وفاق؛ هنر زیستن با نزاع

محسن سلگی، گروه سیاسی الف،   4040518058 ۱۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۶ تکراری یا غیرقابل انتشار

پس از جنگ ۱۲ روزه بحث‌ها در خصوص لزوم وفاق و اجماع، جدی‌تر شده است. به‌ویژه که مفهوم مذکور، مهم‌ترین شعار دولت چهاردهم است. در ادامه، مدلی مطلوب یا دست‌کم مقدور برای مسأله‌ی یادشده، به بیان درآمده است. 

چانتال موفه، فیلسوف برجسته‌ی چپ رادیکال، همراه زوج‌اش ارنستو لاکلائو، دموکراسی را نه به‌عنوان فضایی عاری از منازعه، بلکه به‌عنوان شیوه‌ای نهادمند برای زیستن با منازعه تعریف می‌کند. او با تمایز میان آگونیسم (تخاصم اجماعی) و آنتاگونیسم (تخاصم‌گرایی)، یک چارچوب تحلیلی مهم ارائه می‌دهد:

در آنتاگونیسم، رقیب سیاسی به «دشمن» تقلیل می‌یابد؛ کسی که مشروعیت وجودی‌اش انکار می‌شود و باید حذف گردد. این منطق، دیر یا زود، به خشونت، استبداد یا فروپاشی گفت‌وگو منجر می‌شود.

در آگونیسم، رقیب به‌عنوان «دیگری مشروع» پذیرفته می‌شود؛ طرفی که با وجود اختلافات بنیادی، حق حضور در عرصه سیاسی دارد. هدف، شکست او در میدان رقابت است، نه نابودی‌اش.


موفه بر این نکته تأکید می‌کند که دموکراسی بدون منازعه، یا به توتالیتاریسم نرم منتهی می‌شود یا به رکود و بی‌تفاوتی سیاسی. نزاع باید بماند، اما در قالبی که با قواعد و نهادهای دموکراتیک کنترل شود. این نگاه، هم به ایده‌آلیسم لیبرال انتقاد دارد —که گمان می‌کند عقلانیت گفت‌وگویی قادر به رسیدن به اجماع نهایی است و به این‌سان تضاد را چنانکه باید به‌رسمیت نمی‌شناسد— و هم به برداشت‌های سخت‌گیرانه از مارکسیسم که سیاست را به حذف کامل طبقه یا گروه رقیب فرو می‌کاهند.

نمونه‌های تاریخی و معاصر:

آفریقای جنوبی پس از آپارتاید: نلسون ماندلا و حزب کنگره ملی آفریقا، به‌جای حذف کامل نخبگان سفیدپوست، سازوکار «کمیسیون حقیقت و آشتی» را به‌کار گرفتند تا نزاع تاریخی را به سمت رقابت سیاسی غیرحذفی ببرند.

اتحادیه اروپا: با وجود اختلافات شدید اقتصادی و فرهنگی میان کشورهای عضو، اصل «پذیرش دیگری» و حل‌وفصل اختلافات از طریق نهادهای مشترک، نمونه‌ای از آگونیسم در مقیاس فراملی است.

ایران مشروطه (۱۲۸۵-۱۲۸۸): در آغاز، مجلس مشروطه فضایی بود که نیروهای متفاوت —از روحانیون مشروطه‌خواه تا روشنفکران سکولار— در کنار هم کار کردند. اما با غلبه منطق آنتاگونیسم و تلاش هر جناح برای حذف دیگری، بحران و استبداد صغیر رخ داد.

پی‌نوشت:
۱. در هنگامه‌ تهدید یا تعرض خارجی، منطق بقا و عقل سیاسی حکم می‌کند که حتی در مدل آگونیسم، سطح خصومت داخلی کاهش یابد و بر درجه‌ی اجماع افزوده شود. تجربه‌ انگلستان در جنگ جهانی دوم نمونه‌ای روشن است: دولت ائتلافی چرچیل، نیروهای سیاسی رقیب را موقتاً گرد هم آورد تا در برابر تهدید نازیسم متحد شوند. این همگرایی البته موقتی بود و پس از رفع خطر، رقابت سیاسی از سر گرفته شد؛ همان انعطاف‌پذیری‌ای که لازمه‌ی تداوم یک دموکراسی زنده است.

۲. دغدغه دیگرم برای این نوشتار آن  بود که نباید شرایط کشور بهانه‌ای برای بستن دهان‌ها شود. ژاک رانسیر فیلسوف شهر ‌گفته است این که سقراط گفت حرفی که می‌زنی، باید عقلی باشد، بستن دهان‌ها است. چراکه همه نمی‌توانند حرف عقل‌مبنا بزنند(نقل‌به‌مضمون).