مناظره‌ای که این‌بار تفکر جیرانی در آن باخت!

  4020629091

محمود گبرلو کارشناس و منتقد سینما درباره گفتگوی فریدون جیرانی با محمد خزاعی معاون سینمایی وزارت ارشاد نوشت: گفت‌وگوی محمد خزاعی و فریدون جیرانی، فقط یک گفتگو نبود، یک مناظره بین دو جریان فکری در سینمای ایران بود .این‌بار جیرانی نتوانست استدلال‌ محکم برای اثبات عقاید خود مطرح کند و خزاعی هم با شیوه‌ خاص حرف‌های خود را مطرح و برای تماشاگر باور پذیر شد.


 به گزارش الف گبرلو در بخش دیگری از یادداشت خود نوشت :"مناظره تا آنجا جذاب بود که درباره سینما بحث شد، اما آنجا که طرفین وارد حوزه ایدئولوژیک شدند، به‌علت نبود تسلط کافی و گاه ناآگاهی، مباحث بیهوده‌ای مطرح شد که اصلا راه گشا نبود.

نمی‌توان کتمان کرد خزاعی، سینماگر مسلط و کاربلدی است. و پختگی اش را در اداره اجرایی سینمای ایران نشان داد اما جریان فکری حاکم بر سینمای فعلی ایران جریان پنهان دیگری است ....نه خزایی!"

از نگاه این منتقد سینمایی :" جیرانی نماینده گروهی از سینماگران است که حرف روشنگرانه دارد و با صراحت حرف‌هایش را می‌زند اما در نهایت، او فقط نماینده یک طیف خاص از سینماگران ایرانی است که گاه هم معترض هستند و گاه سازگار! اینکه چرا خزاعی بر خلاف روسایش به میدان آمد و نشان داد در کسوت مدیریت دولتی اهل گفت‌وگو و شنیدن صدای مخالف و ایستادن پای اعتقاداتش است، جای تعجب دارد! این که چرا در این برهه، وقایع سال‌های گذشته را هم "اعتراض " هم "اغتشاش" نامید، حتما تحلیل است ...ای کاش او سخنگو ی جریان فکری فعلی حاکم بر عرصه فرهنگ و هنر وسینما و حتی تلویزیون می‌بود و آنان را از بن بست چگونگی طرح و اجرای گفتمان نجات می‌داد. حتما آرامش و تعامل، جای اعتراضات و اغتشاشات را می‌گرفت."

وی نوشت: "با این نگاه است که معتقدم ضعف این مناظره این بود که طرف خزاعی خوب انتخاب نشده بود. جیرانی - که همیشه برای من عزیز است- فقط مدافع حلقه قشری از تماشاگران و فیلمسازان همفکر خود بود، در صورتی که طیف‌های فکری متعددی در سینما به‌وجود آمده‌اند و هستند که خواسته‌ اشان به‌روزتر و منطقی‌تر است. قشری که در نگاه کلان در حلقه فکری خزاعی قرار می‌گیرند اما با او زاویه دارند. [نمونه‌اش را در یادداشت روز ملی سینما اشاره کردم که چرا هر دو طیف انقلابی و غیر انقلابی در سینما مدافع وضع موجود نیستند] بحث اصلی در شیوه‌غلط مدیریتی و نگاه بسته غیر کارشناسانه برخی افراد مدیریتی همین حلقه نگاه و فکر خزاعی‌هاست.پس باید فردی روبروی خزاعی قرار می‌گرفت که با اعتقاد به همین نگاه حاکمیتی فعلی، خزاعی را متقاعد میکرد که شیوه زمامداری و مدیریت فرهنگی و تعامل این طیف [حتی در برابر همین تماشاگران و سینماگران درون حلقه فکری‌شان] تا چه حد مشکل‌ساز است، چه رسد به سایرین!!"