«تاریخ خاص تنهایی»
نوشته: احمد آلتان
ترجمه: علیرضا سیفالدینی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1402
205 صفحه، 130000 تومان
***
در اغلب آثار احمد آلتان، نویسنده و روزنامهنگار معاصر ترکیه، ارتباط میان آدمها و دلبستگی بین آنها موضوعی بحرانساز به شمار میآید. او رویکردی شبیه دیکنز در شخصیتپردازی دارد و اغلب قهرمانهای داستانش از نوعی خاص و منحصربهفرد از تنهایی رنج میبرند. آنها علیرغم زیستن در محیطی شلوغ و مملو از انواع آدمها همواره در انزوای خویش گرفتارند و هرچه دست و پا میزنند از آن خلاصی نمییابند و به مرور بیشتر و بیشتر در عزلت خود فرو میروند. رمان «تاریخ خاص تنهایی» یکی از بارزترین نمونه آثار آلتان است که در آن روابط بینفردی مسألهی اصلی زندگی آدمها را تشکیل میدهد.
آلتان صحنهای تکاندهنده از روابط میان انسانها را برای شروع داستانش انتخاب کرده است. صحنهای که سردی و بیرحمی مفرط را در ارتباطات یک خانواده نشان میدهد. خسروبیک که پسری نوجوان و سرکش در یک خانوادهی اشرافی است برای بر هم زدن قوانین خشک و رکودی که در خانواده جاری است، از اغلب رسوم و آدابی که پدرش در خانه برقرار کرده سرپیچی میکند، اما پدر و مادر در برابر این عصیان او هیچ انعطافی به خرج نمیدهند و حتی کوچکترین نافرمانیها را برنمیتابند. به طور نمونه وقتی خسروبیک سر میز صبحانه چاقو را به جای گذاشتن در غلافش، در قالب کره فرو میبرد با برخورد تند پدرش مواجه میشود که او را تهدید میکند و از این رفتار به اصطلاح هنجارشکنانه بازمیدارد. اما خسروبیک دست برنمیدارد و برای روزهای متمادی این سرکشی را تکرار میکند تا جایی که درگیری میان او و پدرش بالا میگیرد و خسرو مجبور به ترک خانه میشود. این صحنهی آغازین مخاطب را دعوت به جهانی میکند که در آن هیچ رنگی از عواطف میان آدمها جریان ندارد.
خسروبیک از خانوادهاش آموخته که هیچ دلبستگی عمیقی با انسانها برقرار نکند و در طی عمر طولانیاش همواره با فرار از عشق و ارتباط عاطفی روزگار بگذراند. او حتی علاقهی چندانی به فرزند و نوهاش نیز نشان نمیدهد. هرگز کسی توان عبور از دیوار سرد و سنگی قلب خسروبیک را ندارد. او مرد روزهای سخت است و سالهای دشواری را برای دفاع از وطنش سپری کرده است. آلتان میکوشد هر چند فصل در میان، از گذشتهی پرفراز و نشیب خسروبیک بگوید. مردی که چهرهی عبوسش به ندرت واکنشی گرم و صمیمی نسبت به رفتارهای مختلف آدمهای دوروبرش نشان می دهد. نوهی او نرمین نیز شاید همین خلق و خو را از پدربزرگش به ارث برده است.
نرمین از قهرمانان اصلی کتاب و زنی است که کمتر مردی توانسته به دلش نفوذ کند و با او رابطهی عاطفی برقرار نماید. گرچه این زن به شدت اغواگرانه و جذاب رفتار میکند و درصدد جلب توجه مردان اطرافش است، اما بهندرت در برابر ابراز علاقهی آنها روی خوش نشان میدهد. او از این رفتار خودش عاصی شده و آن را نوعی دیوانگی میداند. بزرگ شدن در خانهای که به جای صمیمیت سنتها و قواعدی خشک بر آن حاکم بوده، نرمین را دچار تنش و ترسی مدام از برقراری رابطهای پایدار با دیگران کرده و به همین خاطر است که او روابطی پر آشوب و بحران با آدمها دارد و همواره درصدد کشف علت آن است و کمتر به نتیجهای روشن در این باره میرسد. او مردهای بسیاری را در زندگیاش دیده و با هیچیک نتوانسته به توافقی منطقی و بلندمدت برسد. رابطهاش با هالوک و ارطغرل نیز که خواهان او هستند نمیتواند شکل باثبات و متعادلی به خود بگیرد و راه معقولی را طی کند. از این رو نرمین همیشه تنهایی خاصی را تجربه میکند که در او هم لذت و هم هراس را توأمان برمیانگیزد و خودش از این تناقض در حیرت و سردرگمی به سرمیبرد.
خالهی نرمین که مبرا نام دارد نیز ضلع دیگری از تنهایی و بحران رابطه را در این رمان میسازد. مبرا زنی خودپسند و بهشدت سنتگراست. او در نقطهی مقابل نرمین قرار دارد و از برقراری رابطه با همهی مردان میگریزد. حتی رابطهاش با خسروبیک، پدربزرگ نرمین نیز سرد و بافاصله است، گرچه آنها سالهاست در یک خانه زندگی میکنند و تلاش کردهاند تنهایی خود و نرمین را پر کنند. مبرا مقهور داستانهای مقدس است و اغلب شبانهروزش به نقل آنها برای دیگران میگذرد. او میکوشد با چنین روایات مقدسی آدمهای دوروبرش را تحذیر و انذار کند و از جهان پس از مرگ بترساند. بیشتر اختلافات او با خسروبیک و نرمین نیز از همینجا نشأت میگیرد.
اما آنچه شاهبیت کتاب و فصل مشترک میان این شخصیتها را میسازد، عواطف انسانی و به ویژه، عشق است. هر سه شخصیت از دل بستن به آدمهای دیگر گریزاناند و البته در این رهگذر هر یک از آنها شیوهی خاص خود را برای فرار از عشق دارند و به همین خاطر ماجراهایی که میآفرینند شکل متفاوت و پیشبینیناپذیری به مسیر داستان میبخشد. آنها علیرغم گرفتاری در دام ترسها، تردیدها و تنشهایشان، سعی در رهایی از بند تنهایی دارند، هرچند شخصیت خودشیفته و مستبدشان آنان را از این تلاش بازدارد و موانع بسیار بر سر راهشان بتراشد. آلتان با جسارت و خلاقیت خاصی این آدمها را از گذرگاههای سهمگین و صعبالعبور زندگیشان عبور میدهد و عیار شخصیتی آنها را برای مبارزه با تنهایی و رسیدن به عشقی پایدار و شفابخش، محک میزند. شاید از این جهت بتوان این رمان را داستان مبارزهی آدمها با خلأ عشق و دلبستگی نامید.