام، 12 شرط طلبکارانه هم برای توافق جدید گذاشت! آقای روحانی همان زمان اعلام کرد مذاکره با طرفی که تعهدی نمیشناسد، دیوانگی است. جمعبندی نظام پس از عبرت برجام، این شد که آمریکا باید تحریمها را به عنوان تعهد خود لغو کند و تضمین معتبر بدهد که خدعه برجام را تکرار نمیکند، پس از آن میتواند به برجام برگردد.
در مقابل، دولت بایدن، اگرچه اذعان داشت فشار حداکثری دچار شکست فاحش شده، اما میخواست تحریمهای برقرار شده در دولت ترامپ را ابزار چانهزنی قرار داده و با فشار هوشمند، الگوی «اخذ امتیازات بیشتر در قالب برجامپلاس» را پیش ببرد! دولت بایدن نهتنها ارادهای برای محکومیت اقدام ترامپ و جبران آن یا احیای برجام نداشت و نمیخواست تحریمهای پسابرجامی را متوقف کند، بلکه امتیازات فرابرجامی هم میخواست! بایدن با تاکید بر فشار هوشمند گفته بود: «فشار حداکثری علیه ایران شکست خورد. روشهاى زيركانهتر و هوشمندانهتری هم براى سختگيرى علیه ايران وجود دارد.»
همچنین بلینکن وزیر خارجه بایدن گفته بود: «ما خواهان محدودیتهای طولانیتر و قویتر هستیم! اگر ایران به توافق بازگردد، ما هم به توافق برمیگردیم. اما، همراه با متحدانمان، به عنوان سکویی برای یک توافق طولانیتر و قویتر برای رسیدگی به مسئله موشکی و فعالیتهای بیثباتکننده ایران استفاده خواهیم کرد.»
نکته آخر اینکه حتی اگر برجام از همان ابتدا هم توسط آمریکا و اروپا نقض نمیشد و تا سال دهم ادامه پیدا میکرد، یا اگر برای احیای آن توافق میشد، باز هم مکانیسم ماشه تعبیه شده در برجام و قطعنامه 2231، این امکان را به طرف غربی داده بود تا به شکل یکطرفه، و به صرف بهانهجویی، همه تحریمهای شورای امنیت را برگرداند. به بیان دیگر، شتابزدگی ترامپ برای گرفتن امتیازات بیشتر، صرفا نقشه با مهارت چیده شده علیه ایران را به هم زد و موجب شد تا ایران از سال 1397، در برابر انبوه تحریمها (که چند برابر تحریمهای شورای امنیت بود)، مقاوم شود. سه سال بعد، با روی کار آمدن دولت شهید رئیسی و کاربست تدابیر متنوع، محافل سیاسی و رسانهای غرب یکصدا اعلام کردند: فشار حداکثری آمریکا شکست خورده است. بر این مبنا، ایران، اوج فشارهای تحریمی را از سر گذرانده و تحریمهای شورای امنیت، چیزی بیشتر از بار روانی و رسانهای با خود ندارد.
******
آنچه جولانی هم میداند!
روزنامه جوان نوشت:
مذاکرات پنهانی که طی ماههای گذشته به میزبانی باکو میان رژیم صهیونیستی و اعضای هیئت تحریرالشام برگزار شده بود، اکنون وارد فاز آشکار و نهایی شده و طرفین قرار است به زودی توافقی را با هدف آنچه «تضمین امنیت طرفین» خوانده میشود با یکدیگر منعقد سازند. جولانی سرکرده هیئت تحریرالشام قرار است در جریان برگزاری نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد این توافق را اعلام و با طرف صهیونیستی نهایی سازد. این طرح شامل ایجاد مناطق پرواز ممنوع در بخشهایی از خاک سوریه یعنی استان سویدا، درعا، قنیطره و بخشهایی از دمشق است. در مقابل، رژیم صهیونیستی از برخی نقاطی که طی ماههای اخیر در جنوب سوریه اشغال کرده است عقبنشینی میکند. همچنین رژیم اشغالگر قدس گفته است از جبلالشیخ عقبنشینی نخواهد کرد! در این خصوص دو نکته اساسی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد: نخستین نکته معطوف به محتوای توافقی است که قرار است بین تلآویو و دمشق منعقد شود. همانگونه که از متن توافق برمیآید، چنین سندی مولود نگاه سازشپذیر هیئت تحریرالشام نسبت به رژیم صهیونیستی بوده و دارای فایدهای به سود سوریها نیست.
به عبارت بهتر، در اینجا صهیونیستها نهتنها تضمینی برای حفظ امنیت سرزمینی و تمامیت ارضی سوریه ندادهاند، بلکه اشغالگری رسمی خود در این کشور را نیز تئوریزه نمودهاند. انعقاد این توافق به معنای پذیرش تسلط صهیونیستها بر آسمان و بخشی از زمین سوریه است: قراردادی که حتی از کمپ دیوید نیز بدتر است! جولانی مدعی است چارهای جز امضای این توافق امنیتی ندارد و حتی مدعی شده که چنین اقدامی مترادف با به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی از سوی دمشق و عادیسازی روابط طرفین نیست! بهتر است جولانی به این سؤال مهم پاسخ دهد که از دید او اگر «ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز سوریه» مصداق عادیسازی روابط و شناسایی دشمن قسم خورده ملت سوریه و ملتهای منطقه نیست، چه نامیده میشود؟!
نکته دوم به فرامتن این توافق باز میگردد. جولانی تلاش میکند به مخاطبان و افکار عمومی دنیا اینگونه القا کند که توافق امنیتی با رژیم صهیونیستی محصول لابیها و رایزنیهای مستقیم دمشق- تلآویو بوده و بازیگران دیگر در انعقاد آن دخالتی نداشتهاند. با این حال نوع روابط جولانی با کاخ سفید از یک سو و تسلط خاص دولت ترکیه بر معادلات داخلی هیئت تحریرالشام از سوی دیگر، چنین ادعایی را رد میکند. واشینگتن و برخی مهرههای آن در حال سوق دادن دمشق به سوی نقطهای خطرناک هستند که عوارض آن نهتنها گریبانگیر سوریها، بلکه کل منطقه خواهد شد. بنابراین نباید توافق امنیتی اخیر میان سوریه و رژیم صهیونیستی را مصداق یک «تصمیم داخلی در سوریه» با “ «آثار جغرافیایی محدود» در نظر گرفت. نکته مهمتر اینکه جولانی خود نیز نسبت به آینده این توافق آگاه است. او حتی میداند که انعقاد چنین توافقی به هیچ عنوان بقای وی و هیئت تحریرالشام را در مسند قدرت در دمشق تضمین نخواهد کرد. با این حال سرکرده هیئت تحریرالشام از ابتدا خود را به عنوان یک «متغیر مستقل» در رأس معادلات سیاسی و اجرایی سوریه تعریف نکرده است! او متغیری وابسته به دیگران بوده که البته تاریخ مصرف وی نیز برای گردانندگانش دائمی نیست!
******
ناگفتههای مهم قالیباف از جنگ ایران و اسرائیل
محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی در برنامه تلویزیونی ماجرای جنگ به تشریح تحولات منطقه و همچنین جنگ ایران و اسرائیل پرداخت که بخشهایی از اظهارات وی به شرح زیر است:
* ما منتظر حمله دشمن بودیم، اما غافلگیری ما در شیوه این حمله بود، نه اصل آن. دشمن رادارهای ما را هدف قرار داد و تعدادی از فرماندهان ارشد، از جمله رئیس ستاد کل، فرمانده قرارگاه خاتم، فرمانده هوافضا و فرمانده موشکی به شهادت رسیدند. این ضعف ما بود که باید بررسی شود. با این حال، مقام معظم رهبری همانند دوران دفاع مقدس، شخصاً در اتاق فرمان حضور یافتند و هدایت عملیات را بر عهده گرفتند. موشکهای ما همان شب شلیک شد و دشمن در نهایت درخواست توقف جنگ کرد.
* ما عملیات وعده صادق ۱ را انجام دادیم و حتماً نقاط ضعفی داشتهایم که پس از آن متوجه آن شدیم. اگر عملیات وعده صادق ۲ را در شرایطی که هنوز ضعفهای خود را برطرف نکرده بودیم، انجام میدادیم، شما به عنوان فرزند ایران از ما میپرسیدید چرا تجربههای گذشته را اصلاح نکردهاید؟ دلیل این تأخیر هم به جنبههای طراحی و هم به جنبههای فنی مرتبط میشود. ما تلاش کردهایم تا از تکرار حوادثی مشابه آنچه برای پیجرها در موشکهای ایرانی رخ داد، جلوگیری کنیم.
* اگر امروز در سوریه بودیم، قطعاً حمله اخیر رژیم صهیونیستی به ایران رخ نمیداد و ما همانجا با این رژیم مقابله میکردیم.
* جنگ ما تنها با رژیم صهیونیستی نیست، بلکه پیش از ورود به فضای سرزمینی این رژیم، با ناتو مواجه هستیم. در این عملیات، ۱۹۲ هواپیما حضور داشتند که بخشی از آنها متعلق به ناتو، از جمله انگلیس و فرانسه، بودند.
* در عملیات وعده صادق ۳، موشکهای ما از شب اول تا شب هفتم متفاوت بودند و در روز آخر، زمان برای ما اهمیتی نداشت. هدف ما نشاندادن تسلط تاکتیکی و تکنیکی بود. در یکی از شلیکها با یک موشک سرزمین اشغالی را هدف قرار دادیم که نشاندهنده تسلط ما بود، نه کاهش قدرت آتش.
* از ساعت ۳ تا ۱۰ صبح روز جنگ، به دلیل حذف فرماندهان، وقفهای ایجاد شد تا فرماندهان جدید مشخص شوند. اما از ساعت ۸ شب، عملیات به روال عادی بازگشت. اگر فرماندهان حذف نشده بودند، موج اول پاسخ ما از ساعت ۴ صبح با ۲۰۰ موشک آغاز میشد.
* پس از آتشبس حدود ساعت ۷ صبح بود که ۱۴ موشک شلیک کردیم. توئیت آقای عراقچی اینگونه بود که جنگ ساعت ۴ تمام شود اما آنها باز هم زدند. تصمیمگیری در این حوزه را فرمانده میدان گرفت. اینجا فرمانده مسئولیت میپذیرد و کار را انجام میدهد. ما باید به هر حال آخرین موشک را میزدیم. حتی بعد از آن اسرائیل خطای دیگری کرد و جواب آن را هم دادیم. اینجا جای اجازه گرفتن از کسی نیست.
* امروز وضعیت آفندی و قدرت آتش ما در حوزه تاکتیکی و تکنیکی بسیار مطلوب است. اگر دشمن بار دیگر قصد حمله داشته باشد، عملیات وعده صادق ۴ محکمتر و دقیقتر از عملیات وعده صادق ۳ خواهد بود.
* جی دی ونس، معاون اول ترامپ بهصورت مکتوب اعلام کرد که حاضر است در هر مکانی برای توقف جنگ ملاقات کند. این پیام نشاندهنده تأثیر قدرت آتش ایران و موفقیت جبهه مقاومت بود.