«در کلمات هم میشود سفر کرد»
نویسنده: اصغر عبداللهی
ناشر: چشمه، چاپ دوم: زمستان 1400
163 صفحه، 60000 تومان
****
«در کلمات هم میشود سفر کرد» اثر اصغر عبداللهی، داستاننویس، فیلمنامهنویس و کارگردان درگذشتهی معاصراست که سابقهی درخشانی از نگارش ناداستان تا داستان، از فیلمنامه تا تجربههایی در کارگردانی را در کارنامه دارد. از آثار داستانی او میتوان به موارد زیر اشاره کرد: داستان بلندی برای نوجوانان با نام «آفتاب در سیاهی جنگ گم میشود» و مجموعههای داستان کوتاه «در پشت آن مه»، «سایبانی از حصیر»، «آبیهای غمناک بارُن» و «هاملت در نم نم باران». در میان فیلمنامههای پرشمار و شناختهشدهی عبداللهی میتوان به «سالهای بیقراری»، «در کمال خونسردی»، «به خاطر هانیه»، «خواهران غریب» و «مرسدس» اشاره کرد. عبداللهی برای نوشتن فیلمنامهی فیلم «خانهی خلوت» برندهی سیمرغ بلورین جشنوارهی فیلم فجر و دو بار دیگر نیز نامزد دریافت این جایزه شد.
کتاب شامل یادداشتهای پراکندهای از سفر نویسنده به نقاط مختلف ایران است. این یادداشتها گاه سر و شکل دلنوشتههایی شخصی دارند و گاه با ارائهی اطلاعاتی دایرهالمعارفی از جغرافیا و تاریخ و جاگیری شهر مورد نظر در نقشهی تقسیمبندیهای سیاسی ایران و آوردن فواصل دقیق و ... سر و شکل سفرنامه یا گزارش سفری رسمی را به خود میگیرند. این یادداشتها در قالب فصلهای جداگانهای معمولاً با نام شهر یا منطقهی مورد نظر به قرار زیراَند: کنگ، کیش، ماکو، میناب، نیاک، الموت، آستارا، نایین، اصفهان، کاشان، چالوس، شیراز، قلعه رودخان، بندر لنگه، تهران، باغ نگارستان، عمارت مسعودیه و گردشهای یومیه.
از آنجا که بخشهای مختلف کتاب «در کلمات هم میشود سفر کرد»، در زمانها و مکانهای مختلف و با اهداف متفاوت نوشته شدهاند، شاید نتوان و نباید نظم منطقی یا انسجام خاصی را در آنها جست و جو کرد. به دیگر سخن در خواندن این کتاب باید به خاطر داشت که نویسنده این یادداشتها را برای گردِ هم آمدن در کتابی خاص ننوشته است و این نوشتهها بیشتر یادداشتهایی شخصی بودهاند که شاید هدف نویسنده از نگارش آنها ثبت اتفاقات و احساسات و تجربیات درونی و شخصی خویش بوده است تا در جای مناسبی از میان آنها صحنهای از یک فیلم یا شخصیتی از یک داستان سر برآورد و جان بگیرد. شاید بهترین توصیف برای نوشتههای این مجموعه در مقدمهی کتاب از اختر عمادی آمده باشد: «از نظر او، ناداستان چندان هم ناداستان نبود. چیزی نزدیک به داستان بود با تمام عناصری که در قالب داستان کوتاه میگنجد. برای یافتن داستان هر شهری، گشت و گزاری تاریخی را در ذهن و اسناد و سفرنامههای قدیمی شروع میکرد و حاصلش شناسنامهای میشد متفاوت، که میشد آن شهر را از میان هزاران شهر دیگر به خاطر سپرد، با رنگی که ویژهی آن شهر بود؛ اخرایی یا فیروزهای، هر رنگی. تخیل داستاننویسی او نیز به آن رنگ و لعاب تازهای میداد نزدیک به داستان و به دور از سفرنامهی محض.»
عبداللهی در این سفرها گاه با ماشین پیچ و خمهای جاده چالوس را طی کرده است و گاه با قطار به دل کویرهای خاموش و پرهیاهوی ایران زده است. یکبار با طیاره سفر کرده و دیگر بار با لنج به دل خلیج فارس زده تا دیدهها و نادیدههای دیگران را به صورت تجربهی زیستهای شخصی و ویژه برای خود در آورد. در این سفرها گاه تنها بوده و گاه دوستان و همکارانی او را همراهی کردهاند. زمانی در مسافرخانه و هتل جهانگردی اقامت داشته و وقتی دیگر در خانهی بومیها و مردم عادی مهمان شده است. اما آن چه فصل مشترک سفرهای اوست، توجه بسیار به طبیعت و اقلیم و بوم است و تلاش برای گشودن باب گفتگو با مردم محلی و همگام و همکلام و همسفره شدن با آنها. شاید این همان نقطهای باشد که حضور او را به عنوان نویسندهای عمیق و فیلمنامهنویسی حساس و جزئینگر از توریستی عادی متفاوت میکند. در سفرنامهی قلعه رودخان گیلان میگوید: «به انتهای صف عروسی میرسیم. شهر چنان روشن است که میشود عکس گرفت. عروس را به بالاترین خانهی شهر میبرند. چنان در جمعیت شادمان غرق شدهایم که یادم رفته مدعو این جشن و سرور نبودهایم.»
نویسنده اغلب در یادداشتهایش در تلاش است تا تصویری کلی اما دارای رنگ و بو و احساس از تجربههایش را ثبت کند؛ همچون نقاشی امپرسیونیست که منظرهای را در یک لحظه و با توجه به حالات نور و سایه در همان زمان خاص تصویر میکند و یا عکاسی که فریمی دقیق را با توجه به ترکیببندی و تأثیرات نور و تاریکی و دیگر عوامل زیباییشناسانه کادر میبندد: «فصل سفر نیست و جز ما کسی در این جادهی کویری نیست. تیرهای برق کنار جاده و بیابان و کوههایی کوتاه و تکه تکه، هر کدام به شکلی. کوههای نزدیک، اُخرایی است اما کوههای دورتر در سرابِ نورِ عصر کمرنگ شدهاند، انگار آنها سایهی این کوههای نزدیک هستند یا مِه رویشان نشسته. میدانم که مِه نیست.»
چند فصل آخرِ «در کلمات هم میشود سفر کرد» در تهران میگذرد. نویسنده از کافه قنادیهای تهران گرفته تا لالهزار و تهران قدیم و بازار را به شیوهی خاص خود توصیف میکند و حتی قدم زدن در کوچهها و خیابانهای شهر خویش را نیز همچون سفری به تجربههای جدید میبیند و تصویر میکند.