کاسبان آشفتگی مردم!

سامان مهراد، گروه اقتصادی الف،   4020531078 ۸۸ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳۴ تکراری یا غیرقابل انتشار

بارها تاکید شده که قرار نیست امسال هیچ تغییری پیرامون نرخ بنزین رخ دهد اما رسانه‌های منتقد دولت، پر است از مطالبی که ریشه در واقعیت ندارند و تمامی آن‌ها به‌گونه‌ای است که حس تحولات قیمتی را به افکارعمومی القا می‌کند. از نظر آنان تغییراتی که دولت در میزان سوخت‌گیری خودروها اعمال کرد - که البته از آن هم روی گرداند - مقدمه‌ای بود برای گران‌کردن بنزین و حالا پس از مشاهده صف‌های عریض و طویل و شلوغی و ازدحام پمپ‌بنزین‌ها از تصمیم برای تغییر نرخ عقب‌نشینی کرد اما در ماه‌های آینده این تصمیم را عملیاتی خواهد کرد.

مصاحبه‌های رنگارنگ با کارشناسان، گزار‌ش‌های مختلف و هشدار به دولت برای در نظر گرفتن تبعات افزایش قیمت، بخشی از محتوای تولیدشده این رسانه‌های منتقد است و با خواندن این مطالب، انگار به این نتیجه می‌رسیم که تغییر نرخ قطعی شده و این انذارها برای مدیریت تبعات پس از اصلاح قیمت بنزین است!

در این سو، از وزیر نفت گرفته تا معاون اول و سخنگوی دولت همه به‌صف شده و مکرراً شایعات پیرامون تغییر قیمت بنزین در سال جاری را تکذیب می‌کنند اما انگار این تکذیبیه‌ها جایی در رسانه‌های مخالف دولت ندارد. مرغشان یک پا دارد و همگی متفق‌القول معتقدند که بنای دولت بر افزایش است؛ گویی نیت‌خوانی خوبی دارند اما این نیت‌خوانی تنها در زمانی کار می‌کند که دولت‌های غیر همسو با آنان روی‌ کار است وگرنه در برهه‌هایی چون آبان 98 و غافلگیری شبانه مردم، خبری از این نیت‌خوانی‌ها نبوده!

به‌راستی چه هدفی پشت این التهاب‌آفرینی‌ها و دامن‌زدن به شایعاتی است که تنها خاطر مردم را مکدر و تن و بدن آن‌ها را می‌لرزاند؟ علاوه بر تکذیبیه‌های مکرر دولت، منطق و محاسبه‌گری می‌گوید که جامعه تحت هیچ شرایطی توانایی به‌دوش کشیدن بار گران‌شدن بنزین و تورم تحمیل‌شده را ندارد.

علاوه بر این، کشوری که سال گذشته در آن اغتشاش رخ داد و برای مدت مدیدی با حوادث ناگواری مواجه شد، حکمرانان آن آگاهند که اقداماتی چون دستکاری در نرخ سوخت، کشور را به گرداب التهاب و اعتراض هدایت می‌کند و در این خصوص و با توجه به تجربه ناخوشایند آبان 98، دست‌به‌عصا حرکت می‌کنند. 

اما با تمام این اوصاف، چرا رسانه‌های مخالف دولت سعی دارند که فضای ذهنی جامعه را آشفته و دستاویزی برای ایجاد خشم عمومی فراهم کنند؟ نفع و کاسبی آن‌ها در ایجاد این فضاست یا ناآگاهانه به این ورطه کشانده شده‌اند؟ آیا برای برخی جریانات سیاسی و رسانه‌هایشان امنیت‌ عمومی و برقراری آرامش در کشور بر مطامع سیاسی و منافع حزبی ارجحیت ندارد؟ آیا استقرار دولتی غیرهمسو با آنان، ارزش التهاب‌افکنی و به‌هم ریختن فضای ذهنی مردم را دارد؟

اگر ذره‌ای دلبستگی به منافع ایران وجود داشت و سودجویی عده‌ای بر هر چیزی حاکمیت نداشت، این‌گونه مردم ایران بازیچه  قرار نمی‌گرفتند. این گزاره برای همه جریان‌های سیاسی اعم از راست و چپ، اصولگرا و اصلاح‌طلب و ... باید نصب‌العین باشد که دامنه‌ منطقی مخالفت‌ها، انتقادات و حتی ستیزه‌جویی‌های سیاسی تا حدی است که خدشه به امنیت‌عمومی و منافع کشور وارد نکند؛ امری که خلاف آن را در عالی‌ترین شکل ممکن شاهدیم!