واکاوی ۴ نکته در مورد تشدید فشارها جهت حذف "پرس تی وی" از توئیتر و فیس بوک

  4020211116

«تحرکات اخیر در بریتانیا (با فشار و تحریکات لابی های حامی رژیم اشغالگر قدس) علیه شبکه پرس تی وی جهت حذف این شبکه از توئیتر و فیس بوک، در کلیت خود از عزم جدی جریان مخالف با پرس تی وی، چه در حوزه سیاسی، چه رسانه ای و چه جریان‌های پشت پرده لابی‌گر، جهت قطع کامل صدای پرس تی وی در بریتانیا حکایت دارد و اساسا اینکه تحولات اخیر و احتمالا آتی را صرفا پدیده‌هایی منفرد و جدا از هم در نظرگیریم، چندان منطقی و درست به نظر نمی رسد.»
پس از جنجال های تبلیغاتی اخیر نشریه "تلگراف" بریتانیا علیه شبکه پرس تی وی مبنی بر آنچه سواستفاده شبکه پرس تی وی از شبکه های اجتماعی جهت ارائه روایت های خود در مواردی نظیر تقابل با رژیم صهیونیستی و طرح تئوریهای توطئه در بریتانیا در مورد نفوذ صهیونیست ها در این کشور ادعا شده، نشریات "تایمز" و "ساندی تایمز" این کشور نیز تحت فشارهای لابی های حامی رژیم اشغالگر قدس که از قدرت فراوانی نیز در برتیانیا برخوردارند، توئیتر و فیس بوک را هدف حملات و فشارهای خود قرار داده اند تا پرس تی وی را از امکان استفاده از پلتفرم های خود و طرح ایده ها و افکار مستقل این شبکه و کارشناسان و تحلیلگرانش، محروم سازند. معادله‌ای که در کلیت خود حامل 4 نکته مهم و محوری است. 
اولا، رصد تحولات اخیر در بریتانیا حاکی از این است که یک طرح و نقشه منسجم علیه شبکه پرس تی وی در بریتانیا با هدایت اتاق های فکرِ رژیم صهیونیستی و جریان های متحد با آن دنبال می شود. در این راستا، شاهد آن هستیم که ابتدا پخش شبکه پرس تی وی در بریتانیا برای چندمین مرتبه با اخلال و مانع رو به رو می شود. 
سپس علیه چهره های سرشناس بریتانیایی فعال در این شبکه نظیر "کریس ویلیامسون"، مجری برنامه "فلسطین؛ محرمانه زدایی" شبکه پرس تی وی که خود از چهره های مخالف با رژیم صهیونیستی است، پرونده سازی می‌شود و به طور خاص ویلیامسون به عنوان عضو سابق پارلمان بریتانیا از برخی مزایا و امتیازاتی که در زمینه دسترسی به پارلمان این کشور برخوردار است، محروم می شود(به بهانه آنچه فعالیت وی در پرس تی وی به عنوان یک رسانه ایرانی عنوان شده) و اکنون نیز شاهد آن هستیم که فشارهای رسانه های بریتانیایی تحت تاثیر القائات لابی‌های صهیونیستی که تاکنون شبکه پرس تی وی دربرنامه های مختلف خود بارها و بارها از قدرت و نفوذ آن‌ها در بریتانیا سخن گفته، جهت مسدودسازی اکانت های پرس تی وی در شبکه های اجتماعی توئیتر و فیس بوک، به اوج خود رسیده است. 
معادله ای که در کلیت خود از عزم جدی جریان مخالف با پرس تی وی، چه در حوزه سیاسی، چه رسانه ای و چه جریان های پیشت پرده لابی‌گر، جهت قطع کامل صدای پرس تی وی در بریتانیا حکایت دارد و اینکه تحولات اخیر و احتمالا آتی را صرفا پدیده هایی منفرد و جدا از هم در نظرگیریم، چندان منطقی و درست به نظر نمی‌رسد. 
دوما، نشریه تلگرافِ بریتانیا به طور خاص یکی از استدلال های اصلی خود جهت برخورد با شبکه پرس تی وی و ضرورت پایان دادن به کنشگری فعال آن در شبکه های اجتماعی توئیتر و فیس بوک را مستند به این موضوع کرده که شبکه پرس تی وی در قابل برنامه های مختلف خود، ترویج نفرت می کند. حال نکته مهم تر این است که این ادعا متکی بر آن چیزی که "انجمن ضدافترا"، به عنوان یک نهاد شناخته شده صهیونیستی در مورد شبکه پرس تی وی مطرح می کند. 
به بیان ساده تر، یک نهاد حامی رژیم اشغالگر قدس در بریتانیا، یک ادعا علیه شبکه پرس تی وی به عنوان یک رسانه ایرانی مطرح ساخته و نهادهای حاکم در بریتانیا آن ادعا را مبنای برخورد با پرس تی وی قرار داده اند. معادله ای که در کلیت خود نشان می دهد تا چه اندازه تحرکات اخیر و جاری در بریتانیا علیه شبکه پرس تی وی، بی پایه و اساس است. 
سوما، جالب است که چند ماه قبل، "ایلان ماسک" مالک شبکه اجتماعی توئیتر اعترافی را انجام داد که تا حد زیادی می تواند در مورد معادله تشدید  تقابلات با پرس تی وی در بریتانیا از سوی جریان ها و لابی های حامی رژیم اشغالگر قدس نیز معنا و مفهوم خاص خود را داشته باشد. ماسک در موضع گیری می گوید که از شدت جاسوسی دولت آمریکا در قالب شبکه های اجتماعی نظیر توئیتر، فیس بوک و اینستاگرام از شهروندان کشورهای مختلف جهان شگفت زده و البته شوکه شده است.

او حتی در جایی می گوید که وقتنی با ابعاد گسترده نقض حریم خصوصی کاربران شبکه های اجتماعی غرب‌محور از سوی دولت آمریکا آشنا شده، مغزش منفجر شده است. در این نقطه، کاملا بدیهی است که کنشگری فعال شبکه پرس تی وی و اقبال گسترده به این شبکه به ویژه در میان مخاطبان بریتانیایی، یک زنگ خطر جدی را در آمریکا و البته برای صهیونیست ها به صدا در آورده است و آن ها تقابل با پرس تی وی جهت ساکت کردن صدای این شبکه به ویژه در شکبه های اجتماعی را به مثابه اقدامی اجتناب ناپذیر یافته اند. 
چهارما، در نهایت باید از جریان های سیاسی و رسانه ای غربی پرسید که برخوردهای غیرقانونی و نامشروع آن ها با رسانه ای نظیر شبکه پرس تی وی، آن هم در شرایطی که هیچ سند و مدرک مستدلی علیه آنچه اقدامات خلاف و غیرقانونی این شبکه ادعا می شود مطرح نمی شود و صرفا ادعاهای جریان های حامی رژیم صهیونیستی علیه شکبه پرس تی وی تکرار می گردد، چه تناسبی با ادعاهای دور و دراز آن ها در تعهدشان به مفهوم آزادی بیان و مطبوعات و دموکراسی دارد؟ آیا مگر آزادی و دمکراسی حقیقی، گفتگوی عاری از زور و شنیده شدن تمامی صداها را فریاد نمی زنند؟ آیا خودِ غرب سال ها با همین استدلال حتی راه تجاوز و حمله به دیگر کشورهای جهان را در پیش نگرفته است؟ حال چه شده که وقتی صدای شبکه پرس تی وی را برای منافع خود نامساعد دیده، راه چاره را در ساکت کردن این صدا دیده است؟ 
پاسخ کشوری نظیر بریتانیا به قدرت و نفوذ مخرب جریان های حامی رژیم اشغالگر قدس در این کشور که حتی بر دستورکارهای رسمی دولت این کشور نیز اثرگذاری می کنند و رد پای واضح آن ها در اقدامات تقابلی علیه شبکه پرس تی وی در برتیانیا نیز به وضوح قابل مشاهده است، چیست؟ البته که بعید است جهان غرب و امپراطوری رسانه ای آن، به دلیل ضعف استدلال های خود، به این زودی ها پاسخ هایی را برای این پرسش ها ارائه کنند و انتظار می رود همچون همیشه، راهِ لاپوشانی و کتمان حقایق را در پیش گیرند.