نوشته: زانیار ابراهیمی
ناشر: هرمس، چاپ اول 1401
135 صفحه، 68000 تومان
***
هیوبرت دریفوس را بیش از هر چیز به عنوان یکی از بزرگترین فیلسوفان معاصرِ شارح و منتقد نظریات هایدگر میشناسند. اما او در ادبیات نیز گامهایی بلند برداشته و توانسته در سایهی فلسفه، پدیدارشناسی و اگزیستانسیالیسم به خوانشهایی تازه از متون کهن برسد که از آن جمله میتوان به مجموعهی روایتهایش دربارهی آثار هومر اشاره کرد که یکی از شاخصترین آنها اودیسه است. کتاب «زئوس غریبهنواز» به شرح همین نگاه دریفوس از منظری متفاوت به اودیسه میپردازد. زانیار ابراهیمی کوشیده رویکرد فلسفی و انسانشناسانهی دریفوس را به این متن باستانی برای مخاطب ایرانی واکاوی کند؛ کوششی که پیش از این صرف تبیین آراء دریفوس دربارهی آثار دیگری از جمله برادران کارامازوفِ فئودور داستایوفسکی، موبیدیکِ هرمان ملویل و ترس و لرزِ کییر کگور شده است.
آنچه در اولویت توضیحات مؤلف قرار میگیرد، دلیل گزینش اودیسه از منظر دریفوس است. در مقایسه با کمدی الهی که دریفوس شرحی پرتفصیل بر آن داشته و آن را تجلیگاه وحدانیت خوانده، اودیسه جلوهگر مفهوم چندخدایی است. مؤلف و دریفوس بر این نکته با هم اتفاق نظر دارند که در جهانی چندخدایی، چنان که در موبیدیک نیز این مسأله رخ میدهد، خدایان مشابه همان حالات وجودی که در انسان میتوان یافت، بر همهی امور حاکم هستند. این مسأله چنان اهمیتی دارد که فصل اول کتاب با عنوان «خدای هزار چهره» به آن اختصاص یافته و نویسنده کوشیده وجوه مختلف قدرت لایزالی را که نقش خدایی در اودیسه ایفا میکند به مخاطب عرضه نماید.
بخش دوم کتاب به گذارهای وجودیِ تلماک اختصاص دارد و با تمرکز بر این شخصیت اسطورهای به واکاوی هستیشناسانهی وقایعی میپردازد که در غیاب اولیس رخ میدهد و نوعی سیرو سلوک متفاوت از منظر خدایانی متفاوت را رقم میزند. آنچه در این میان اهمیتی ویژه مییابد تلاشهای آتنه و تلماک برای کمک به اولیس است. در اینجا آتنه نقشی هشداردهنده دارد و با نیروی آگاهی خویش خدایان و نیز تلماک را به خطیر بودن موقعیت متوجه میسازد. از منظر دریفوس اما، حتی فارغ از آگاهیبخشی آتنه، تلماک در مرحلهی گذار از کودکی و غفلت قرار گرفته و یکی از بزرگترین مسئولیتهای زندگیاش را پیش روی خویش میبیند که برای او راهی جز مواجهه با آن باقی نمیگذارد.
در بخش سوم و از میان مباحثاتی که دربارهی تروا و وقایع حول آن شکل میگیرد و در خلال رویارویی تلماک و آتنه بهعنوان مانتور در این سفر، با نستور و همراهاناش، اخلاق وجودی است که در تمرکز نگاه ریزبین دریفوس قرار میگیرد. در خلال بحثهای نستور و تلماک، بسیاری از چهرههای درگیر در تروا مورد نقد و بررسی قرار میگیرند و به مباحث اخلاق وجودی در اودیسه رنگ و مسیر تازهای میبخشند. اما آنچه نهایتاً مورد واکاوی قرار میگیرد ارتباط اخلاق وجودی و تمامی مباحث پیرامونی آن با مسأله نیهیلیسم است. گویی آنچه هر رفتار و رویکردی را از جانب شخصیتهای اودیسه رقم میزند و مورد تعمق قرار میگیرد، باید پیش از هر چیز از صافی این قیاس تحلیلی عبور کند.
در بخش چهارم مؤلف به بررسی سرودهایی از اودیسه میپردازد که در آن اولیس شرح سفرهای خویش را با آلسینئوس گفته است. در این قسمت هم همچنان نقش تک تک خدایان از زیر نگاه موشکاف دریفوس پوشیده نمیماند و او و به تبع آن مؤلف کتاب حاضر با اشاراتی مستقیم از متن، ابعاد وجودی هر یک از شخصیتهای این مجموعه را شرح میدهند. در این میان اما اعترافات صریح اولیس پرده از ویژگیهای خاص روانکاوانهی او برمیدارد و به شکلی مفصل به طبقهبندی و تحلیل مستند آنها پرداخته میشود.
آخرین بخش به رویارویی اولیس و تلماک اختصاص دارد؛ دیداری که در هالهای آمیخته با هوشیاری و ناآگاهی صورت میگیرد. شاید برجستهترین نکتهی این واقعه تقابلی باشد که میان دو شکل متفاوت از یک وجود شکل میگیرد و از آن به روبهرو شدن دو وجه مختلف و متضاد از آگاهی وجودی یاد میشود. نقل قولهایی که از تلماک و اولیس میشود به تکمیل این بحث بسیار کمک میکند. گویی این دو وجه از آگاهی متفاوت انسانی در برابر هم قرار گرفتهاند تا دغدغههای فلسفی بنیادینی را با یکدیگر در میان بگذارند و مخاطب از خلال گفتوگوشان، به رویکرد هستیشناسانهی هومر در داستان اولیس پی ببرد.
اما آنچه شالودهی کتاب را میسازد، واکاوی فلسفهی وجودی خدایان در اودیسه است. از رهگذر این واکاوی چندرشتهای، پرسشهای اساسیِ انسانشناسانه مطرح میشود و مفاهیم و پدیدههای اخلاقی مورد چالش و نقد قرار میگیرد. این کاری است که دریفوس نه تنها به عنوان یک فیلسوف و منتقد بلکه حتی در مقام یک مخاطب حرفهای ادبیات به طیف گستردهی خوانندگاناش عرضه میکند. گرچه مباحثی که او مطرح میکند، اغلب نقبی تازه به دنیای فلسفه و انسانشناسی میزنند و ممکن است به نظر برای عامهی مخاطبان دشوار بیاید، اما او میکوشد تبیین هر نظریهای را با مثالی عینی از متن و قصههای آن همراه سازد و برای هر موضوعی چندین اشاره به بخشهای مختلف اودیسه داشته باشد و این کوشش او از سنگینی و سختی فهم نظریاتش میکاهد و برای اغلب خوانندگان جذابتر و فهمپذیرترش میکند.