انتخابات اتاقبازرگانی و برگزیدهشدن فردی که در وقایع ۱۴۰۱ مواضعش کاملاً رادیکال و همسویی بسیاری با جریان برانداز داشت و حالا بر مسند یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین مناصب اقتصاد کشور تکیه زده، یک نکته مهم را مشخص میکند.
جدا از پرداختن به کارکرد اتاق بازرگانی و اثراتی که در اقتصاد ایران و زندگی میلیونها ایرانی خلق کرده، به ماجرای اخیر از زاویه دیگری مینگریم؛ از منظر طبقاتی شدن عرصه اجتماعی.
اینکه در چنین منصبی و با وجود رد صلاحیت اولیه توسط حراست وزارت صمت - که نهادی زیر مجموعه وزارت اطلاعات است- باز هم چنین فردی میتواند به جایگاه ریاست برسد و متقابلاً در بسیاری از حوزهها دستگاه امنیتی سختگیریهای بسیاری نسبت به دیگر افراد انجام میدهد، محل سوال است.
اگر قرار بر تغییر ریلگذاری، سیاستها و تساهل و تسامح با چنین افرادی است، محدوده و شعاع این سهلگیری باید بسیار گسترده باشد و تنها شامل طبقات بالای جامعه نگردد؛ بسیاری افراد با خاستگاه متفاوت و برآمده از طبقات پایین، نیازمند وسعت نظر حاکمیتند که در حال حاضر چنین نیست اما در نقطه مقابل، به فرادستان به شکل متفاوتی نگریسته میشود و این قاعده تقریباً در تمامی حوزهها حکمفرماست در دستگاهها و نهادهای مختلف بها داده میشود.
تفاوتی که در مسئله حضور و جولان گشتارشاد بین نقاط بالا و پایینشهر وجود داشت، برخورد متفاوتی که بین برخی هنرمندان و دیگر اقشار جامعه صورت میگیرد، نوع تعامل متفاوت دستگاههای امنیتی با افرادی که به طبقات بالا تعلق دارند و روال متفاوت دستگاه قضا در قبال آنان، حاکی از جا افتادن رویکرد طبقاتی در غالب حوزههاست و این در تقابل با ماهیت انقلاب است. انقلاب برای کنار زدن این تفاوت بود، برای نگاه یکسان به فرادستان و فرودستان، برای ضریبدادن به صدای بیصدایان و برای انهدام دیوارهای تبعیض.
انتخابات اتاقبازرگانی یک دارای یک متن و یک فرامتن بود؛ متن آن، همان اخبار جاری و ساری است و فرامتن آن، طبقاتیشدن عرصههای مختلف در ایران است. ظاهرا تعلق به لایههای بالا موجب مصونیت و قرار گرفتن در زمره طبقات پایین، سببی است برای محدودیتها و محرومیتهای مختلف و این معضل اصلی پیش روی ماست که باید بر سر آن مناقشه کرد.