«همیشه همان ابرها»
(سینما و زندگی به روایت نوری بیلگه جیلان)
نوشته: مهمت اریلماز
ترجمه: محمد فهیمی
ناشر: چشمه، چاپ اول 1400
232 صفحه، 75000 تومان
***
نوری بیلگه جیلان، یکی از پربسامدترین نامها در سینمای آوانگارد دههی اخیر بوده است؛ فیلمسازی که از همان فیلم آغازیناش، «پیله» در سال 1995، نبوغ خود را بهعنوان مؤلف نشان داد. این فیلم و نیز «قصبه»، اثر بعدی او، اگرچه رنگ و بویی مستندگونه داشتند، اما شکل خاصی از سبک روایی او را معرفی میکردند که بهتدریج در ساختههای بعدیاش نمایانتر شد. جشنوارهی کن از همان ابتدا به آثار او توجه ویژهای نشان میداد و در سال 2011، برای فیلم «روزی، روزگاری در آناتولی»، جایزهی بهترین کارگردانی را به بیلگه جیلان داد. فیلمی که در اسکار همان سال نیز شایستهی تقدیر شناخته شد. در فیلم «خواب زمستانی» که او در سال 2014 ساخت، سبک منحصربهفردش تثبیت شده بود و دوباره نخل طلای کن را برایاش به ارمغان آورد. فیلمسازیِ او دورهی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و از اینرو همواره در مرکز توجه کارگردانان، منتقدین و رسانههای حوزهی سینما بوده است. او مصاحبههای بسیاری انجام داده که در آنها به تبیین جهان معنایی فیلمهایش پرداخته است. کتاب «همیشه همان ابرها» مجموعهای از همین مصاحبههای اوست که از پشت صحنهی پرغوغای فیلمهای نوری بیلگه جیلان پرده برمیدارد.
مصاحبههای کتاب به ترتیب زمانی و از آغاز مسیر حرفهای نوری بیلگه جیلان چیده شدهاند. به همین خاطر، فیلم «پیله» اولین موضوع گفتوگوی مطبوعاتی اوست. فیلمی که به داستان زندگی واقعیِ او بسیار نزدیک است و بخش عمدهای از فضا و عناصر داستانی آن را خانه و خانوادهاش تشکیل دادهاند. برای بیلگه جیلان، گذشتهی زندگیاش، حاوی قصههایی دیدنی و جذاب برای روایت بوده است. گذشتهی دشواری که با فقر و معضلات اجتماعی گره خورده است. خانوادهاش در قصبهای زندگی میکردند که تبعیضها و طبقهبندیهای بوروکراتیک همواره مایهی تلخی و آزار بوده است. بیلگه جیلان از این دوره خاطرات تراژیک بسیاری را در مصاحبهاش نقل میکند. برای او، بهعنوان مؤلف، این تصاویر چندان پررنگاند که تا سه فیلم بعدیاش هم همچنان به صراحت آنها را بازسازی میکند. او در تمام طول راه کارگردانیاش خود را متعهد به انعکاس این گذشته در کارهایش دیده و به آن اعتراف کرده است.
یکی از تأملبرانگیزترین بخشهای این مصاحبهها، صراحت و بیپروایی بیلگه جیلان در تشریح خود است. او از تعریف کردن داستان خطاهایش هیچ ابایی ندارد. زندگی خانوادگی او برای سالها با فقر و تنگناهای اجتماعی بسیار همراه بوده است. سودای زیستن در غرب او را به لندن کشانده و با وجود تحصیلات آکادمیک و علیرغم میلش، مجبور بوده به مشاغل خدماتی بپردازد. در همین زمان است که به علاقهی دورهی نوجوانیاش، یعنی عکاسی رو میآورد و میکوشد این هنر را دنبال کند. اما چیزی نمیگذرد که غرب با وجود تمام جاذبههای هنریاش برای او از معنا تهی میشود. جیلان مدتی به نپال میرود. اما در نهایت به ترکیه بازمیگردد، جایی که حس میکند بستر مساعدتری برای شکوفایی ایدههای اوست. به تحصیل در رشتهی فیلمسازی میپردازد و بهشکلی جدیتر سبکهای مختلف کارگردانی را پیگیری میکند. او در این راه افتوخیزهای فراوانی را تجربه میکند، اما همواره در اذعان به اشتباهات حرفهای و تلاش برای رساندن کار خود به سطح ایدهآل پیشرو است.
جیلان از پیشینهی عکاسی خود برای پرداخت بهتر تصویر و حتی انتخاب نحوهی روایت در فیلمهایش بسیار بهره جسته است. او ترکیب رنگ، تعیین زاویه و نما را از همان سالهای عکاسی به کار فیلمسازی خود آورده است. انتخاب لوکیشن هم از نظر او ملاحظاتی دارد که کاملا در گرو تجربهی غنی عکاسی است. اغلب مکانها و زمانهای فیلمبرداری را طوری انتخاب میکند که هم با فضای قصه سازگار باشند و هم در ترکیب با سایر عناصر بصری فیلم بهترین نتایج را پیش آورند. در اغلب فیلمهای او آسمان ابری است و سایهای خاکستری بر روی همهچیز انداخته و حکایت از اندوهی دارد که با سطحی ثابت و همیشگی در روابط آدمها جاری است. نام کتاب هم از همین ویژگی کار صحنهپردازی او، یعنی همان ابرهای همیشگی گرفته شده است. در برخی فیلمهای او مثل خواب زمستانی، فضای برفآلود نیز حاکی از سردی و رکود در روابط انسانهاست. در «روزی، روزگاری در آناتولی»، غبار جاری در تمامی صحنهها از ابهام موقعیتی که به تصویر کشیده شده حکایت میکند. جیلان برای تنظیم هر یک از این شرایط مکانی و زمانی، ماهها به بررسی و برنامهریزی میپردازد.
نوری بیلگه جیلان طی مصاحبههای خود در این کتاب روندی تکاملی را نشان میدهد. او در این راه از سینمای مستندگونه به سمت سینمای قصهمحور حرکت میکند و همچنین جای بازیگران آماتور را با هنرپیشگان حرفهای عوض میکند. انتخابهایی که رفته رفته دقیقتر و پر وسواستر میشوند و پلاتهایی که هر بار پیچیدهتر و پختهتر به روی کاغذ میآیند و رنگ و بویی کلاسیک به خود میگیرند. او همواره سینماگران آوانگارد بزرگی از قبیل برگمان و اوزو را الگوی خود قرار داده و ایدههای ناب خود را با الهام از آنان به شکل کم خطاتری به اجرا درآورده و اقتباسهایش را بهروزتر کرده است. شفافیت او در بیان اشتباهات و استقبالش از هرگونه نقد و نظر، همواره جیلان را در مسیر پیشرفت و در صدر فیلمسازان مؤلف این عصر قرار داده است. از این جهت، مصاحبههای او برای تمامی مخاطبان جدی سینما انگیزهبخش و راهگشاست.