خطرات تفکیک بین نتانیاهو و ترامپ
روزنامه خراسان نوشت:
دیدگاههای آقای پزشکیان در مصاحبه با تاکر کارلسون منعکسکننده تاکتیک شکستخورده «بازی بین شکاف نتانیاهو و ترامپ» بود. تعابیری مثل «نتانیاهو بمب را روی میز منفجر کرد» یا «جنگ تحمیلی نتانیاهو» به نظر می رسد تعابیر دور از واقعیت باشد چرا که:
۱-پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی حمله هوایی رژیم صهیونی به ایران بر عهده ارتش تروریستی آمریکا بود.
۲- ترور دانشمندان هسته ای ایران، توسط سازمان اطلاعات آمریکا (CIA) و با نقاب موساد صورت گرفت که این مهم در تشکر رسمی باندتبهکار صهیونی از «سیا» نیز دیده می شود.
۳- بمباران تاسیسات هسته ای ایران توسط آمریکا مکمل عملیات اعلامی رژیم صهیونی در شهادت جمعی از فرماندهان و دانشمندان هسته ای ایران برای نابودی یکی از مهم ترینمولفه های قدرت بین المللی ایران بود.بنابراین، تفکیک بین آمریکا و اسرائیل، بیش از آن که مبتنی بر واقعیت باشد، نتیجه یک تحلیل سطحی و سادهسازانه است که حتی میتواند به سردرگمی در سیاستگذاری بینجامد.اما آقای پزشکیان در مصاحبه با کارلسون بازگشت به مذاکره را نیز نیازمند شرط اعتماد به روند گفتوگوها دانست. مذاکره احتمالی با آمریکا بعد از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، اما برای رقبا و شرکا چنین پیامی دارد:
۱- برای رقبای منطقه ای: می توان با توسل به زور و قدرت نظامی و تحمیل هزینه، دیپلماسی را برای پوشش جنایات به کار گرفت و از این پس همه نوار مرزی ایران در معرض تهدیدهای مستمر کوتاه مدت و بلند مدت قرار می گیرد و آمریکایی ها می توانند با تحریک رقبای ایران، با حملات مستمرِ زمینی، به تضعیف دولت مرکزی و تجزیه ایران دست یابند.
۲- برای شرکای منطقه ای و بین الملل: روابط بین الملل عرصه بهره مندی کشورها از قدرت سایر کشورها برای تامین منافع ملی هریک از طرفین می باشد. روایت آمریکایی حمله به ایران، تسلیم ایران و گرفتن شرافت ایرانیان را هدف گذاری کرده و هیچ کشوری حاضر نیست با ملتی که تسلیم شده، شراکت نماید چرا که این سرمایه گذاری و قمار بر روی اسب بازنده به حساب می آید.
نشستن پای میز مذاکره با آمریکا در مقطع فعلی، یعنی پذیرش روایت آمریکایی در قبال ایران، یعنی مشروعیت بخشی حمله آمریکا به ایران و در یک کلام یعنی اعطای پیروزی جنگ ۱۲ روزه و تشویق دشمن به حمله مجدد. تهدید رهبر معظم انقلاب، حمله به خاک ایران، ترور فرماندهان عالی رتبه و دانشمندان و بمباران تاسیسات هسته ای و پاسخ کوبنده و ویرانگر ایران به باندتبهکار و نیابتی صهیونی یعنی جنگ موجودیتی به ما تحمیل شده است. ناظران بین المللی با تحلیل رخدادهای سیاسی_ امنیتی وبه ویژه اقتصادی در ۲۰ سال اخیر، از فروپاشی نظم قدیم و طلوع یک نظم جدید در جهان خبر می دهند. دستگاه دیپلماسی باید منافع ایران در جهت گیری این نظم جدید را دنبال کند و دیپلماسی سنتی نظام تک قطبی را کاملا کنار بگذارد تا در این دوران گذار، دستاوردهای ملت و رهبری را در میدان جنگ تحمیلی نقد نماید.
******
باید در دور سوم یا چهارم، میز مذاکرات با آمریکا را ترک میکردیم
منوچهر متکی، وزیر خارجه سابق و نماینده کنونی مجلس شورایاسلامی، گفت و گویی را با سایت دیدهبان ایران درباره حمله اسرائیل به کشور و همچنین مذاکرات ایران و آمریکا در دولت چهاردهم انجام داده که بخشهایی از این مصاحبه به شرح زیر است:
* نتانیاهو ممکن است که دست به یک حمله دیگر بزند، با این امید که شاید بتواند یک پیروزی به دست بیاورد که این حمله میتواند شامل حمله به تاسیسات نظامی یا هدف قرار دادن مسئولان ما باشد. او همچنین امیدوار به یک خیزش مردمی در ایران است که البته در مرتبه قبلی در این زمینه شکست خورد و این بار هم شکست خواهد خورد. نتانیاهو برای رسیدن به پیروزی میتواند به هر حربهای متوصل شود، اما خوشبختانه آمادگی لازم در کشورمان وجود دارد و اگر خطایی از دشمن سر بزند، اینبار تلآویو، حیفا، اورشلیم و دیگر شهرهای سرزمینهای اشغالی، با وضعیتی بهمراتب نکبتبارتر مواجه خواهند شد.
* در دور اول مذاکرات، وقتی وزیر خارجه ایران ۱۰ بند را توسط وزیر خارجه عمان برای ویتکاف فرستاد، او پاسخ داد که من همه این بندها را قبول دارم، ولی وقتی از مذاکرات خارج شدند، حرف متفاوتی زدند و آرامآرام زمزمه کردند که ایران به هیچ وجه نباید غنیسازی انجام دهد. ما اینجا باید هوشیاری میداشتیم و وقتی چنین حرفی مطرح شد، باید مذاکرات را ترک میکردیم، ولی آنها در دور سوم بازهم روی موضع قبلی خودشان اصرار کردند و اینجا ما باید متوجه میشدیم که آنها بنا ندارند که یک مذاکره معقول و منطقی در چارچوب منافع دوطرف انجام شود.
* ما باید حدس میزدیم که آمریکاییها از مذاکرات به دنبال چیز دیگری هستند، چون صحبتهای مقامات رسمی آنها اعم از ترامپ، روبیو، ویتکاف و والتز، ۱۸۰ درجه متفاوت از چیزی بود که در مذاکرات بیان میکردند و شاید لازم بود که دور سوم و بخصوص دور چهارم، مذاکرات را ترک میکردیم و این موضوع را برای جهانیان توضیح میدادیم.
* آمریکا قطعا میدانست که قرار است اسرائیل به ایران حمله کند و حتی خود ترامپ گفت که من از این موضوع مطلع بودم. خب مردک! تو اگر انسان راستگویی بودی، چرا به نتانیاهو نگفتی که اجازه بده مذاکرات تمام شود و بعد حمله کن؛ بنابراین آمریکا و ترامپ حتما شریک در جنایتی هستند که در حق ملت ایران روا داشته شد.
******
مخالفت عجیب جبهه اصلاحات با تعلیق همکاری هستهای ایران با آژانس
جبهه اصلاحات ایران با انتشار بیانیه ای مصوبه اخیر مجلس به منظور تعلیق همکاری با آژانس انرژی اتمی را برخلاف مصالح ملی، امنیت کشور و منافع مردم ایران خواند!
در این بیانیه آمده است:
جبهه اصلاحات ایران، با ابراز نگرانی عمیق از مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی مبنی بر تعلیق همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و اقدام شتابزده آقای رئیس جمهور در ابلاغ و اجرای آن، اعلام میدارد که در شرایط خطیر کنونی کشور، تصمیمات احساسی و بدون ارزیابى دقیق هزینه-فایده نتایج آنها، برخلاف مصالح ملی، امنیت کشور و منافع مردم ایران است و نهتنها موجب افزایش قدرت بازدارندگی نمیشود، بلکه به انزوای بیشتر کشور، تشدید سوءظن جهانی نسبت به مقاصد هستهای ایران، و کاهش احتمال موفقیت در مذاکرات با هدف رفع فوری تحریمها خواهد انجامید.
این مصوبه، در ادامه قانون موسوم به “اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران” مصوب سال ۱۳۹۹ مجلس یازدهم است؛ قانونی که تجربه چند سال گذشته نشان داده نهتنها در مهار تحریمها مؤثر نبوده، بلکه خود به یکی از موانع بزرگ در مسیر لغو تحریمها و بازسازی اعتماد جهانی بدل شده است. این قانون واکنشی و احساسی، و تصمیماتی که مبتنی بر آن اتخاذ شده، تاکنون تبعات خطرناک و پرهزینهای برای کشور داشته است.
در همین چارچوب، اقدام اخیر آقای پزشکیان در اجرای این مصوبه پرمناقشه، قابل توجیه نیست؛ زیرا دولت باید بهجای دامن زدن به سیاستهای تقابلی، سیاست خارجی را بر پایه منافع ملی، تنشزدایی، تعامل سازنده و بازگشت به دیپلماسی هدفمند بازتعریف کند. به همین خاطر جبهه اصلاحات ایران تصریح میکند:
۱. ادامه اجرای قانون اقدام راهبردی و تصمیمات ناشی از آن، مانعی جدی در مسیر گفتوگوهای هستهای و لغو تحریمهاست و باید متوقف شود.
۲. مصوبه اخیر در تعلیق همکاری با آژانس، بهمثابه برگ برندهای برای مخالفان ایران در سطح بینالمللی عمل خواهد کرد و زمینه فشارهای حقوقی و سیاسی بیشتر را فراهم میسازد.
******
اول او را نصیحت کنید
برخی پس از جنگ تحمیلی اسراییل علیه ایران خواسته های غیر معقولی را درباره برخی افراد مطرح می کنند که نه با همبستگی ملی ارتباطی دارد نه با حوادث پس از جنگ. آنان به جای سخن گفتن با امثال تاجزاده و نصیحت کردن وی خواستار آزادی وی شده اند .
احمد زیدآبادی، فعال سیاسی و رسانهای اصلاحطلب در روزنامه هممیهن نوشت:
همبستگی ملی ضرورت همیشگی جوامع به قصد عبور از مشکلات و بحرانها و حفظ ثبات و بقای کشورهاست و جز خیر از آن برنمیخیزد. با این همه روشن است که همبستگی ملی میتواند از فضای ذهنی و دنیای مجازی و تبلیغاتی آغاز شود، اما تا مؤلفههای عینی آن، در سطوح مختلف جامعه شکل نگیرد، قابل دوام و بقا نیست. از این رو، هر فرد و دسته و نهادی که واقعاً به ضرورت همبستگی ملی در جامعۀ ایرانی باور قلبی دارد، باید در جهت کمک به عینیسازی آن حرکت کند وگرنه از حدود حرف و شعار فراتر نرفته است.
در این یادداشت قصد من مشخصاً پرداختن به مورد مصطفی تاج زاده است که مدت حبس او به ده سال رسیده است. آقای تاج زاده نامی آشنا برای جامعۀ سیاسی کشور است. در عملکرد و مواضع فکری او ابهامی وجود ندارد. برای دفاع از راهکارهای سیاسی خود همواره آمادۀ بحث و گفتوگو و مناظره است. طبیعی است در جامعهای به پیچیدگی و بغرنجی جامعۀ ایران، یک فرد به هر اندازه هم که توانا و صاحب صلاحیت باشد، امکان کشف همۀ راهکارهای درست یا مفید را ندارد.
اینکه ادعای کدامیک از ما درست بوده است، یک مسئلۀ بسیار فرعی است، هر یک از ما ایرانیان از حق طبیعی و خدادادی و طبیعیِ اندیشیدن و نظر دادن و انتقاد کردن برخورداریم و در هیچ شرایطی این قبیل مقولات نباید مجرمانه تعریف شود و صاحب نظر یا نقدی را با مشکلات و محدودیتهایی چون زندان روبهرو کند. از این رو، مصطفی تاج زاده کاملاً بیدلیل به زندان افتاده است گو اینکه نظرات و یا نوع مواجههاش با مسائل ممکن است مورد انتقاد دیگران باشد.
به زبان روشنتر، بر اساس علم حقوق و قوانین از جمله قوانین جاری، آقای تاج زاده مرتکب جرم یا خلافی نشده است که مستوجب زندان آن هم به مدت ده سال آزگار باشد. او فقط نظر و نقدش را مطرح کرده است و افرادی از نوع بیان آن رنجیدهخاطر شدهاند. این رنجیدگی هیچ دلیلی برای زندانی کردن شهروندی با ویژگیهای مصطفی تاج زاده فراهم نمیکند.
کشور با شرایط بینهایت بغرنجی روبهروست. فقط آنها که برداشتی سطحی از اوضاع ایران و منطقه و جهان دارند، این گزاره را رد میکنند. برای عبور از این شرایط همراهی و کمک عموم ایرانیان ضروری است بخصوص افرادی در سطح آقای تاج زاده و یا دیگر دوستانی مثل سعید مدنی، ابوالفضل قدیانی، مصطفی مهرآیین، مهدی محمودیان، رضا خندان و دهها زندانی زن و مرد دیگری که به دلیل عقاید یا نظرات سیاسی خود به زندان افتادهاند، هرچند که ممکن است به نوع رویکرد و زبان مورد استفادۀ آنان در نقد وضع موجود، انتقادهای بسیاری وجود داشته باشد همانطور که از زاویهای دیگر نسبت به تک تک ما وجود دارد.
******
احتمالاتی که فرماندهان نظامی کشور باید بررسی کنند
سایت مشرقنیوز نوشت:
اندیشکده کوئنسی به تازگی در گزارشی پیرامون سفر تازه نتانیاهو به آمریکا و دیدار با ترامپ نوشته است: «در حالی که بازیگران منطقهای، بهویژه متحدان خلیجفارس آمریکا، با نگرانی آتشبس شکننده بین اسرائیل و ایران را نظاره میکنند، رسانههای اسرائیلی گزارش میدهند که نتانیاهو قصد دارد از ترامپ بخواهد تا از او برای حمله دیگری به ایران حمایت کند».
این گزارش می افزاید: «جنگ اخیر ۱۲ روزه با ایران جایگاه سیاسی نتانیاهو را در داخل تقویت کرده و او را به عنوان رهبر جسوری که با ایران مقابله کرد، نشان داده است».
* برخی محافل تحلیلی معتقدند گزینه فعلی که بین ایران و اسرائیل رخ داده آتش بس نیست بلکه "متارکه جنگ" است و این متارکه هر لحظه امکان شکستن دارد. بماند که حتی اگر متن امضا شده ای هم در میان بود باز نمی شد به صهیونیست ها اعتماد کرد.
محافل مذکور از این می گویند که با توجه به امکان شکست متارکه جنگ و با توجه به رفتار تروریستی صهیونیست ها باید طیفی از گزینه ها از "تنبیه پیشدستانه اسرائیل" تا سایر احتمالات معقول در دستور کار بررسی فرماندهان نظامی کشورمان قرار گیرد.
دقت شود که رژیم صهیونیستی جز با یک "تنبیه و مجازات سخت" ممکن نیست که دست از شرارت هایش علیه مردم ایران دست بردارد و مادام که این تنبیه و مجازات سخت اعمال نشود؛ صهیونیست ها با تکیه بر فناوری های در اختیاری که دارند به شرارت علیه ایرانی ها پایان نخواهند داد.
******
نفوذیهای نامرئی را جدی بگیرید!
روزنامه اطلاعات نوشت:
اظهارات مهدیه شادمانی، دختر شهید سپهبد شادمانی در واکنش به اظهارات غلامرضا جلالی، رئیس سازمان پدافند غیرعامل، درباره نقش تکنولوژیهای نوین در اقدامات تروریستی علیه فرماندهان مقاومت، بسیار قابل توجه است. او با اشاره به برخی ادعاها مبنی بر تاثیر استفاده از واتساپ بر ترورهای اخیر گفت: «ترور پدرم ربطی به استفاده از «واتساپ» نداشت.» او در استوری اینستاگرام خود نوشت: «محل استقرار پدر هرچند ساعت تغییر میکرد. گوشی و وسایل هوشمند همراه نداشتند! پروتکلهای امنیتی رعایت میشد اما در یکی دو مورد، همان موقع که در محل جدید مستقر میشدند، مورد ترور هدفمند اسرائیل قرار گرفتند وبعد از چند بار ناکامی، بالاخره دشمن موفق به یافتن ایشان شد.ردیابی دقیق اسرائیل فراتر از واتساپ یا جاسوسی سنتی و فردی است.»
شهید شادمانی که چند روز بعد از انتصاب به فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیا به جای سردار رشید هدف قرار گرفت و به شهادت رسید، و به گفته دخترش همه پروتکل ها را رعایت می کرد، نمونه بارز نقش نیروهای نفوذی در سطوح بالا یا در شبکه محافظین مطلع از تحرکات مقام های نظامی ایرانی است. طبیعتاً دسترسی به این اطلاعات از چند مهاجر افغان و جاسوس رده پایین خودفروخته بر نمی آمده است. نحوه شهادت برخی دیگر از فرماندهان و دانشمندان هسته ای نیز همین امر را تائید می کند، چه در روز ۲۳خرداد و چه روزهای بعدی در شهرهای مختلف کشور؛ از فراخوانده شدن به جلسه ای فوری تا هدف گرفتهشدن در خانه پدری و ... نشان از عمق اطلاعاتی عناصر نفوذی داشت.
آیا وزرای وقت اطلاعات کشور طی ۱۵ سال گذشته در رابطه با عمق نفوذ اسرائیل در کشور و مقابله با آن به این صرافت نیفتاده بودند که رد افراطی ها و متملقین را بگیرند؟ چرا در دوران خود هیچ اقدام درخوری در این رابطه انجام ندادند که ناگهان از سحرگاه ۲۳خرداد تا ۱۲روز پیاپی چنین ضربات سختی متحمل شویم؟ انگشت اتهام را باید به سمت چه کسانی بلند کنیم؟ شاید گفته شود به دلیل شرایط حساس کشور، اکنون زمان طرح این مباحث نیست. برعکس، اتفاقاً به دلیل شرایط حساس کشور باید به سرچشمه پرداخت. در یک جمله، با توجه به بالا بودن احتمال نقض آتش بس از سوی اسرائیل و ازسرگرفته شدن جنگ، این بار خانه تکانی و پاکسازی را به جد از بالا شروع کنید. شاید بتوان جلو ضرباتی مشابه شروع و ادامه جنگ ۱۲روزه را گرفت.
******
ترامپ و پالسهای معیوب مذاکرهطلبی از ایران
خبرگزاری فارس نوشت:
«آنها با دو هفته قبل بسیار متفاوتاند»، «فکر میکنم آنها میخواهند با ما ملاقات کنند»، «اظهار امیدواری به ترک شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل از سوی مردم ایران» و «مقایسه وضعیت ایران با تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم بعد از بمباران هستهای هیروشیما و ناگازاکی»؛ اینها را باید مفاصل گفتمانی دانست که «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور ایالات متحده در دیدار با «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر اسرائیل درباره ایران به کار بست. اظهارات ترامپ در یک جلسه معمولی بیان نشده است، این جلسه محمل دیدار سران دو رژیمی بوده که در جنگ ۱۲ روزه، به خاک ایران تجاوز نظامی صورت داده بودند؛ چیزی شبیه به اتاق جنگ ضد ایرانی!
طبعا بخشی از ادبیات ترامپ، به متغیرهای شخصیتی او بازمیگردد که بیشتر به متغیرهای شخصیتی یک «شومن» شباهت دارد تا متغیرهای شخصیتی یک سیاستمدار معقول با شاخصهای پذیرفته شده؛ اما این همه داستان نیست. احتمالا مولفههایی وجود دارند که «گزاره تسلیمپذیری و سازشطلبی ایران» را به پیشفهمهای رئیسجمهور ایالات متحده افزودهاند و در این میان اثر ارسال برخی «پالسها» از ایران را نمیتوان نادیده انگاشت. ارسال پالس «مذاکرهطلبی» در شرایطی که کشور با یک حمله نظامی تمامعیار مواجه شده، شهدای بسیاری از سرداران، دانشمندان، زنان و کودکان در شهرهای ایران تشییع شدهاند و افکار عمومی بیش از هر زمان دیگری بر لزوم مقاومت در برابر زیادهخواهیهای نظام سلطه تاکید دارند، طبعا در شکلگیری فهم ترامپ از مواضع ایرانیان اثر داشته است.
چنین پالسهایی که عموما از جانب برخی سیاستمداران و برخی بهاصطلاح نخبگان ارسال میشود، «گزاره ضعف ایران» را در ذهن رئیسجمهور جنگطلب ایالات متحده تثبیت میکند و نهتنها به شکلگیری مذاکراتی معنادار کمک نخواهد کرد، بر زیادهخواهیهای او و حتی جنگطلبی او خواهد افزود. اگر دونالد ترامپ میدانست تا چه اندازه امروز هرکس و هرچیزی که به آمریکا و اسرائیل منتسب است در بین ایرانیان منفور واقع شده، طبعا گویشی متفاوت را برمیگزید؛ ذهن او ظاهرا با اتکا به پالسهای ضعف، از این واقعیت نیز دور افتاده که ایرانیها به خوبی به این نکته توجه دارند که آغاز حملات رژیم صهیونیستی به ایران با چراغ سبز کاخ سفید، دو روز مانده به دور ششم برنامهریزی شده مذاکرات غیرمستقیم بین ایران و ایالات متحده صورت گرفت. بهعبارت دیگر ایرانیها امروز بهدرستی به این تحلیل دست یافتهاند که مذاکرهطلبی کاخ سفید چیزی جز پوششی فریبکارانه برای جنگطلبی رژیم صهیونیستی نبود.
ذهن معیوب ترامپ که خوش دارد خود را به پالسهایی که به او حس پیروزی میدهند مشغول دارد، پالسهای مذاکرهطلبی را نگاه عامه و غالب در ایران برگزیده است، مقایسه وضعیت ایران با ژاپن در روزهای پایانی جنگ دوم بینالملل، چیزی جز این را نتیجه میدهد؟ فهم غالب در ایران این است که مذاکرهخواهی آمریکاییها چیزی جز یک فریب نیست؛ این همان پالسی است که باید برای رئیسجمهور ایالات متحده ارسال شود.
******
بدهکار در جایگاه طلبکار/ ظریف «مردم» را بخشید!
سایت رجانیوز نوشت:
در اقدامی که مصداق بارز جابجایی جایگاه «طلبکار» و «بدهکار» است، محمدجواد ظریف، معمار برجام و دیپلماسی خسارتبار دولت روحانی، در کمال ناباوری طی یادداشتی از «بخشیدن ناسزاگویان» سخن گفته است! او که افکار عمومی از وی انتظار دارند بابت تحمیل «خسارت محض» به کشور، خالی کردن دست نظام از توانمندیهای راهبردی هستهای و گنجاندن «مکانیسم ماشه» به عنوان یک شمشیر داموکلس دائمی بر سر ملت ایران، نه تنها طلب حلالیت کند بلکه در پیشگاه یک دادگاه صالح پاسخگوی عملکرد خود باشد، اکنون در جایگاه یک «بخشنده» ظاهر شده است! این یادداشت در حالی منتشر شده که کارنامه آقای ظریف مملو از اشتباهات راهبردی است که هر یک به تنهایی برای پاسخگویی در برابر تاریخ و قانون کفایت میکند:
۱. دیپلماسی التماسی و تحمیل برجام مذاکرهای که نتیجه آن، متنی یکطرفه بود که در آن تمام اهرمهای فشار ایران از بین رفت و در مقابل، تحریمها نه تنها لغو نشد، بلکه ساختار آن حفظ و به بهانههای مختلف تشدید گردید.
۲. خلق «مکانیسم ماشه» تعبیه یک اهرم فشار دائمی در متن توافق که به دشمن اجازه میدهد هر زمان که اراده کند، تمام قطعنامههای شورای امنیت را علیه ایران بازگرداند؛ یک خودتحریمی بیسابقه که دست کشور را برای همیشه در پوست گردو گذاشت.
۳. بتنریزی در قلب صنعت هستهای از بین بردن ذخایر استراتژیک اورانیوم و متوقف کردن پیشرفتهای بومی که حاصل خون دل خوردن دانشمندان شهید بود، آن هم در قبال وعدههایی که هیچگاه محقق نشد. طنز تلخ ماجرا آنجاست که آقای ظریف پس از تحمیل چنین خسارت محضی به کشور، «نشان درجه یک لیاقت» و «۱۰۰ سکه طلا» نیز دریافت کرد تا این بیتدبیری تاریخی در کارنامه او به عنوان یک افتخار ثبت شود! اکنون او با استناد به فرازهایی از زیارت عاشورا، خود را در جبهه حق و منتقدان دلسوز خود را در جایگاه یزیدیان تصویر میکند و آنها را «میبخشد».
این یک فرار به جلو وقیحانه و تلاشی برای پاک کردن صورت مسئله با سوءاستفاده از احساسات پاک دینی مردم است. ملت ایران فراموش نکردهاند که چه کسانی با لبخندهای دیپلماتیک، منافع ملی را به تاراج دادند. آقای ظریف، شما نه در جایگاه بخشش، که در جایگاه پاسخگویی و طلب حلالیت از ملتی هستید که سالهاست تاوان دیپلماسی شما را میپردازد. تاریخ و عدالت، منتظر محاکمه مسببان وضع موجود هستند، نه خواندن یادداشتهای طلبکارانه آنها.