رفتارهای رادیکالی و بدعاقبت!

یوسف مشفق، گروه سیاسی الف،   4021010116 ۲۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۲ تکراری یا غیرقابل انتشار

آقای محمد مهاجری، به‌عنوان یکی از چهره‌های رسانه‌ای است که از همان ابتدای روی‌کار آمدن دولت سیزدهم آتش توپخانه خود را علیه دولت  روشن کرد. او این روزها صریح‌تر از گذشته سخن می‌گوید و در یادداشتی راه‌حل برگزاری پرشور انتخابات اسفندماه را استعفای «سید ابراهیم رئیسی» و برگزاری همزمان انتخابات ریاست‌جمهوری، مجلس شورای‌اسلامی و مجلس خبرگان ذکر کرده است. 

هر چند که می‌توان در تحلیلی منطقی برخی خطاهای دولت سیزدهم، به‌خصوص جهت‌گیری‌های اقتصادی‌اش را به نقد کشید و اقداماتی که موجب مشکلات و نارضایتی‌ شده را برشمرد اما این‌ها هیچ‌کدام دلیلی بر وارد‌بودن چنین حملات تندی از سوی برخی منتقدین و مخالفین دولت، از جمله محمد مهاجری نیست. برخی معتقدند این قسم هجمه‌ها ریشه در رادیکالیسم نهادینه‌شده‌ عده‌ای دارد که نمی‌خواهند جریان مخالف و افراد دیگری به جز سیاسیون  مورد نظر آنان بر مناصب نشسته و یا اداره کشور را به‌عهده گیرند که اگر غیر از این بود، به‌جای بازی در زمین غیر  و بیان اظهاراتی که مطابق میل آنان است و فرجامی جز التهاب و نزاع درونی ندارد، راه‌هایی برای پیشبرد بهتر امور و کاستن از مشکلات کنونی مطرح می‌شد. 

آقای مهاجری که اینچنین بر دولت رئیسی می تازد ، بد نیست  گریزی به سال‌های گذشته و زمان سکانداری حسن روحانی و فعالیت دولت دوازدهم بزند؛ دوره‌ای که ایران با خطاهای دولت مطلوب ایشان به گردابی از مشکلات فرو رفت  _که می‌توانست اینگونه نباشد _ اما عمده جریان منتقد دولت با توجه به تروریسم اقتصادی تحمیل‌شده علیه ایران و تحریم‌های آمریکا، غالباً بر ضرورت همکاری و کمک به دولت تاکید کردند.
 ایشان بد نیست  دوباره ماجرای تلخ آبان 98 را که ریشه در تصمیم کاملاً اشتباه دولت داشت، بازخوانی کرده و اظهارات منتقدین را هم بار دیگر مرور کند که با وجود چنین خطای شگرفی اما همچنان به‌دلیل حفظ انسجام ساختار قدرت و واردنشدن کشور به منجلاب هرج و مرج، اکثر منتقدین از لزوم ادامه فعالیت دولت وقت و ضرورت اصلاح خطاها سخن گفتند و مقابل برخی که به‌دنبال استیضاح و برکناری حسن روحانی بودند هم ایستادگی کرده و علت این امر چیزی جز در نظرگرفتن منافع ملی به‌جای منافع سیاسی نبود.

اما آقای مهاجری و بسیاری از اصلاح‌طلبان که ممکن است سیاسی‌کاری‌ها پرده‌ای را مقابل چشمانشان کشیده باشد، به‌گونه‌ای سخن می‌گویند که گویا منافع ملی جایی در مختصات ذهنی آنان ندارد و آنچه که برایشان ارجح است، قدرت‌گرفتن اعتدالیون و اصلاح‌طلبانی است که قرابت بیشتری با آنان دارند و جالب اینکه در صورت به‌دست‌گیری قدرت هم هیچ‌گونه خطا و کج‌روی سیاسیون مدنظرشان را برنتابیده و کژکارکرد‌های آنان را به سنگ‌اندازی‌ رقبا و دلواپسان و اصولگرایان مرتبط می‌دانند!

این نوع کنش‌های رادیکال‌گونه و بدعاقبت نشان می‌دهد که بسیاری از مشکلات موجود در کشور ریشه در ناپختگی فعالین عرصه سیاست دارد که این حوزه را به مثابه پلی برای رسیدن به مقاصد خود تصور می‌کنند که اگر غیر از این بود، به‌جای ایراد چنین سخنانی، با عینک منافع ملی به مسائل و مصائب نگریسته و با حفظ موقعیت مخالفت با دولت، پیشنهادهای عملی را برای ارتقای وضعیت کشور مطرح می‌کردند.