عاشورا؛ اصل بر حماسه است یا مصیبت؟!

محمد مهدی اسکندری، گروه فرهنگی الف،   4020501107 ۱۵ نظر، ۰ در صف انتشار و ۹ تکراری یا غیرقابل انتشار

*تابلو مصاف اثر حسن روح الامین

واقعه عاشورا دو چهره و دو بخش دارد. یک بخشِ‌ آن مصیبت و فاجعه غم‌انگیز شهادت حضرت سیدالشهداست. وجهی که در آن عاشورا یک تراژدی غم‌انگیز و جانسوز است که قلب هر انسانی را فارغ از دین و مذهب به درد می‌آورد. در زیارت عاشورا می‌خوانیم:« وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِی الاِسْلامِ وَ فی جَمیعِ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ» یعنی براستی چه مصیبت بزرگی و چه داغ گرانی بود در اسلام و در تمام آسمان‌ها و زمین. در حدیثی آمده است که پیامبر خطاب به حضرت فاطمه فرمودند:«یا فاطمة! کل عین باکیه یوم القیامة الا عین بکت علی مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة». فاطمه جان! روز قیامت هر چشمی گریان است، مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده می‌شود. باقرالعلوم (علیه‌السلام) هم در روایتی خطاب به شیعیان تصریح کردند که:« ثم لیندب الحسین و یبکیه و یأمر من فی داره بالبکاء علیه و یقیم فی داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاقون بالبکاء بعضهم بعضا فی البیوت و لیعز بعضهم بعضا بمصاب الحسین علیه السلام» بر حسین علیه السلام ندبه و عزاداری و گریه کند و به اهل خانه خود دستور دهد که بر او بگریند و در خانه اش با اظهار گریه و ناله بر حسین علیه السلام، مراسم عزاداری بر پا کند و یکدیگر را با گریه و تعزیت و تسلیت گویی در سوگ حسین علیه السلام در خانه هایشان ملاقات کنند.

صحنه غم‌انگیز کربلا پس از گذشت سالیان سال همچنان زنده است. درمورد مغولان نوشتند که «آمدند، کشتند، سوختند و رفتند» اما یزیدیان بدتر از مغولان بودند چون «آمدند، کشتند، سوختند، اسیر کردند و بر جنازه‌ها اسب دواندند». بهترین مردمان عصر در این فاجعه ناجوانمردانه و بی‌هیچ رحمی کشته شدند و بر جسم بی‌جانشان هم هتک حرمت شد و کیست که نداند خون مظلوم همیشه زنده است و چون نوری جاودان با گذشت زمان خاموش نمی‌شود، چه رسد به اینکه آن مظلومِ مقتول، امام زمان عصر، حسین‌بن‌علی فرزند فاطمه زهرا باشد. 

اما عاشورا یک روی دیگر هم دارد که در طول تاریخ چندان بدان توجه نشده است. حماسه و ظلم‌ستیزی چهره دیگری از قیام حضرت سیدالشهداست. امام شیعیان زمانی که جامعه اسلامی در خفقان استبداد اموی فرورفته بود و حقیقت دین فدای انحراف ضددینی یزید می‌شد شمشیر برکشید و «نه» گویان هژمونی تمامیت‌خواهی و بدعت را درهم شکست.

شاید بهترین تقریر از حقیقت امر را علی شریعتی در کتاب ارزشمند «حسین وارث آدم» داشته است. هرچند بسیاری از پژوهشگران از جمله شهید مطهری در ظواهر امر توقف کردند و با تکیه بر چند ایراد تاریخی بر بر این کتاب درنقد آن قلم‌می‌زدند، اما شریعتی با تحلیل جامعه‌شناختی خود، نشان داد غایت کربلا را در شروعش باید جست، اقدام به زیربار زور نرفتن و صف‌بندی در برابر ظلم به جهت احیای سنت، غایتی است که از مدینه آغاز شد و در کربلا به اوج خود رسید.  ابن ابی الحدید معتزلی در کتاب شرح نهج‌البلاغه در عظمت کار امام حسین می‌نویسد:« هو الّذی سَنِّ للعربِ الاباء» یعنی او کسی است که در میان عرب، زیر بار زور نرفتن را تبدیل به یک سنت و رسم کرد. چهره حماسی و اقتدار حسینی در عاشورا را باید از این عبارات جست‌وجو کرد:  «مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است»، «نه مانند ذلیل تسلیم ایشان می‌شوم و نه مانند برده اقرار می‌کنم»، «دور است از ما ذلت»، «اگـر زنده بمانم پـشیمان نیستم و اگر بمیرم، سرزنش نمی‌شوم، ولی این ننگ برای تو کافی است که سرزنش و پشمان شوی» و «نامم را عوض می‌کنم اگر از بیم، به ستم تن دهم و از مرگ بهراسم» 

اما در این بین یک سؤال اصلی وجود دارد و آن این است که در این تلاقی و اتحاد حماسه و مصیبت اصل با کدام است و باید حماسه را اصل قرار داد یا مصیبت را؟ محمد اسفندیاری در کتاب حقیقت عاشورا می‌نویسد :« شک نیست که آنچه در عاشورا اصل است، حماسه است نه مصیبت. البته فرجام این قیام حسینی چون بسی دیگر از حماسه‌ها تراژیک است؛ اما اصل و اساس آن بر حماسه است. این قیام با حماسه حسینیان آغاز شد و با جنایت یزیدیان فرجام آمد. پس عنصر مصیبت در آن عارضی است و معلول جنایت دشمن. مضافاً اینکه همین جنایت در دیده نزدیک‌بین ما، تراژیک است ورنه به دیده شیرزن کربلا، زیبایی است. نه مگر حضرت زینب(س) پس از مشاهده آن همه مصیبت‌ها و جنایت‌ها گفت من جز زیبایی ندیدم!»

اگر اصل و فرع را جابه‌جا کنیم هم نسبت به یک واقعه تحلیل غلطی خواهیم داشت هم دیدمان به اشخاص مطرح در آن رویداد با واقعیت مغایرت پیدا می‌کند. مثلاً در نگاهی که اصالت را به مصیبت می‌دهد و چنین تصوری را ایجاد می‌کند که تا ابد باید عزاداری کرد و هیچ وظیفه دیگری در قبال عاشورا نداریم، حضرت زینب بانویی است صرفاً اسیر؛ رنجدیده، تنها و.... اما در نگاهی که اصالت را به حماسه می‌دهد در کنار اینکه تراژدی عاشورا را زنده‌نگه می‌دارد؛ حضرت زینب را بانویی معرفی کرده که دوشادوش حضرت سیدالشهدا حماسه‌سازی می‌کند.

در زینبِ حماسه او کسی است که با شجاعت خطاب به خلیفه اموی می‌گوید:« تو حقیرتر و کوچکتر از این هستی که من تو را مخاطب خودم قرار بدهم، تو ارزش اینکه من تو را مخاطب خودم قرار بدهم نیز نداری.» در دید حماسی به عاشورا شخصیت‌ها حماسه آفرین‌اند و این نگاه به عاشورا به تاریخ و گزارشات تاریخی نزدیک‌تر و همسو تر است. در چنین نگاهی هرچند رنج و بلای زیادی  بر دختر علی تحمیل می‌شود و به اسارت رفتن والا مخدره‌ای چون او دل هر خوش انصافی را به درد می‌آورد؛ ولی تازه حماسه‌سازی‌های او و جهاد اکبر و اصغرش از عصر عاشورا شروع می‌شود و آن را به عزتی می‌رساند که هنگام خطبه‌خوانی حضرت در کوفه راوی می‌گوید:«زینب، دختر علی را دیدم و هرگز زنی با حیا را چون او سخنور ندیده بودم. گویا از زبان امیرالمؤمنین سخن می‌گفت.» در ظاهر زینب اسیر بند و زنجیر یزیدیان است، اما تأثیر «کلام» او به قدری محکم بود که بتواند فاتحان ظاهری را به اسارت روشنگری و افشا مبتلا کند.