در تقویم ملی ایران، 12 الی 17 ربیعالاول را هفته وحدت نام نهادند، تا تلنگر و تذکری برای جامعه اسلامی در راستای رواداری و اخوت دینی باشد. معالاسف در طول تاریخ، بالاخص در چند سال گذشته، همواره عدهای دانسته یا ندانسته، به عنوان چنگاندازان به چهره انسجام امت و وحدت اسلامی با بیان سخنانی تفرقهآمیز، ولو به عنوان یک «عقیده» مصائبی را برای ملل مسلمان به وجود آوردند که تاونش را باید تا سالهای سال کسانی بپردازند که جز خانه خرابی و قتل و غارت چیزی عایدشان نمیشود.
در بین معدودی از ما شیعیان، فریضه دینی «برائت» بهانه ای است که باید به هر طریقی عقاید را با بدترین الفاظ و تندترین کلمات به کار ببریم؛ تا به همگی نشان دهیم ما بسیار اهل برائت هستیم و ایمانمان با امتزاج به دشمنیِ دشمنان خدا به حد اعلا رسیده است! اما حقیقت را باید جور دیگر دید.
برائت، در کنار تولی و نماز جزو آن دسته از فرایضی است که هیچگاه ترک نمیشوند و در هر شرایطی باید بدانها عمل کرد. برائت و تولا، از آنجا که برخاسته از درون آدمی هستند، حتی اگر به منصه ظهور کلامی نرسند، باز هم التزام به آنان واجب بوده و اساساً به همین علت است که برخی علما برائت و تولا را بیش از یک عمل بدانند، یک اعتقاد دانستند، البته اعتقادی که در وهلههای گوناگون به ظهور رسیده و خود را نشان میدهد و جنبه فقهی و عملی پیدا میکند. اما اینکه این برائت و مخالفت با چه ابزار و به چه نحوی بیان میشود ما را بر آن داشته تا این نوشتار را به عنوان یک بازگویی کلی به رشته تحریر درآوریم.
امروزه برای عدهای لعن علنی و توهین به مقدسات سایر مسلمانان، نشانه برائت انگاشته شده که اگر کسی آن را انجام ندهد، یا برای آن قید و شرطی ذکر کند، از حوزه ایمان خارج شده و به خونِ به ناحق ریخته شده اهلبیت خیانت کرده است! اما سیدکمال حیدری، استاد حوزه و پژوشگر حوزه دین، در کتاب «فقهالعقیده» طی بحثی مفصل این پندار غلط را اصلاح کرده و میگوید: «هیچ هم معنایی بین "برائت" و "لعن" وجود ندارد، پس لعن یکی از بارزترین "مصادیق" اظهار تبری است، و شکی وجود ندارد که این مصداق بر خلاف خود مفهوم (برائت) به شدت از عنصر زمان متاثر میشود. پس برائت در هر حالی ثابت است، ولی مصادیقش تغییر و تبدیل میپذیرند. لعن مصداقی است برای تبری که در زمانی صحیح بوده، در حالی که در زمان دیگر صحیح نیست. پس آنچه که ثابت و مطلوب است خود مسأله برائت به معنای عام هست. اما لعن، بالاخص با تسمیه شخص ملعون، مشروط به ظرفیتی مناسب است، پس در ظرفیتی که لعن منجر به تفرقه امت اسلامی یا اضعاف آن شود نه تنها مطلوب نیست بلکه مورد نهی قرار گرفته است. و این حکم در صورت احتمال هم جریان دارد چه برسد در صورتی که ظن معتبر یا قطع به وقوع وجود داشته باشد. منع از لعن به حسب قاعده عامی است که حکم میشود بنا به ظرفیت زمان و مکان، پس لعن در زمان و مکانی جایز میشود و در زمان و مکان دیگری مطلقا جایز نمیشود. پس جایز بودن آن در زمانی خاص به معنای جوازش در هر مکانی نیست، کما اینکه جواز لعن در مکانی خاص به معنی جوازش در هر زمانی نیست.»
در چنین دیدگاهی، در هر زمان و مکان، مصداق برائت تغییر میکند و افراد با توجه به اقتضای زمانی به شکلی خاص به برائت ملتزم میشوند. اینکه امروزه برائت را در لعن خلاصه کردهایم، و هرکس که با اظهار علنی یا حتی پنهانی آن مخالف باشد را از دایره تشیع اخراج کنیم، نشان از تصلب بر ظاهرگرایی و عدم فهم مفهوم برائت است.
همانطور که گفته شد، برائت را اگر در نگاهی تسامحی تعریف کنیم، مفهومی است که عدم سازش با دشمنان خدا و دین اسلام را بیان میکند، حال این مفهوم، دارای مصادیق متفاوت است که میتواند چهره و ظهورات مختلفی داشته باشد. به طور مثال، در زمان بنیعباس، ترویج فرح روز عاشورا توسط دشمنان اهلبیت صورت گرفت. حال در چنین فضایی، گریه بر روز سیدالشهدا و روضه عاشورا، نه یک امر عاطفی و احساسی بلکه با تأکید معصومان جنبه اجتماعی و حتی سیاسی پیدا کرده بود و عملی در مخالفت با سیاست دشمنان اهلبیت قلمداد میشد. آن زمان گریه مصداقی از برائت بوده و شاید امروز و در این ظرف زمانی و مکانی چنین معنایی دیگر نداشته باشد. امروزه باید فضای اجتماعی و فرهنگی ملل اسلامی را فهم کرد و در راستای آن ضمن پایبندی به اصول، رفتارمان طوری باشد که موجب بهانه به دشمن استعماری و استکباری نشود. اختلاف نظر و عقیده بین شیعیان و اهلسنت از ابتدای امر تا الآن بوده و اساساً سنت الهی مبنی بر اختلاف افراد است، اما گاهی اختلاف تبدیل به تفرقه میشود و تفرّق امت، زمینهساز جنگ و خشونت بین مسلمین بوده و نفعی پرسود برای جبهه سلطه و غرب خواهد داشت.
در پایان، به عنوان حسن ختام این نوشتار گفتاری از رهبری را درباب اهمیت و تأکید به وحدت میخوانیم:
«چند نکته را در مورد وحدت مسلمین عرض میکنیم. یک نکته این است که اتّحاد مسلمانان یک فریضهی قطعیِ قرآنی است؛ این یک چیز دلبخواه نیست؛ این را به عنوان یک وظیفه باید نگاه کنیم. قرآن دستور داده: وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا؛ یعنی حتّی در اعتصام به حبلالله هم با اجتماع باید این کار را انجام بدهید. وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا؛ این «امر» است دیگر؛ چرا ما این را به یک امر اخلاقی تبدیل میکنیم؟ این یک دستور است، یک حکم است که باید بر طبق این عمل کرد؛ و همچنین آیات متعدّد دیگری که در قرآن هست؛ مثل آیهی «وَ لا تَنازَعوا فَتَفشَلوا وَ تَذهَبَ ریحُکُم» تا آخر؛ این یک نکته که این یک فریضه است. نکتهی دوّم؛ وحدت و اتّحاد مسلمانها یک امر تاکتیکی نیست که حالا بعضی خیال کنند به خاطر شرایط خاصّی ما بایستی با همدیگر متّحد باشیم؛ نه، یک امر اصولی است؛ همافزایی مسلمانها لازم است؛ اگر مسلمانها متّحد باشند، همافزایی میکنند و همه قوی میشوند؛ وقتی که این همافزایی وجود داشته باشد، حتّی آنهایی که مایلند ــ و مانعی هم نیست ــ که تعامل با غیر مسلمانها داشته باشند، با دست پُر وارد این تعامل میشوند. بنابراین این هم نکتهی بعد که این یک امر اصولی است، و امر تاکتیکی نیست. ۱۴۰۰/۰۸/۰۲»