ایران و یک آگاهی جدید در حال تولد

محسن سلگی، گروه سیاسی الف،   4040526046 ۱۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۸ تکراری یا غیرقابل انتشار

 اراده‌ عمومی، به تعبیر روسو، چیزی شبیه خداست که هیچ کس توان رویارویی با آن را ندارد. زمانی که تهدید دشمن رفع شود، در کنار وحدت و انسجام ملی این روزها شاهد روحیه انتقادی خواهیم بود و دورانی جدید از مطالبه گری آغاز خواهد شد که در حکمرانی کشور حتما باید مورد توجه باشد .

در بودیسم گفته می‌شود که پذیرش رنج و ناپایداری جهان(سَمسارا) پایه‌ی خرد و رهایی است. بله، جهان همین است و انسان‌ها اغلب میل به بی‌عدالتی دارند، اما همین میل جبری ضرورت عدالت و دموکراسی را آشکار می‌کند. شفافیت، نظارت و رقابت دموکراتیک است که می‌تواند مانع سوءاستفاده شود. توصیه‌های اخلاقی به تنهایی کافی نیست. هر حکومت یا جناحی که روی کار آید، بدون نظام شفاف و قانونمند، فساد وناکارمدی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

در ایران، بخش بالای نظام پاک‌اندیش است، اما بدنه‌ی اجرایی گاه موجب بدنامی کل سیستم می‌شود. بنابراین تنها با حاکمیت دقیق قانون و عقلانیت علمی به‌منزله نظم ساختاری نوین است که تعادل و تناسب برقرار می‌شود؛ همان جایی که دین و علم می‌توانند سازگار شوند.

با اتکا به جمله هگل که می‌گوید «شر در نگاهی است که جهان را شر می‌داند»، می‌توان گفت ناامیدی وقتی قدرت‌آفرین است که ما را به تحلیل عمیق‌تر و اقدام مسئولانه هدایت کند؛ وقتی ما را وادار سازد خود را نقد کنیم، خطاهای خود را ببینیم و از دل محدودیت‌ها، فرصت‌های تازه بسازیم. مقصود هگل این است که ناامیدی مطلق، یعنی نگاه صرفاً منفی و فاقد امکان عمل، ذاتاً شر است؛ اما ناامیدی انتقادی و آگاهانه می‌تواند سازنده و رهایی‌بخش باشد.

برای این کار نیازی به فیلسوف‌بودن نیست؛ کافی است کمی به انصاف و انسانیت روی آوریم. مردم، به معنای عام، می‌توانند و باید خود را داوری انتقادی بسپارند؛ در محیط زیست، فرهنگ کار، انتقادپذیری و… البته این روزها موارد خودانتقادی را بیشتر از گذشته می‌بینم و یک آگاهی جدید در حال تولد است. خیلی ساده است که نه مردم باید همه تقصیرات را گردن دولت بیندازند، و نه جمهوری اسلامی باید همه گناهان را به دولت های خارجی نسبت دهد. اینجاست که می‌توان گفت: دموکراسی، شیوه‌ی زیستن و زیست انسانی‌تر است.

لازم است برخی ویژگی‌ها و رفتارهای خود را با ناامیدی بپذیریم. اما برخی ناامیدی‌ها، نه شکست‌اند و نه انفعال؛ بلکه نیرویی هستند برای بیداری، تمرین شجاعت و خلق رهایی. 

در دنیایی که اخبار درد و بحران هر روز تکرار می‌شوند—به‌ویژه علیه کشور ما—توانایی مواجهه‌ انتقادی با خود و جهان است که ما را از فلج شدن حفظ می‌کند و امکان عمل و امید را دوباره زنده می‌سازد.

والتر بنیامین، فیلسوف مشهور گفته بود: «فاجعه همین است که همه‌چیز همان‌طور که هست ادامه یابد.» گاه می‌توان از بحران فرصتی ساخت، اما گاهی خود ما، خودِ بحرانیم یا حتی عامل آن. بدبینی مطلق و فرافکنی همه مشکلات گردن چیزی خارج از خود ما، فاجعه‌ای است که نباید ادامه پیدا کند و روزمره شود.