سخنان مقامات عالی کشور و موضعگیری در خصوص تحولات جنگ غزه، باید سرلوحه کسانی قرار گیرد که غلیان احساس در آنها، چشم و گوششان را بسته و موجب بیان اظهاراتی غیرمنطقی میگردد.
در هفتههایی که تهاجم وحشیانه رژیم صهیونیستی به غیرنظامیان غزه شدت گرفته، به کرات در شبکههای اجتماعی مشاهده شد که عدهای خواستار ورود مستقیم ایران به این جنگ و حمله به اسرائیل شده بودند. استدلال آنها بر این گزاره استوار بود که قدرتنظامی ایران نباید محدود به بازدارندگی باشد و باید جامعهجهانی کاربرد این سلاحهای قدرتمند و آتشین را لمس کند و چه رژیمی بهتر از اسرائیل که موجودیتش تنشزا و عامل کشتار و جنایت و ناامنی در منطقه است؛ مسئلهای که کاملاً با مواضع مقامات عالی کشور تفاوتهای آشکاری دارد.
هم سخنان صریح سرلشکر باقری، هم موضع اخیر وزیر کشور در خصوص اقدام عملی ملتهای مسلمان منطقه در واکنش به جنایات اسرائیل و عدم دخالت ایران و هم دیگر اظهاراتی که در این مدت از سوی چهرههای سیاسی و نظامی بیان شده، حاکی از آن است که ایران تصمیم ندارد بهصورت مستقیم خود را وارد جنگ کند و دلیل آنهم مشخص است.
چون جبهه مقاومت در منطقه بهقدری توسعه یافته و توانسته به توانمندیهای نظامی دست یابد که خود بهتنهایی عرصه را برای رژیم صهیونیستی تنگ خواهد کرد و این به برکت باورشدن درخت مقاومت است که دههها قبل در منطقه کاشته و امروز تبدیل به درختی تناور شده که میتواند نفس اسرائیل را در سینه حبس کند؛ جریانی که خود دارای تشکیلات مسنجم و تصمیمات مجزایی بوده و بهتنهایی در تحولات ایفای نقش میکند.
اما جدا از این مسئله، راهبرد اساسی ایران بعد از انقلاب همواره بر این اصل استوار بوده که بههیچ وجه آغازگر جنگ نخواهد بود مگر زمانی که به خاک کشور تهاجم صورت پذیرد و در این صورت، به مقابله آتشین با دشمن میپردازد.
اما در خطایی آشکار، افرادی که از قضا دل در گروی وطن و انقلاب دارند، بهدلیل عدم آشنایی با پیچیدگیهای دنیای سیاست، دست به چنین اظهار نظرهایی میزنند که کاملاً با سیاستهای رسمی کشور در تعارض است و معمولا نشانه نیندیشیدن و غلیان احساسات است.
واقعیت آن است که سیاست و بهخصوص روابط بینالملل، عرصهای است نخبگانی و باید در این سطح مورد بحث قرار گیرد. آوردن آن به محیط عمومی و اظهارنظر افرادی که هیچ نسبتی با این حوزه ندارند، در نهایت منجر به چنین تفاسیری میشود که نه دارای عقلانیت است و نه واجد پشتوانههایی رسمی و تنها کارکرد آن تعمیق پوپولیسم است.