حجاریان و استقبال از خشونت/ لاریجانی سوم

گروه سیاسی الف،   4040515063 ۲۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲۰ تکراری یا غیرقابل انتشار

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند‌ ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

حجاریان و استقبال از خشونت

روزنامه وطن‌امروز نوشت:

به تازگی سعید حجاریان از چهره‌های شناخته‌شده جریان اصلاح‌طلب در یادداشتی با عنوان «چه کسی حق سیاست‌ورزی دارد؟» از اقدامات مصطفی تاج‌زاده دفاع نظری کرده است.

حجاریان در این یادداشت تلاش می‌کند از عمل تاج‌زاده در چارچوب حق سیاست‌ورزی دفاع کند. اما مساله اصلی آن است که این اقدامات را برخلاف تصور حجاریان، بیش از آنکه بتوان ذیل مفهوم «سیاست» تبیین کرد، باید در چارچوب «خشونت» توضیح داد. سیاست زمانی معنا پیدا می‌کند که خشونت پایان یافته باشد و سیاست در عرصه قانونمند شکل بگیرد اما تاج‌زاده در عمل در آستانه مرز میان خشونت و سیاست ایستاده و به استقبال خشونت رفته است. از این منظر، او نه بازیگر میدان سیاست، بلکه بازیگری در میدان خشونت تلقی می‌شود. عمل و گفتار سیاسی او طلیعه‌ای بر پایان سیاست و آغاز خشونت است. عمل او سیاست‌کشی است تا سیاست‌ورزی.

حجاریان در یادداشت خود بر مفهوم «حق سیاست‌ورزی» تکیه می‌کند و آن را یکی از حقوق بنیادین بشر قلمداد می‌کند. او می‌نویسد در نظام جمهوری اسلامی این حق از برخی شهروندان سلب شده است؛ در حالی ‌که در دموکراسی‌های چند‌سالار (پلی‌آرشی) غربی مانند آمریکا، این حق برای همه محفوظ مانده است. این مقایسه اما در عمل با شواهد متعدد نقض می‌شود. تنها در کمتر از ۲ سال گذشته، بیش از ۳۰۰۰ دانشجوی حامی فلسطین در بیش از ۶۰ دانشگاه آمریکا زندانی، بازداشت، تعلیق یا اخراج شده‌اند. بسیاری از این دانشجویان از «حق تحصیل» محروم شده‌اند.

به‌نظر می‌رسد آقای حجاریان در مواجهه با غرب بیشتر دچار نوعی غرب‌گرایی ذهنی شده تا واقع‌گرایی تحلیلی. او دموکراسی پلی‌آرشی را با نوعی یوتوپیای مشارکت سیاسی اشتباه گرفته است؛ حال آنکه این نظریه، در برابر ایده ژاکوبنیسم (دموکراسی مردم بر مردم) طرح شده است. رابرت دال، نظریه‌پرداز اصلی این مدل تصریح می‌کند که دموکراسی در معنای کلاسیک آن، یعنی حکومت مستقیم مردم بر مردم، هرگز محقق نشده و نخواهد شد. از این‌رو، او به‌ جای آن، دموکراسی را به‌ مثابه رقابت نهادهای قدرت و فروش سیاست به مردم در نظر می‌گیرد. در این صورت‌بندی، مردم تنها می‌توانند از میان کالاهای سیاسی عرضه‌شده توسط گروه‌های قدرت، یکی را انتخاب کنند، نه اینکه واقعاً حاکم باشند.

سعید حجاریان در تلاش برای دفاع نظری از تاج‌زاده، نه از منظر تبیینی و تحلیلی، بلکه از منظر پیکاری و ایدئولوژیک به موضوع نگاه کرده است. روایت‌سازی او از تاج‌زاده به ‌مثابه نماد حق‌طلبی، بیش از آنکه بازتاب واقعیات سیاست در ایران باشد، تلاشی است برای جعل روایت جدید از سیاست‌ورزی. به‌ واقع، او با جعل یک شخصیت، مفاهیم سیاست را تحریف کرده و مرز میان سیاست‌ورزی و خشونت‌طلبی را مخدوش کرده است. در این میان، نظریه‌های غربی و مفاهیمی سیاسی، صرفاً به ابزاری برای توجیه جهت‌گیری‌های سیاسی او بدل شده‌، نه ابزاری برای درک یا توضیح وضعیت.

در فرجام سخن لازم به تاکید است تحلیل‌های سعید حجاریان از تحولات سیاسی، دچار ۲ پیش‌فرض نادرست است که باعث می‌شود او درک درستی از واقعیت‌های امروز غرب و سیاست جهانی نداشته باشد. پیش‌فرض اول، نگاه وبری به سیر تحول جوامع و پیش‌فرض دوم، همانندانگاری انقلاب اسلامی با انقلاب بلشویکی و جمهوری اسلامی با شوروی.

******

گفت و گو یا گذار؟

روزنامه خراسان نوشت:

در جریان مذاکرات عمان به ناگاه پیش از آغاز دور ششم مذاکرات با واشنگتن، آمریکا به اسرائیل چراغ سبز نشان داد تا به خاک کشورمان حمله کرده و چند روز بعد خود نیز به سایت های هسته ای کشورمان حمله کرد. حالا با گذشت بیش از یک ماه و نیم  از حمله مستقیم رژیم صهیونیستی به خاک ایران و ترور برخی از فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هسته‌ای کشورمان، زمزمه‌هایی از احتمال ازسرگیری مذاکرات میان ایران و آمریکا به گوش می‌رسد. این در حالی است که تهران، در واکنش به تجاوز صهیونیست‌ها، موضعی قاطع اتخاذ کرده و هرگونه مذاکره را فعلاً خارج از دستور کار دانسته بود.

نکته نخست در تحلیل شرایط فعلی، سایه سنگین بی‌اعتمادی میان دو کشور است. از ناروی آمریکایی پیش از دور ششم مذاکرات گرفته تا بی‌عملی واشنگتن در قبال تعهدات برجامی، تهران دیگر همان نگاه محتاط دیروز را هم به آمریکایی‌ها ندارد. آنچه امروز وجود دارد، چیزی فراتر از بدبینی سیاسی است، بلکه یک بی‌اعتمادی نهادینه‌شده است که در سخنان مکرر مقامات ایرانی نیز بازتاب دارد.آمریکا نه‌تنها با خروج از برجام، اعتماد متقابل را خدشه‌دار کرد، بلکه حتی در شرایط بحرانی اخیر منطقه، پشت اسرائیل ایستاد و با تمام قوا از آن حمایت کرد؛ حمایتی که نتیجه‌ای جز تشدید بحران نداشت. با این پیش‌زمینه، طبیعی است که هرگونه گفت‌وگو با واشنگتن، نه به‌عنوان راه‌حل، بلکه صرفاً به‌عنوان تاکتیکی برای گذار از مرحله‌ای پرتنش و خطرناک ارزیابی شود. دیپلماسی، در چنین شرایطی، بیش از هر زمان دیگر نیازمند هوشیاری، واقع‌بینی و تدبیر است.

دومین نکته مهم، وضعیت فعلی ایران در معادله منطقه‌ای و بین‌المللی است. برخلاف گذشته که معمولاً مذاکرات در موقعیتی نابرابر آغاز می‌شد، حالا ایران با شرایط متفاوت‌تری روبه‌روست. جمهوری اسلامی ایران نه‌تنها در میدان نبرد توانست دست بالا را حفظ کند، بلکه با افشای نقش مستقیم صهیونیست‌ها و حمایت تمام‌قد آمریکا، افکار عمومی داخلی و منطقه‌ای را نیز با خود همراه کرد. جنگ اخیر کار را به جایی رساند که آمریکایی ها درخواست آتش بس را صادر کرده و بر برتری ایران به شکلی غیرمستقیم مهر تایید زدند. علاوه‌بر‌این، همراهی گسترده مردم ایران، به‌ویژه در محکومیت تجاوز صهیونیستی و حمایت از نیروهای نظامی، نشان داد که پشتوانه اجتماعی قابل‌توجهی برای مقاومت در برابر فشارهای خارجی وجود دارد. همین دستِ پُر، حالا به کار تیم دیپلماسی خواهد آمد؛ چه در مواجهه با آمریکا و چه در تعامل با تروئیکای اروپایی.

در نهایت، باید گفت که گرچه خبرها از احتمال شروع مذاکرات جدید میان ایران و آمریکا خبر می‌دهند، اما این گفت‌وگوها، نه از سر خوش‌بینی، بلکه از دل نااطمینانی و بحران سر بر می‌آورند. تهران، با تجربه‌ای سنگین از مذاکرات نافرجام و عهدشکنی‌های طرف آمریکایی، به خوبی می‌داند که هرگونه گفت‌وگو نیازمند تضمین‌های واقعی است، نه صرفاً ژست‌های رسانه‌ای.مذاکره، به‌خودی‌خود، نه نشانه ضعف است و نه الزاماً نمایانگر عقب‌نشینی، بلکه در شرایطی همچون وضعیت فعلی، می‌تواند ابزاری برای مدیریت زمان، کنترل فشارها و گذار از تهدیدهای بالفعل باشد.

******

از فریب 2500 میلیارد دلاری تا ادعای جلوگیری از جنگ دوباره!

روزنامه کیهان نوشت:

روزنامه سازندگی از قول حسین مرعشی، دبیر کل حزب کارگزاران نوشت: «بدترین سناریو برای ایران، شکل‌گیری اتحاد میان ترامپ، نتانیاهو و اروپاست. خبر خوب آن است که اهداف ترامپ با نتانیاهو تفاوت دارد، همچنین منافع اروپا نیز با رژیم صهیونیستی همسو نیست. دیپلمات‌های ما باید این تمایز را به‌خوبی درک کرده و در صحنه سیاسی به‌گونه‌ای عمل کنند که اسرائیل منزوی و تنها بماند. ما باید روابط و مسائل خود با اروپا را به‌صورت مستقل از آمریکا پیگیری کنیم. حتی در گفت‌وگو با ایالات‌متحده نیز لازم است بیشتر به خواسته‌های حداقلی آمریکا توجه کنیم نه به مطالبات حداکثری اسرائیل و نتانیاهو.

مسئله اصلی امروز کشور، ضرورت گذار از وضعیت «نه جنگ نه صلح» به صلح پایدار است. اما این انتقال چه نیازهایی دارد؟ اهداف ترامپ و نتانیاهو در این حمله یکسان نبود. ترامپ تمرکز خود را بر موضوع هسته‌ای ایران گذاشته و بارها اعلام کرده بود که ایران نباید به سلاح هسته‌ای دست یابد. البته او تمایل داشت، کل برنامه هسته‌ای ایران متوقف شود. در مقابل، نتانیاهو به‌دنبال فرصتی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی در ایران بود. او تصور می‌کرد چنین حمله‌ای می‌تواند مسیر تجزیه ایران را هموار کند.

اگر تصمیم‌گیرنده بودم، پیشنهاد می‌دادم که جمهوری اسلامی ایران با عربستان سعودی متحد شود و در راستای راه‌حل دودولتی با تشکیل دولت دوم در فلسطین موافقت کند.

در مذاکرات آتی صرفاً بر دشواری امتیاز دادن تمرکز نکنید بلکه به این بیندیشید که در ازای آنچه به دست می‌آورید، حفظ ایران و تأمین امنیت مردم دستاوردی بسیار ارزشمند است. مرعشی تصریح کرد: در گفت‌وگو با آمریکا و اروپا باید بکوشیم، رژیم صهیونیستی را منزوی و امنیت ایران را تقویت کنیم. این هدف آن‌قدر مهم و ارزشمند است که باید دیپلماسی را جدی بگیریم و آمادگی داشته باشیم در صورت لزوم، عقب‌نشینی‌های تاکتیکی انجام دهیم».

درباره اظهارات مرعشی باید یادآور شد که وی در کنار حضرتی و فیاض زاهد، یکی از سه نفری بودند که ضمن بزک کردن مذاکرات با ترامپ، ادعا می‌کردند سرمایه‌گذاری هزار تا 2500 میلیارد دلاری در راه است و این در حالی است که ترامپ و نتانیاهو بعدها اعتراف کردند مذاکرات، سرپوشی برای تدارک حمله و عملیات فریب موردنیاز برای حمله بوده است. از این جهت وی و دو متهم دیگر، به جای ادعای دور کردن کشور از جنگ دوباره، باید پاسخ بدهند که دروغ چند هزار میلیارد دلاری را در کدام محفل به نفع عملیات فریب جنگی آمریکا جعل و منتشر کردند؟

ثانیاً اصرار بر جدا کردن ترامپ و نتانیاهو در حالی است که این دو اذعان کردند هماهنگی کامل در جنایت اخیر داشتند. و در این میان حتی صدراعظم آلمان با حماقت گفته بود: اسرائیل این کار کثیف را به نیابت از ما انجام می‌دهد. بنابراین همان‌گونه که ادعای شکاف انداختن میان اروپا پس از خروج آمریکا از برجام دروغ بود، اکنون هم این ادعا دروغی فریبکارانه است.

******

لاریجانی سوم

روزنامه فرهیختگان نوشت:

از حکم دبیری شورای‌عالی امنیت ملی با امضای محمود احمدی‌نژاد تا بازگشت به همان جایگاه با امضای مسعود پزشکیان 20 سال فاصله است، 20 سال شمسی نه 20 سال نوری! سیب دنیای سیاست برای علی لاریجانی، موافقان و منتقدانشان در این سال‌ها بارهاوبارها چرخیده است، امروز معمای امنیت در دولت را باید کسی حل کند که دیکته نانوشته نیست، کارنامه دارد و قابل قضاوت است؛ اما همچنان می‌تواند تغییر کند.

منتقدان معمولاً او را با یکی از این دو کاراکتر می‌شناسند، اصلاح‌طلبان با لاریجانی صداوسیما که انصافاً در کشیدن ترمز برخی دوم‌خردادی‌های رادیکال مؤثر بود و برخی اصول‌گرایان و انقلابی‌ها هم با لاریجانی برجام و مؤتلف با روحانی، اما شواهد و قرائن نشان می‌دهد احتمالاً با نسخه سوم لاریجانی طرفیم که نه لاریجانی یک است و نه دو و هم لاریجانی یک است و هم دو.

بیایید در آغاز کار خوش استقبال باشیم و از فرصت‌های این انتصاب جدید بگوییم و ویژگی‌های لاریجانی 3 را که کشور به آن‌ها احتیاج دارد و باید خود او هم مقوّم آن‌ها باشد مرور کنیم. نقد‌ها و چالش‌ها درباره‌ سوابق، ایده‌ها، افراد و تیم همکار و... بماند برای وقت دیگر که حتماً لازم است.

1- پختگی سیاسی: علی لاریجانی اولین مسئولیتش را در سن و سالی به عهده گرفت که امروز به آن نسل z می‌گوییم و برای آن همایش آسیب‌شناسانه برگزار می‌کنیم. از همان روز‌های نخست انقلاب او و هم‌نسلانش در کشمکش سیاست بوده‌اند و پخت‌وپز شده‌اند. لاریجانی بار‌ها زمین خورده و بلند شده است، هم تجربه‌ رد صلاحیت دارد هم تجربه‌ نقش‌آفرینی در رد صلاحیت، هم تجربه‌ شکست انتخاباتی دارد هم پیروزی. عمر سیاست‌ورزی‌اش مشحون از خاطرات پارادوکسیکال است.

2- هم تسلط تئوریک، هم توانایی رتوریک: لاریجانی احتمالاً از نسل در آستانه‌ انقراض سیاست‌مداران ایرانی است که عمق فکری، فلسفی دارد. این تسلط نظری و دقت در مباحث فکری می‌تواند برای یک سیاست‌مدار اندوخته‌ای بسازد که در دشواری‌ها از آن خرج کند. فهم تئوریک به فرد توان تحلیل می‌دهد. او فردی است که در فهم مسائل چهارچوب نظری دارد. ما می‌توانیم به این چهارچوب انتقاد داشته باشیم؛ اما نمی‌توانیم اصل آن را انکار کنیم.

3- امکان بازسازی امر ملی از خاستگاه میانه: لاریجانی اقتضائات جنگ 12 روزه و شرایط پس از آن را می‌شناسد او می‌داند باید در نرم‌افزار و سخت‌افزار، در نظر و و عمل، امنیت را برای همه ایرانیان فراهم آورد؛ هم برای سوژه‌های چراغ هم برای مهربه‌دستان قم. او باید بداند و حتماً می‌داند امروز وقت دعوا‌های جناحی و سیاسی در داخل نیست.

4- تجربه در سیاست خارجی: لاریجانی هم عرصه‌ سیاست را تجربه کرده است، هم مدیر فرهنگ بوده و هم در سیاست خارجی کنشگری داشته. سال‌ها عضویت در شورای‌عالی امنیت ملی، حضور در سرنوشت‌سازترین لحظات مذاکرات هسته‌ای، تجربه‌ دیپلماسی پارلمانی و... از او یک فرد صاحب تشخیص و باتجربه برای دوران پیچیده‌ مذاکرات و دیپلماسی ساخته است.

******

حمله عبدی به کاظم صدیقی

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:

صادقانه بايد گفت كه هر چه براساس منطق متعارف و عقل سليم نگاه كنيم، متوجه رفتار آقاي صديقي و ستاد ائمه جمعه و حتي دستگاه قضايي نمي‌شويم. در واقع هر اقدامي كردند نتيجه مطلوب را نگرفتند سهل است كه به زيان آنان هم شد. به عبارت دقيق‌تر اعتبار ساختار را نزد اعتبار فرد قرباني كردند ولي در نهايت اعتبار اين شخص را هم نتوانستند حفظ كنند كه بدتر نمودند. در پايان هر دو باختند، بدجوري هم باختند. به گمانم از ابتدا نفهميدند اين مساله‌اي نيست كه بتوان آن را لاپوشاني كرد و هر كوششي براي انكار آن، ماجرا را بدتر مي‌كند. از ابتدا كه خبر اين فساد مطرح شد، ماشين جعل روشن شد. براي نجات خود پياپي اخبار خلاف و ضد و نقيض به صورت رسمي و غير رسمي از سوي مسوولان حوزه علميه ازگل منتشر شد. ولي از آنجا كه دروغگو كم‌حافظه است، خيلي سريع اين دروغ‌ها آشكار مي‌شد.

در واقع متوجه نشدند كه از بركات وجود اينترنت، به راحتي نمي‌توان هر چيزي را دروغ گفت و اطمينان داشت كه آن دروغ‌ها رو نمي‌شود. دروغ‌هاي گفته شده دو اثر منفي داشت. از يك سو بيانگر اثبات و‌ اقرار به فساد بودند و از سوي ديگر قرينه اين بود كه اگر كسي دروغ بگويد پس به طريق اولي هر كار ديگري هم مي‌كند؛ پس دروغ‌ها كاركردي منفي براي آنان داشت. آقاي صديقي در ابتداي ماجرا به دادستان نامه نوشت و مدعي شد كه امضايش جعل و انتقال ملك بدون اطلاع او انجام شده است. بنابراين طلبكار هم شد، گو اينكه بايد فرزندش را مورد خطاب قرار مي‌داد كه نداد و تقصير  گردن ديگراني افتاد كه كاره‌اي نبودند و‌ طبعا محكوم هم نشدند.

دو هفته بعد اين ادعا تكذيب شد زيرا با پاي خودش به محضر رفته و سند را امضا كرده بود، در نتيجه مدعي غفلت شد! و از خدا استغفار كرد و از مردم با همه وجودش! عذرخواهي کرد و تعهد داد كه ملك را بازگرداند. كم‌كم و در پشت صحنه رسيدگي قضايي آغاز شد، در حالي كه اين پرونده به وسيله مردم و افشاگران ضد فساد افشا شده بود و ربطي هم به دستگاه‌هاي نظارتي و كشف جرم نداشت. پس از رسيدگي قضايي به صورت چراغ خاموش پسر و عروس وي محكوم شدند و خودش بيگناه معرفي شد، در حالي كه استغفار وي منتشر شده بود. 

در اين فاصله و در نهايت تعجب و با انباني پر از توصيه‌هاي اخلاقي به نماز جمعه بازگشته بود و ضربه بزرگي را به آن زد.‌ گرچه پيشتر نيز استقبال از آن به‌شدت كاهش يافته بود. با اعلام محكوميت پسر و عروس وي دوباره تقاضا براي حذف وي از نماز جمعه بالا گرفت. ولي با نهايت تعجب حتي پس از حمله اسراييل هم دوباره به نماز آمد و مردم را به تقواي الهي توصيه كرد!! يك عقل سليم چه توصيه‌اي براي آقاي صديقي مي‌كرد؟

دو فرض را در نظر بگيريم. اول؛ او خويش را در ذيل اين نظامي كه از آن بهره‌مند شده تعريف كرده و خود را در خدمت آن مي‌داند. در اين صورت اخلاق و عقل اقتضا مي‌كرد كه پس از افشاي آن فساد، فوري از همه پست‌هاي خود استعفا دهد و از حكومت و مردم عذرخواهي كند و حتي بگويد كه نمازگزاران ترجيحا نمازهايي را كه به امامت وي خوانده‌اند اعاده كنند. كسي كه چنين وضعي دارد چگونه مي‌تواند رييس نهاد امر به معروف و نهي از منكر باقي بماند؟ او با كناره‌گيري كامل خود شايد مي‌توانست تاحدي پرونده خودش را بسته و موج ايجاد شده را آرام كند.

دوم؛ او نظام را براي خود و منافع و موقعيت خود بخواهد. اين حالت بسيار نابخردانه است، زيرا اگر نظام ضعيف شود، چيزي براي او باقي نمي‌ماند كه بخواهد حفظ كند، لذا اصل چنين حالتي نيز مخالف عقل سليم است ولي حتي اگر چنين بود، آمدن به نماز و اصرار به حضور در عرصه عمومي نيز به زيانش بود و پرونده را باز نگه مي‌داشت كه همين گونه هم شد. اصولا يك فرد ضعيف مثل وي در چنين شرايطي نبايد در برابر امواج بزرگ ضد فساد بايستد. آن اندازه ايستاد كه دوستانش به او توصيه كردند كه كنار برد و نرفت، تا اينكه مجبورش كردند استعفا دهد و حتي در اين استعفا نيز دلايل و توجيهات غير واقعي را ذكر كند كه از نظر كسي پذيرفتني نبود. او نه تنها به خودش ضربه بزرگي زد، بلكه ضربه را به نظامش هم منتقل كرد.

******

هنوز درب بر همان پاشنه می‌چرخد

حسین راغفر، اقتصاددانی است که معتقد است جنگ میان ایران و اسرائیل هم موجب نشد تغییراتی در رویکردهای اقتصادی کشور رخ دهد و همچنان شرایط مثل دوران پیش از جنگ بوده و مردم فشارهای زیادی را متحمل می‌شوند. بخش‌هایی از مصاحبه وی با روزنامه شرق به شرح زیر است:

* باید هرچه سریع‌تر کشور را از حالت شوک ناشی از تجاوز رژیم صهیونیستی و آمریکا خارج کرد. اما به‌جای تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی درست و به قول شما تغییر پارادایم، چه اتفاقی افتاده است؟ دوباره همان سیاست‌های سابق. کما‌اینکه می‌بینید در همین فضای تعلیق و ابهام که احتمال فعال‌سازی مکانیسم ماشه و جنگ دوباره صهیونیست‌ها وجود دارد، خودروسازان چگونه قیمت اجناس خود را بالا برده‌اند یا در بخش دیگر، می‌بینید‌ چگونه قیمت سیمان نجومی افزایش پیدا کرده یا در اقلام خوراکی، چگونه قیمت محصولات لبنی، نان یا برنج افزایش پیدا کرده است. اینها به کنار، اکنون در همین فضای عدم تثبیت و تعلیق و شوک ناشی از تجاوز اخیر، دوباره موضوع حذف چهار صفر از واحد پول ملی را مطرح می‌کنند. پس اینجا متأسفانه باید بگویم یک سوءاستفاده از فضای شوک و عدم تثبیت در کشور شکل گرفته است.

* به هر حال سوءاستفاده‌کنندگان می‌دانند اکنون جامعه در شوک ناشی از تجاوز اخیر صهیونیست‌ها و آمریکا قرار دارد و حافظه ذهنی‌شان از مسائل قبلی خالی شده و دغدغه‌های جدیدی پیدا کرده‌اند. پس در همین وضعیت مبهم و تعلیق، دست به این تصمیمات می‌زنند؛ وگرنه در حالت عادی و طبیعی کشور، هر‌کدام از این اتفاقاتی که قبل‌تر اشاره کردم، با واکنش جدی جامعه روبه‌رو می‌شد. اکنون سوءاستفاده‌کنندگان می‌دانند که دغدغه و تمرکز مردم به مسائل دیگر است و فضا برای این اقدامات مخرب را مناسب می‌بینند و من به شما می‌گویم که تک‌تک این اقدامات خیانت است.

* سوءاستفاده از اعتماد مردم خیانت است. اینکه اکنون مردم به دلیل نگرانی از احتمال فعال‌سازی مکانیسم ماشه یا احتمال جنگ دوباره‌ از برخی موضوعات اصلی غافل شده‌اند و در عوض برخی مافیاها و دلالان این‌گونه دست به تصمیم‌گیری و افزایش قیمت‌ها می‌زنند، خیانت است. مردمی که با آن درک درست خود از شرایط، در همان تجاوز ۱۲‌روزه نقشه کودتا را خنثی کردند و حتی خود مسئولان و تصمیم‌گیران به این آگاهی و درک بالای مردم اذعان داشتند و آن را ستودند، کشور را حفط کردند. اما اکنون چه می‌شود؟ چرا باید از این وضعیت عدم تثبیت و فضای روانی سوءاستفاده‌ و در حق همین مردم خیانت کرد؟

* شما در کشورهای اروپایی یا آمریکا دیدید در این دست مواقع، مانند کرونا، دولت چگونه به اقشار آسیب‌پذیر یارانه و کمک بلاعوض داد. حالا باید از دولت ایران پرسید که چرا در شرایط کنونی این دست اقدامات را برای حمایت از این مردم ندارند؟ مردمی که در بحرانی که کوچک‌ترین دخالت یا نقش‌آفرینی در آن نداشتند؟ چرا بخش کوچکی باید از این بحران تودرتو در ایران به‌راحتی به سودهای هنگفت برسد، کماکان به واسطه منافع‌شان کشور را در مسیر گذشته نگه دارند، اما تاوان و هزینه سنگین آن بر دوش مردم باشد؟ اتفاقا شما که به پارامترهای روانی اشاره می‌کنید، باید به این بُعد قضیه هم بپردازید و نگاه کنید که از نظر روانی، جامعه اکنون در چه وضعیتی قرار دارد؟

* واقعا اکنون از نظر روانی‌ برای مردم سؤال بسیار جدی به وجود آمده است که چرا هزینه این جنگ، عدم قطعیت‌ها، تصمیم‌گیری‌های اشتباه، سوءاستفاده از شوک ناشی از جنگ رژیم صهیونیستی و آمریکا و سایه احتمال فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگشت قطع‌نامه‌ها ‌یا جنگ دوباره را فقط آنها‌ بپردازند؟ به هر حال این موضوع مهم و غیرقابل کتمان وجود دارد که سیاست‌های گذشته فقط فشار روی اقشار ضعیف به وجود نیاورده و فقر تولید نکرده، بلکه خائن، جاسوس، مزدور و یک طبقه سوءاستفاده‌کننده شکل داده است و اتفاقا اینجاست که می‌بینید چگونه رژیم صهیونیستی و آمریکایی‌ها روی این طبقه قربانی‌شده سیاست‌های گذشته سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

******

سخنگوی دولت: لایحه حجاب ابلاغ شده بود، شاهد چنین انسجامی نبودیم!

فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت در گفت و گو با تلویزیون اینترنتی همشهری درباره مسائل مختلف و چالش‌های کشور صحبت کرده که بخش‌هایی از آن به شرح زیر است:

* دولت شرایط سختی داشته و همچنان در پیش دارد. به‌هرحال باید آنچه دولت چهاردهم تحویل گرفته را نیز مدنظر داشت؛ موضوعی که البته نتیجه کار همه دولت‌ها بوده‌است. نگاه رئیس‌جمهور هرگز معطوف به این موضوع نبوده است که ما تأکید کنیم وضعیت بدی را تحویل گرفته‌ایم اما ناترازی‌هایی که دولت با آنها دست و پنجه نرم می‌کند را باید مدنظر داشت. این روزها مردم با قطع برق و آب مواجهند و صنایع نیز با مشکلاتی روبه‌رو هستند؛ بنابراین اگر بخواهم به مهم‌ترین چالشی که دولت با آن مواجه است، اشاره کنم، باید «ناترازی‌ها»را نام ببرم.

* یکی از وعده‌های دولت و شخص رئیس‌جمهور در کوران رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری، «رفع فیلترینگ» بوده که هنوز محقق نشده و به این موضوع نیز واقف هستیم. رفع فیلتر «واتساپ» و «گوگل پلی» انجام شد، اما این موضوع در بقیه سکوها هنوز محقق نشده‌است. موضوع «بهبود معیشت مردم» نیز از دیگر کارهای مهم و بزرگی است که باید انجام شود. این موضوع از دستورکارهای اساسی دولت چهاردهم به‌حساب می‌آید که با پیگیری‌های مستمر رئیس‌جمهور نیز همراه شده‌است. نه اینکه این دستورکار محقق نشده است، بلکه هنوز به نقطه مطلوب موردنظر شخص رئیس‌جمهور نرسیده‌ایم.

* «گفت‌وگوی صادقانه با مردم» و «پذیرش اشتباهات» از رویکردهای موفقیت‌آمیز دولت چهاردهم بوده‌است. درواقع مواجهه صحیح و فهم مطالبات جامعه از نقاط قوت دولت بوده‌است. به این مفهوم که چنانچه در جایی به این نتیجه رسید که اشتباهی رخ داده، از مردم عذرخواهی کرده‌است. در موضوع «قطع برق» رئیس‌جمهور و البته مقام‌های دیگر دولت، خیلی شفاف از مردم عذرخواهی کردند.

* جمع‌بندی صورت گرفته در دولت این بود که این لایحه عفاف و حجاب ابلاغ نشود و چنانچه ابلاغ شده بود، اکنون شاهد شکل‌گیری چنین انسجامی در کشور نبودیم. باید بپذیریم بخشی از انسجامی که در روزهای اخیر شاهد آن بودیم، ناشی از همراهی با مردم بوده‌است. از وضعیت کنونی لایحه عفاف و حجاب اطلاعی ندارم و باید از بخش‌های مربوطه، کسب اطلاع کنم.