راهكار صحيح قيمت‌گذاري گندم و آرد

گروه تعاملی الف،   4020715002

اگر در نظر بگيريم كه هر نيروي كار به طور متوسط ١٢٥ گرم نان در يك وعده در سلف واحد صنعتي بزرگ مصرف كند در واقع ١٨٠٠ تومان از سهم خود را تقديم به واحد بزرگ صنعتي كرده. چيزي حدود ماهيانه ٥٠.٠٠٠ تومان. اين در حالي‌است كه هزينه اين سوبسيد را دولت براي عموم مردم پرداخت كرده است و نه واحد صنعتي بزرگ.

قطع آرد يارانه‌اي جهت تهيه نان در واحدهاي صنعتي بزرگ توسط دولت، از نان شب هم واجب تر است. مقدمتا اعلام مي‌دارم كه مراد از واحدهاي صنعتي بزرگ شامل معدني‌ها، فولادي‌ها، پتروشمي‌ها و پالايشي‌ها مي‌باشد. بجز انگشت شماراني كه منزلت والاتري براي سلامت نيروهاي خود قائل هستند تا ايشان از نان بهداشتي توليد شده طي فرايند صنعتي استفاده نمايند و هزينه چندين برابري آن را نيز مي‌پردازند، قاطبه واحدهاي بزرگ صنعتي كشور از آرد و يا نان يارانه‌اي توليد شده به روش سنتي استفاده مي‌نمايد.

اما فرآيند آرد و نان يارانه‌اي به اين گونه است. اگر آن واحد صنعتي بزرگ داراي نانوايي باشد به ايشان آرد يارانه‌اي داده مي‌شود و اگر نانوايي مستقر نداشته باشند پيمانكاران مربوطه اقدام به خريد قراردادي و روزانه از چندين نانوايي مستقر در شهر مي‌كند. بدينگونه كه نانوايان به صورت شبانه روزي و طي ٣ شيف كار مي‌كنند. ٢ شيف براي عموم مردم و ١ شيفت براي پيمانكار. در برخي موارد مشاهده شده كه نانوا شبانه‌روزي براي پيمانكار كار مي‌كند و تهيه نان براي عام مردم بخش كوچكي از فعاليت وی مي‌باشد.

اما هدف از عنوان مطلب فوق طرح اين سوال است: آيا واحدهاي بزرگ صنعتي كشور كه از نعمات ماده اوليه ارزان، انرژي ارزان و نيروي كار متخصص ارزان برخوردارند هنوز هم بايد در فرايند توليدي خويش ارزانتر تمام كنند؟! جالب است بدانيد بر حسب تجربه و برسي شخصي ١٠٠٪؜ واحدهاي صنعتي بزرگ كه از نان صنعتي در مجتمع‌هاي خود استفاده مي‌كنند جزو بهترين شركت‌هاي بورسي كشور نيز مي‌باشند. چالاكي در تبادل اطلاعات و تصميم سازي‌ها بين لايه‌هاي مديريتي و باور به تقويت نظم سازماني طي استاندارد سازي و ساده سازي فرآيندها از مشخصه‌هاي چنين واحدهاي صنعتي بزرگ در كشورمان است. حقيقت اين است كه آرد كيلويي ١٢٠٠ تومان كه در توليد نان سلف پذيرايي پرسنلِ بيشترِ واحدهاي بزرگ صنعتي مصرف مي‌شود، داراي كيلويي ١٤١٥٠ تومان سوبسيد است يعني ٩٢٪؜ ناقابل!

اگر در نظر بگيريم كه هر نيروي كار به طور متوسط ١٢٥ گرم نان در يك وعده در سلف واحد صنعتي بزرگ مصرف كند در واقع ١٨٠٠ تومان از سهم خود را تقديم به واحد بزرگ صنعتي كرده. چيزي حدود ماهيانه ٥٠.٠٠٠ تومان. اين در حالي‌است كه هزينه اين سوبسيد را دولت براي عموم مردم پرداخت كرده است و نه واحد صنعتي بزرگ. چرا دولت بايد بجز سوبسيدهاي انرژي و ماده اوليه ارزان باز هم در فرآيند توليد اين واحدهاي صنعتي بزرگ سوبسيد آرد جهت تهيه نان بدهد؟

حال اين سوبسيد به كه مي‌رسد؟ جواب اين سوال ساده است، اول به پيمانكار جهت برنده شدن در مناقصه تهيه غذا با ارائه في پايينتر و دوم در قالب پرداخت كمتر براي هر وعده غذايي به پيمانكار از طرف واحد بزرگ صنعتي. يك شخص مي‌توان عنوان كند كه اين اعداد در گردش‌هاي مالي آن واحدهاي صنعتي بزرگ چشم گاو است ولي حقيقت اين است كه در كسري بودجه دولت‌ها قطره قطره جمع گردد وانگهي دريا شود. از طرف ديگر واحد هاي صنعتي بزرگ مي‌توانند به اين موضوع اشاره كنند كه فروش ارز حاصل از صادرات خود را به قيمت بسيار نازل‌تر از قيمت بازار آزاد در سامانه‌ها به فروش مي‌رسانند و دولت از ارز حاصله استفاده مي‌نمايد كه اين خود خدمتي بزرگ جهت تثبيت قيمت ارز است. اين حرف هم كاملا صحيح است.

حال واقعا راهكار صحيح قيمت گذاري گندم و آرد چيست؟ جواب ساده است، يكسان سازي قيمت آرد و مهمتر از همه، پرداخت مابه تفاوت در قالب يارانه نقدي به مصرف كنندگان كم بر خوردار در انتهاي اين چرخه.