چرا بیانیه لازم نیست؟

مجتبی میرصالحی، گروه سیاسی الف،   4040605044 ۴۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲۴ تکراری یا غیرقابل انتشار

در شرایط کنونی، سیاست‌ورزی تنها با زبان گفت‌وگو معنا ندارد. بیانیه‌های نرم و محتاطانه، حتی اگر با بهترین نیت صادر شوند، در برابر واقعیت ژئوپلیتیک و ساختار قدرت کافی نیستند. واقعیت این است که حتی اگر صد بیانیه صادر کنیم، در تصویر دشمن از ما تغییری ایجاد نخواهد شد. بلکه تجربه نشان داده این بیانیه‌ها (نظیر بیانیه اصلاحات)، در رسانه‌های معاند به شکلی معکوس تفسیر می‌شوند:

«این‌ها یا در پی جلب رضایت ما هستند، یا ترسیده‌اند، یا دارند ما را فریب می‌دهند.»

من شخصاً چنین قضاوتی درباره نیت افراد ندارم و به متن بیانیه‌ها کاری ندارم. حتی فرض کنید که من خود یکی از امضاکنندگان آن باشم. اما بحث من این است که اثر واقعی این اقدامات بر محاسبات دشمن، صفر یا حتی منفی است. چرا؟ چون این مواضع، در فضای جنگ شناختی، به‌عنوان نشانه ضعف یا شکاف داخلی بازنمایی می‌شوند. و دشمن، مخصوصاً در دوران آماده‌باش، به دنبال همین نشانه‌هاست.

بیانیه‌ها زمانی اثرگذارند که طرف مقابل، حداقل دو پیش‌فرض را بپذیرد:

1. عقلانیت مشترک: یعنی دشمن بپذیرد که شما با او زبان مشترک دارید.

2. اراده معطوف به گفت‌وگو: یعنی باور کند که بیانیه نشانه تمایل به توافق است، نه نشانه ترس.

اما آیا واقعاً چنین است؟ آیا اسرائیل یا آمریکا امروز دنبال گفت‌وگو با ایران هستند؟ پاسخ مشخص است: خیر. حتی اگر لحنی دیپلماتیک در ظاهر داشته باشند، استراتژی آنها مبتنی بر فشار حداکثری است؛ نه مصالحه پایدار. در چنین شرایطی، هر نشانه‌ای از تردید یا شکاف، به‌عنوان فرصتی برای فشار بیشتر تلقی می‌شود.

زبان قدرت؛ مدیریت قوه واهمه

اگر نتوانیم قوه عاقله دشمن را قانع کنیم، دست‌کم باید قوه واهمه او را مدیریت کنیم. این اصل بازدارندگی است: ترس دشمن از هزینه اقدام، باید بر امید او به کسب سود غلبه کند.
بازدارندگی تنها به توان نظامی وابسته نیست؛ بلکه به تصویرسازی از اراده ملی هم بستگی دارد. وقتی دشمن تصور می‌کند در داخل ایران اختلاف جدی وجود دارد، یا تصور می‌کند مردم در برابر تهدید خارجی منفعل‌اند، هزینه ذهنی حمله برای او کاهش می‌یابد.

در این نقطه است که نمایش انسجام داخلی، حتی اگر موقت و تاکتیکی باشد، حیاتی می‌شود. پس از انتشار همان بیانیه‌ جبهه اصلاحات، دشمنان رسانه‌ای چه گفتند؟
«دیدید؟ خبری از وحدت در ایران نیست.»
این تنها پیامی بود که به آنها رسید و این خطرناک است.

درس تاریخ: بازدارندگی بدون انسجام، خیال است

تاریخ نشان می‌دهد که فقدان وحدت، خطرناک‌تر از ضعف نظامی است. در حمله مغول، خوارزمشاهیان قدرت نظامی داشتند، اما فروپاشی اعتماد و اختلافات قبیله‌ای و داخلی، مسیر سقوط را هموار کرد. در مقابل، ایران در دفاع مقدس، با وجود ضعف تجهیزات، با انسجام اجتماعی و اراده ملی، هزینه جنگ را برای دشمن به اوج رساند و مانع تجزیه شد.

امروز وضعیت پیچیده‌تر است: جنگ دیگر صرفاً در میدان نظامی نیست؛ جنگ روایت‌ها و ادراکات، خط مقدم نبرد است. رسانه‌های معاند، کوچک‌ترین اختلافات داخلی را به ابزار جنگ شناختی تبدیل می‌کنند. بیانیه‌هایی که هدفشان آرام‌کردن فضاست، ممکن است در ذهن افکار عمومی دشمن، نشانه بحران مشروعیت و فقدان انسجام تعبیر شود.

چه باید کرد؟

۱. بازدارندگی چندلایه: باید ترکیبی از قدرت نظامی، انسجام اجتماعی و روایت منسجم ایجاد کنیم.
۲. مدیریت تصویر داخلی در سطح بین‌المللی: پیام ما نباید این باشد که ایران در حال شکاف است. باید تصویر قاطعیت و عقلانیت را القا کنیم.
۳. تفکیک نقد از تضعیف: نقد سازنده باید بماند، اما در آستانه تهدید خارجی، نباید ابزار دشمن برای القای ناامنی شود(زمان‌شناسی یا تایمینگ نقد).
۴. زبان قدرت همراه با دیپلماسی: تداوم گفت‌وگو لازم است، اما در کنار آن باید به دشمن نشان داد که حمله، نه یک گزینه، بلکه یک فاجعه برای اوست.

فرجام

کار از بیانیه گذشته است. اگر امروز با زبان قدرت حرف نزنیم، فردا مجبور خواهیم شد با هزینه‌ای بسیار سنگین‌تر ثابت کنیم که ایران، حتی در دل اختلافات داخلی، در برابر تهدید خارجی یکپارچه است. این اصل ساده اما بنیادین بازدارندگی است: دشمن باید بترسد. اگر او را نمی‌توانیم با استدلال آرام کنیم، دست‌کم باید با اراده، هزینه و وحدت، قدرت واهمه‌اش را تحریک کنیم.