پهلویچیها علیه همایون
روزنامه قدس نوشت:
روز دوشنبه همایون شجریان، خواننده محبوب معاصر اعلام کرد با مجوز کنسرت رایگانش در میدان آزادی موافقت شده و او این جمعه، ساعت ۱۱- ۱۰ شب در تهران، در جمع مردم آواز خواهد خواند. (کنسرتی که البته به دلیل برخی ناهماهنگیها امروز لغو شد و احتمالا در ورزشگاه آزادی برگزار شود). بلافاصله طیفی از طرفین موافق و مخالف نسبت به این رویداد هنری واکنش نشان دادند. موافقان، عموم مردم هستند؛ مردمی که موسیقی سنتی را دوست دارند و صدای همایون شجریان را؛ مردمی که خیلی وقتها نمیتوانند بلیت کنسرتهای معمول را تهیه کنند و فرصت اینکه همراه خانواده رویدادی از این دست را تجربه کنند از دست میدهند. در آن سو اما مخالفان، دو طیف متفاوت هستند؛ نخست سلطنتطلبهایی که هر اتفاق سیاسی و هر دستاورد اجتماعی را در کشور، «تلاشی حکومتی برای بقا» میدانند؛ و دوم، متأسفانه جمعی از دوستان خیلی انقلابی که در ملغمهای از سیاستورزی و منفعتاندیشی حزبی همراه با رویهای از آرمانخواهیِ گلدرشت، گرفتار آمدهاند. بیایید این بهانهجوییها را دقیقتر ببینیم.
میخواهند سر مردم را گرم کنند
این گزاره کم و بیش درست است؛ کنسرت را میتوان با اغماض در دسته سرگرمیها جای داد، هر چند این دستهبندی جفایی در حق هنر و هنرمندی و جفایی در حق فرهنگ است اما با اغماض، پذیرفتنی است. نکته در نتیجهای است که از طرح این گزاره گرفته میشود. میخواهند سر مردم را گرم کنند که...، که یادشان برود کشور گرفتار بحران بیآبی است؛ که یادشان برود ناترازی انرژی داریم؛ که یادشان برود تورم، کمرشکن شده که... که... که... اما استنتاج این نتیجه از این گزاره نمیتواند چندان منطقی باشد. در واقع طرح این گزاره، توهینی است به مردم. بعید است با برگزاری یک کنسرت خیابانی، مردم چیزی یادشان برود. کارنامه دولت (و حاکمیت) در نزد مردم نقد خواهد شد و در این نقد حتماً مشکلات و معضلات در نظر گرفته میشود؛ کنسرت خیابانی همایون شجریان هم به همچنین.
مردم را احمق فرض میکنند!
این گزاره شکل دیگری از همان گزاره بالاست. جریان برانداز که سالهاست ارتباطی با بدنه جامعه ایرانی ندارد، به کژاندیشی درباره مردم دچار است. واقعیت آنکه این مردم، به ویژه همانهایی که شوق دارند در کنسرت همایون شجریان حاضر بشوند، مسئله را این طوری نمیبینند. این «نظام پاداشدهی چماق و هویج» و نظاماتی از این دست، گزاره ذهنی براندازها و پهلویچیهاست و مردم درباره خودشان، قضاوتی منطقیتر و محترمانهتر دارند.
در وضعیت کشتی تایتانیک قرار داریم
گیرم که این گزاره درست باشد و ما در وضعیت کشتی تایتانیک (روایت هالیوودی ماجرا البته) قرار داشته باشیم؛ کشتی پرزرق و برقی که درست وقتی خدمه و میهمانهایش گرم تماشای پارهای امورات هنری بودند، با صخرههای بزرگ یخی برخورد کرد و غرق شد. گیرم که کشتیِ کشور در وضعیت تایتانیک قرار داشته باشد، حالا چرا باید از برگزاری کنسرت همایون شجریان روگردان بود؟ دستکم آنوریها که دهههاست منتظرند تا این کشتیِ زخمیِ سربلند بحرانها، بالاخره تیر و تختهاش بشکند و فروبپاشد، حالا لطفاً اجازه بدهند در کنسرت همایون هم حاضر بشویم و بعد برویم به قعر دریا.
******
عصبانیت غربگرایان از دستاوردهای ایران در شانگهای
روزنامه کیهان نوشت:
در روزهایی که آمریکا و متحدان اروپاییاش با تمام توان به دنبال فشار بر ایران و فعالسازی مکانیسم ماشه برای جنگ روانی و فشار روانی بر ملت ایران هستند، حضور مقتدرانه رئیسجمهور کشورمان در اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای در چین، ورق جدیدی از دیپلماسی فعال و چندجانبه ایران را ورق زد؛ ورقی که نهتنها دستاوردهای اقتصادی و سیاسی چشمگیری به همراه داشت بلکه موجب آشکارتر شدن عصبانیت غرب و دنبالهروهای داخلی آن نیز شد. این سفر مهم، علاوه بر آنکه بستری برای امضای ۲۰ سند همکاری میان ایران و دیگر اعضای شانگهای شد، به فرصتی برای هماهنگی بیشتر کشورهای عضو در برابر اقدامات خصمانه غرب ـ بهویژه تلاشهای جدید اروپا برای سوءاستفاده از سازوکار مکانیسم ماشه ـ بدل گشت. در کنار این دستاوردها، مواضع صریح رئیسجمهور کشورمان در محکومیت تجاوزگری رژیم صهیونیستی و اقدامات غیرقانونی آمریکا علیه ملت ایران، بار دیگر ثابت کرد که دیپلماسی انقلابی تنها زبانی است که در عرصه بینالملل شنیده میشود.
سفر رئیسجمهور به چین و حضور فعال در اجلاس شانگهای، علاوهبر بعد اقتصادی، واجد یک پیام راهبردی روشن بود: اتحاد میان ایران، روسیه، چین و پاکستان (بهعنوان عضو غیردائم شورای امنیت) علیه پروژههای خصمانه غرب. در سالهای اخیر، اروپا بارها تلاش کرده از ابزار مکانیسم ماشه برای فشار به ایران استفاده کند؛ ابزاری که اساساً با سادهاندیشی جریان غربگرا در برجام به غرب هدیه داده شد. اما امروز، همگرایی کشورهای عضو شانگهای و حتی کشورهای ناظر، وزنهای در برابر این زیادهخواهیها ایجاد کرده است.
اما درست در چنین شرایطی که جهان در حال پوستاندازی از نظم آمریکامحور است، جریان غربگرای داخلی همچنان با چشم بستن بر تحولات بینالمللی، نسخه شکستخورده خود یعنی «وابستگی به غرب» را تجویز میکند. این جریان طی چهار دهه اخیر، سادهترین پاسخ را به اساسیترین پرسش سیاست خارجی ایران داده است: «راه توسعه و حفظ امنیت و منافع ملی ایران چیست» و پاسخ آنها همیشه یک چیز بوده: «باید به غرب نزدیک شد!» این نسخه غلط، بارها از بروکسل و سعدآباد تا وین و لوزان و ژنو در عمل آزموده شده و نتیجهای جز خسارت، تحقیر و بیاعتنایی غرب به همراه نداشته است. با این حال، جریان مذکور همچنان اصرار دارد جبهه قدرت غیرغربی را بیارزش جلوه دهد و چشم بر واقعیتهای جهان امروز ببندد.
این اصرار کورکورانه بر نسخه شکستخورده غربگرایی، تنها از یک حقیقت پرده برمیدارد: وابستگی ذهنی و فکری این جریان به غرب. آنان چنان در چهارچوبهای ساخته و پرداخته واشنگتن گرفتار شدهاند که حتی وقتی بزرگترین اندیشمندان روابط بینالملل به افول قدرت غرب اعتراف میکنند، همچنان با ژست روشنفکری و ادعای دانش و فهم مسائل بینالمللی، نسخه پوسیده «نزدیکی به غرب و تسلیم در برابر غرب» را تکرار میکنند. در واقع، غربگرایان داخلی بهجای آنکه در میدان عمل به منافع ملی بیندیشند، دغدغه اصلیشان اثبات درستی توهمات خود است، حتی اگر هزینه آن تحمیل تحریمهای کمرشکن به واسطه بیتعهدی آمریکا و اروپا به تعهداتشان یا فرصتسوزیهای تاریخی برای کشور باشد.
در روزهای اخیر نیز، روزنامههای زنجیرهای همچون هممیهن و سازندگی بار دیگر با تیترهای عجیب و تامل برانگیز مانند «در شرق خبری هست؟» و «ماشه؛ تهدید شانگهای» تلاش کردند واقعیتهای جدید جهان را تحریف کنند. نویسندگان این روزنامهها که گویا همچنان در فضای دهه 90 میلادی و دوران جهان تکقطبی پس از جنگ سرد سیر میکنند، سعی دارند نشان دهند که حتی قدرتیابی نهادهایی چون شانگهای نیز نمیتواند جایگزین ارتباط با غرب شود! این همان خطای همیشگی است: بیاعتنایی به تحولات واقعی جهان و چسبیدن به نسخههای کهنهای که حتی آمریکا و اروپا نیز دیگر به کارایی آنها اعتراف ندارند.
******
مهلت مجمع تمام شد؛ بررسی CFT غیرقانونی است
خبرگزاری فارس نوشت:
مجمع تشخیص مصلحت نظام، علیرغم نظر مخالف بسیاری از منتقدین و نمایندگان مجلس، طرح پیوستن ایران به کنوانسوین پالرمو را در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ تصویب کرد و پیوستن به کنوانسیون CFT را نیز در دستور کار خود قرار داده است. فرای نکات ابهامبرانگیز در مورد اثرات پیوستن به این کنوانسیونها، به نظر میرسد مجمع تشخیص مصحلت نظام نتوانسته مصلحت را با توجه به پازل کلان دشمن ببیند و با جزئینگری در تصویب کنوانسیون پالرمو و تلاش برای تصویب CFT به گمان خود به دولت کمک کرده است.
پس از این اقدام مجمع، برخی اعضای دولت نه تنها به تصویب یا تلاش برای تصویب این دو معاهده بسنده نکردند، بلکه چنان موضع گرفتند که گویی میشود با چند اقدام ساده با FATF به جمعبندی رسید و مشکل را حل کرد. به طور مثال رییس مرکز اطلاعات مالی ادعا کرد با انجام خواستههای FATF طی یک سال و نیم ایران از لیست سیاه این گروه خارج میشود. این درحالی است که FATF هیچ تضمینی به ایران نمیدهد و خواستههای FATF برای خروج از لیست سیاه بسیار فراتر از این دو کنوانسیون است. به عنوان نمونه یکی از این خواستهها حذف استثنای تعریف تروریسم در قوانین داخلی ایران است.
در مورد آثار تعامل با FATF نیز در کشور پس از اقدام مجمع، بزرگنماییهای زیادی صورت گرفت و برخی از افراد از گشایشهای اقتصادی پس از تعامل با FATF و انجام خواستههای آن گفتند. این درحالی است که آنچه باعث میشود روابط اقتصادی خارجی شکل نگیرد، تحریمهای ثانویه آمریکاست که بنا به اظهارات متعدد مقامات خزانهداری آمریکا، اجرای الزامات FATF باعث تیزتر شدن تیغ تحریم میشود.
به طور مثال مارشال بیلینگزلی، دستیار وزیر خزانهداری آمریکا در امور تروریسم در سال ۲۰۱۷، صراحتا این موضوع را بیان میکند که فشار برای اجرای استانداردهای FATF با هدف خروج از لیست سیاه این گروه باعث خواهد شد تا دور زدن تحریمها با مشکل روبه رو شود و تحریمها بهتر اجرا شود. بنابراین جزئی دیدن مصلحت باعث شده تا هم مقامات کشور به اشتباه تصور کنند که باید تمرکز زیادی برای تعامل با FATF داشتهباشند، هم در مورد اثرات این تعامل دچار اشتباه شوند و هم تیغ تحریم تیزتر شود.
فرای این ایرادات فنی، از نظر ساختاری نیز مجمع دیگر نمیتواند برای تصویب CFT اقدام کند. براساس آییننامه مجمع، پس از مطرح شدن بررسی یک موضوع، مجمع ۳ ماه وقت دارد تا آن را بررسی کند و نهایتا با دستور رئیس مجمع بررسی میتواند ۳ ماه دیگر تمدید شود، یعنی مجموعا ۶ ماه. از ۱۱ دی ماه ۱۴۰۳ که موضوع بررسی مجدد دو لایحه پالرمو و CFT با کسب اجازه از رهبری در مجمع مطرح شد، بیش از ۷ ماه میگذرد. در طول این مدت بررسی پالرمو اگرچه به جمعبندی رسید، اما بررسی CFT به جمعبندی نرسید و مهلت قانونی آن سپری شده است. لذا مجمع تشخیص مصلحت نظام اجازه بررسی این لایحه را ندارد.
در نهایت باید گفت اقدام مجمع در تصویب پالرمو و تلاش برای تصویب CFT، مصالح بسیار بزرگی را در کشور قربانی کرده و کشور را به سمت تعامل با نهادی برده که در راستای تحریم آمریکا است. علاوه براین اکنون مجمع نمیتواند اقدام به بررسی CFT کند چراکه مهلت قانونی آن سپری شده است.
******
حمله ذوالنوری به جلسات سران قوا: همه ما داریم هرز میچرخیم!
نماینده مردم قم در مجلس، انتقادات تندی را به جلسات سران قوا وارد کرد.
مجتبی ذوالنوری، امروز در صحن علنی مجلس شورای اسلامی گفت: «امروز مجلس و دولت باید بر ابر مشکلاتی کشور مثل تثبیت و کنترل نرخ ارز و جلوگیری از سقوط ارزش پول ملی که همه ابعاد زندگی مردم را متاثر میکند متمرکز شوند».
وی افزود: «ما بر حل مشکلات زیربنایی کشور تمرکز نکردیم. آیا وقت آن نیست که از جلسات محدودی مثل جلسه سران قوا خارج شویم و نهادهای رسمی را در حل مشکلاتی کشور به بازی بگیریم و از ظرفیت و توان آنها استفاده کنیم؟»
ذوالنوری خاطرنشان کرد: «آیا وقت آن نرسیده که فرمایش مقام معظم رهبری که اختیار جلسات سران قوا را فقط در مواقع اضطرار و جایی که قانون نداریم تجویز فرمودند، اجرا کنیم؟ ولی امروز پشت درهای بسته بدون در نظر گرفتن نمایندگان مردم مینشینند و تصمیم میگیرند و همه ما داریم هرز میچرخیم».
******
پردهبرداری سردار جلالی از نقش گوشیهای هوشمند در ترور فرماندهان
سردار غلامرضا جلالی، رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور گفت و گویی را با خبرگزاری فارس درباره اقدامات این سازمان در جنگ ایران و اسرائیل و حتی پیشبینیها و اقدامات پدافند غیرعامل قبل از جنگ انجام داده که بخشهایی از آن به شرح زیر است:
* در خصوص ادعاها مبنی بر نقش گوشیهای هوشمند و اپلیکیشنها در مکانیابی فرماندهان نظامی ما و شهادت آنها باید به دو موضوع توجه کنیم. نخست آنکه هیچیک از فرماندهان ما تا آنجایی که من مطلع هستم از این ابزارها یا شبکهها استفاده نمیکردند. بسیاری را دقیق مطلع هستم و برخی نیز احتمال قوی میدهم که استفاده نمیکردند. پس استفاده از این ابزارها برای ردیابی فرماندهان ما از این منظر، به نظر من کاملاً منتفی است؛ چون فرماندهان نظامی ما کاملاً مطلع بوده و هوشمندانه عمل میکردند.اما این موضوع که چنین ابزارهای فناورانهای، از چنین ظرفیتها و قابلیتهایی برخوردار است، کاملاً ممکن است و در یک آزمایشگاه تخصصی، این امکان، قابل اثبات بوده و مورد تأیید متخصصان نیز میباشد. این در حالی است که نه فقط فناوری تلفن همراه بلکه همه فناوریها، در عین تسهیلگری برخی اقدامات و خدمات، ظرفیت تبدیل شدن به تهدید و اسلحه شدن را دارند و این رویکرد آمریکاییهاست. بنابراین، حادثه پیجرها این فرضیه را تأیید کرد که امکان رخداد چنین حوادثی وجود دارد و طبیعتاً ما باید به سمت استفاده هوشمندانه از فناوری حرکت کنیم.
* در بهمن ۱۴۰۳، یعنی تقریباً ۶ ماه قبل از جنگ، با سناریوی احتمال حمله نظامی به مراکز هستهای، طرح پدافند غیرعامل تهیه، آموزش و پیادهسازی شد. این رزمایش در شهرهای قم (تأسیسات هستهای فردو)، کاشان (تأسیسات هستهای شهید احمدیروشن) و اصفهان (تأسیسات هستهای UCF) برگزار شد.در واقع، تمرینی بود برای تنظیم و آمادگی دستگاه اجرایی در مورد وظایف و تکالیفشان. در این رزمایش کاملاً عملیاتی، نقاط ضعف و قوت احصا شد. این رزمایش، فرض را بر این گذاشته بود که زیرساختهای هستهای مورد حمله نظامی قرار میگیرند و پس از آن، تبعات آن مدیریت شود. اما چون تأکید بر این بود که اطلاعرسانی نشود تا مردم نگران نشوند، خبری از آن رزمایش منتشر نشد.
* ما از دو سال پیش با فرض احتمال حمله نظامی به زیرساختهای هستهای کشور، اقداماتی را پیشبینی کردیم. در این راستا، آمادگیهایی در سایتهای هستهای فردو، نطنز و اصفهان و همچنین در شهرهای اطراف آنها تحت عنوان دستورالعمل پدافند پرتوی سردار شهید محسن فخریزاده بهعنوان یک دستورالعمل ویژه برای مدیریت بحران هستهای تهیه کردیم.پس از آن، اقدامات مختلفی برای کاهش آسیبپذیری و مدیریت مخاطرات در حوزه مواد پرخطر هستهای انجام دادیم و در نهایت، در بهمنماه ۱۴۰۳، در سه سایت و سه شهر مختلف، به مدت سه روز مانورهایی برگزار کردیم. در این مانورها، بدون هیچگونه تبلیغات رسانهای، تمام اقدامات بحرانزا و مواجهه با تهدیدات را تمرین کردیم. در زمان وقوع حمله هم طبق اعلام مرکز نظام ایمنی هستهای کشور، هیچ نوع نشت شیمیایی یا انتشار مواد رادیواکتیو در منطقه نداشتیم.
******
کلاس اسرائیلشناسی گنجی برای اصلاحطلبان
سایت مشرقنیوز نوشت:
اکبر گنجی فعال سیاسی مقیم در آمریکا در واکنش به بیاینه اصلاحطلبان رادیکال معروف به جبهه اصلاحات از آنها خواسته تا در کلاس درس اسرائیل شناسی شرکت کرده تا در وقت ضروری دوست را از دشمن به درستی تشخصی دهند. این روزنامهنگار مقیم در خارج از کشور در بخشی از یادداشت خود نوشته است:
«من از پیش یا پس از انقلاب با چهرههای شاخص اصلاح طلبان دوست و همراه بوده ام، عبدالله رمضان زاده هم محلی ما بود و در مدرسه پشت یک میز می نشستیم، عمادالدین باقی یک محله بالاتر از ما بود. سعید حجاریان بالا شهر ما بود و در نازی آباد زندگی می کرد. فیض الله عرب سرخی، محسن آرمین، مصطفی تاجزاده، بهزاد نبوی، علیرضا علوی تبار، و...همگی از دوستان قدیم و لاحق اند. یک بار به مرخصی آمدم و برای تظاهرات علیه جنایات اسرائیل در غزه به میدان فلسطین و سفارت فلسطین رفتم. بهزاد نبوی نایب مجلس هم آنجا بود. دانشجویان به شدت به بهزاد انتقاد کردند که چرا گنجی زندانی است؟ من گفتم: «بنده از ارادتمندان آقای نبوی هستم.» بهزاد سریع گفت: «اکبر خودش به ما انتقاد ندارد، پس شما چرا به جای او از ما انتقاد می کنید». مصطفی تاجزاده مدتها در ارشاد محمد خاتمی رئیس من بود. پس روابط ما دوستانه و حتی خانوادگیِ قدیمی است.
اصلاح طلبان «اسرائیل شناس» نبوده و نیستند. همانطور که دوستان عزیزی که در بالا از آنها نام بردم فیزیکدان و شیمیست نیستند. ارائه استراتژی برای بیرون آمدن از وضعیت فعلی نیازمند اسرائیل شناسی و آمریکا شناسی است. ما در ایران فاقد اسرائیل شناس هستیم و این بزرگترین نقطه ضعف ماست. این سخن علیه اصلاح طلبان نیست، این تاکید بر نقطه ضعف ماست».
کنایه اکبر گنجی به اصلاحطلبان قدیمی و استخوان خرد کرده حکایت از رفتارهایی دارد که این روزها از جبهه اصلاحات سر زده است، از جمله نوشتن یک بیانیه در دوران پسا جنگ که آنقدر مبتدیانه نوشته شده که گویی از خارج به داخل منعکس شده باشد. این بیانیه بیش از آنکه تقویت کننده وحدت و انسجام ملی باشد صداهایی در خود دارد که نجوای موساد را میدهد تا جایی که باید این سوال را مطرح کرد که نگارش آن کار اسرائیل بوده یا کسانی که اسرائیل را نمیشناسند؟
******
کوبیدن کروبی بر طبل مذاکره
در حالی که در میانه مذاکرت ایران و آمریکا، رژيمصهیونیستی و ایالاتمتحده به ایران حمله کردند و حتی بنا بر اقرار برخی مقامهای آمریکایی این مذاکرات پوششی برای حمله نظامی و تغییر محاسبات ایران بود، اظهاراتی مبنی بر ضرورت مذاکره ایران با آمریکا بدون درنظر گرفتن واقعیتهای موجود و زیادهخواهای ناتمام طرفهای غربی بیش از هر زمان دیگری شنیده میشود. این در حالی است که آمریکاییها شرط هر گونه توافق با ایران را منوط به برچیدن برنامه هستهای و پذیرش محدودیتهای شدید موشکی کردهاند و عجیب است که باز هم برخی جریانها و اشخاص همچنان بر طبل مذاکره میکوبند.
مهدی کروبی در جدیدترین اظهارات خود که به نظر میرسد در امتداد بیانیه تسلیمطلبانه جبهه اصلاحات است، بر ضرورت مذاکره مستقیم با آمریکا تاکید کرده و سیاست خارجی ایران را پرهزینه و ماجراجویانه قلمداد کرده است! بخشهایی از اظهارات وی در دیدار با برخی چهرههای اصلاحطلب نظیر بهزاد نبوی، محسن آرمین، فیض الله عرب سرخی و ... به شرح زیر است:
* علیرغم وضعیت اسفبار کشور همچنان بر ادامهی سیاستهای گذشته در حوزه مسائل داخلی و بینالمللی اصرار میشود. در حالیکه وضعیت امروز کشور نتیجهی همان سیاستهای غلط و ماجراجویانه است.
* برای برداشتن سایه تحریم و جنگ، مذاکره مستقیم با امریکا امری لازم و ضروری است و برای حفظ تمامیت ارضی، منافع ملی و برداشتن فشار تحریم از گرده مردم، باید مذاکره کرد.
* دربارهی این نوع رابطهی ایران با دنیا از جمله با آمریکا باید جواب داشت. مردم انقلاب نکردند که با هر چه ما روحانیون و مسئولین گفتیم و کردیم و عملکردهای اشتباه یا کوتاهیها، آنها را به وضعیتی ببریم که در زمستان گاز و در تابستان آب و برق نداشته باشند.