«همیشه باز می گردم» نویسنده: حمیدرضا صدر ناشر چشمه بازگرد و عاشقم کن

نیره رحمانی،   4020214012

عاشق دو مستطیل بود؛ یکی سبز و دیگری نقره‌ای. دو مستطیلی که برای بعضی نماد بازی یا سرگرمی هستند؛ اما برای بعضی تجسم عشق و زندگی؛ و برای او نیز چنین بود

«همیشه باز می گردم»

نویسنده: حمیدرضا صدر

ناشر: چشمه، چاپ اول 1401

452 صفحه، 175000 تومان

 

****

 

عاشق دو مستطیل بود؛ یکی سبز و دیگری نقره‌ای. دو مستطیلی که برای بعضی نماد بازی یا سرگرمی هستند؛ اما برای بعضی تجسم عشق و زندگی؛ و برای او نیز چنین بود. به همین خاطر چه زمانی که در کسوت کارشناس فوتبال درباره مستطیل سبز و بازیکنانش صحبت می‌کرد و چه آن وقت که به عنوان منتقد و نویسنده سینما قلم بدست گرفته و درباره فیلمهای روی پرده‌ی نقره‌ای سینما می‌نوشت؛ پر از شور و حال بود. سخنش از دل بر می‌آمد و بر دل  مخاطبان نیز می‌نشست و تاثیرگذار هم بود. به همین دلیل از معدود  منتقدان  سینما و همچنین کارشناسان فوتبالی بود که اغلب از کوچک و بزرگ دوستش داشتند. روشنفکری بود که زبان حرف زدن با توده مخاطبان را به خوبی بلد بود.

در طول سالهای اخیر کتابهای گوناگونی از حمیدرضا صدر منتشر شده است، از کتابهایی درباره جامعه شناسی فوتبال تا خاطرات شخصی، ترجمه ادبی و... کتاب «همیشه باز می گردم» در این میان شاید از کارهای متفاوت او نباشد، اما بی گمان دربرگیرنده مجموعه‌ای از خواندنی ترین نوشته های او در حوزه سینماست. کتابی شامل جستارهایی درباره‌ی بازیگران، فیلم سازان و فیلم ها که حمید رضا صدر در دو نشریه «فیلم» و «هفت» عمدتا در دو دهه‌ی پربار از فعالیت خود یعنی دهه‌ی هفتاد و هشتاد شمسی نوشته و منتشر کرده بود.

حمید رضا صدر به نسلی از منتقدان تعلق داشت، که در دهه شصت و با مجله فیلم شناخته شدند و رفته رفته بالیدند و جایگاهشان تثبیت شد و در عین حال به دلیل آشنایی اش با زبان خارجی و اشرافی که بر سینمای ایران و همچنین سینمای کلاسیک و روز جهان داشت، به واسطه سبک منحصر به فردش در نوشتن مطالب سینمایی خیلی زود در میان همنسلان خود چهره شد.

البته به یک معنا صدر بیش از آنکه منتقد سینما یاشد، جستار نویسی متبحر بود که با درآمیختن سینما با خاطرات و احوالات شخصی برای نوشته های خود هویت ادبی و هنری مستقل از موضوع مورد بحث را  تدارک می‌دید. از این منظر پر بیراه نیست اگر گفته شود «حمید رضا صدر » نقد فیلم را به چشم متنی می‌دید که باید همپای فیلم به اثری هنری تبدیل شود.

به این ترتیب « بخش مهمی از نوشته‌ها و نقدهای حمیدرضا صدر شباهتی به شیوه‌ی معمول نقدنویسی سینما در ایران نداشت بهترین نوشته‌هایش را باید به چشم جُستارهایی درباره‌ی سینما دید؛ جُستارهایی که ردپای شخصی راوی در آن‌ها پیداست: در این متن‌ها گاهی جنبه‌هایی از زندگیِ‌ نویسنده هم به چشم می‌آید. نویسنده خواننده‌اش را به دیدن وبه دوباره دیدنِ فیلم‌ها، دعوت می‌کند و راهی را پیشِ رویش می‌گذارد که پیشنهادی برای سر درآوردن از دنیای فیلم، یا دنیای کارگردان، یا دنیای بازیگر است. آن‌جا که لازم است لحظه‌هایی از خودش، زندگی‌اش و آن شوقِ همیشگی‌اش را وارد متن می‌کند و از یاد نمی‌برد که خواننده در چنین نوشته‌ای، حتی اگر اولین‌بار بیست و چند سال قبل منتشر شده باشد، حتماً‌ به نوع نگاه و بینش و تأملِ نویسنده دقت می‌کند؛ به این‌که چگونه این تأملات، این شیوه‌ی دیدن، به خودِ نویسنده و به لحظه‌های خوشی‌ و کشفِ رمزورازهای بازیِ یک بازیگر یا یک فیلم یا لحظه‌هایی از کارنامه‌ی یک فیلم‌ساز پیوند می‌خورند و معنای تازه‌ای می‌آفرینند.»

همیشه باز می‌گردم از سه بخش تشکیل شده است.  بعد ازمقدمه کوتاه ناشردرباره کتاب و نویسنده، یادداشت «از بدفوردفالز تا تهران» به قلم حمید رضا صدر که سالها پیش در مجله فیلم منتشرشده بود، به عنوان مقدمه نویسنده  استفاده شده است، با این تاکید که «اگر بخت بلندی می داشتیم و حمیدرضا صدر در گرد آوری این کتاب کنارمان می بود، شاید جای بعضی نوشته ها تغییر می کرد و حتما  مقدمه کتاب هم نوشته دیگری میشود. در غیاب او «از بدفورد فالز تا تهران»  را به جای مقدمه نشانده ایم که نیمه دوم متن ، با طنین آشنای دوم شخص ، حضور او را به خوانندگانش یادآوری کند.»

مقالات و یادداشتهای گردآوری شده برای کتاب حاضر، از منظر موضوعی به سه دسته تقسیم شده اند و از این منظر کتاب با ساختاری یادداشت محور در سه فصل که به بازیگران، فیلمسازان و فیلمها اختصاص یافته اند:

بخش اول آلن دلون، استیو مک کوئین،آنتونی کوئین، رابرت دنیرو،  ایزابل روسیلینی،گرتا گاربو، بنی دیویس، برت لنکستر، جان وین و....

بخش دوم دربرگیرنده نوشته هایی است درباره چند کارگردان مهم و جریان ساز در تاریخ سینمای جهان: لنی رفنشتال، ساموئل فولر، ژان پیر ملویل، کلود شابرول، کوئنتین تارانتینو، ارسن ولز، دیوید لینچ و...

و سرانجام در فصل سوم خواننده ی جستارهایی کوتاه هستیم درباره پاره ای از فیلمهای محبوب نویسنده در سالهای دور و نزدیک، از آواز در باران گرفته تا زودیاک، کاپوتی، داگ ویل، ماهی بزرگ، کینگ کنگ و... 

شاید نوشته های گرد آمده در این کتاب به عنوان نقد یا مقاله‌ای جامع و کامل حرف اول و آخر درباره این فیلمها، فیلمسازان یا بازیگران را نمیزند؛ اما جملگی یادداشتهایی خواندنی و پر حس و حال هستند که افق هایی برای آشنایی و درک بهتر این موضوعات را به روی خواننده می‌گشایند و مهمتر از همه اینکه شور و شوقی در خواننده بر می انگیزند که آنها را بیش از پیش عاشق سینما کنند.